loading...
تیم دانشگاه مجازی
مهرزاد احمدی بازدید : 50 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)

سرگذشت یاگر یک داستان موفقیت واقعی از فقر تا ثروت است. او یکی از موفق ترین افراد در صعنت " MLM" است . این داستان هدیه به کسانیست که دوست دارند داستانهای مربوط به موفقیت دیگران را بخوانند . مخصوصا داستانهایی درباره کسی که به معنای واقعی کلمه هیچکاره و بدون هیچ مهارت و تخصص از صفر تبدیل به یک غول نتورک شد.
بسیاری از عامه مردم رویای شروع یک تجارت کوچک را دارند " مثل سرمایه گذاری آنلاین " اما نمی دانند آنچه که ما را تبدیل به یک نابغه میکند استفاده از یک فرصت آماده و جذاب نیست بلکه « هدفگذاری» «استقامت» و «پشتکار» و «توانایی» غلبه بر مشکلات و بداقبالی هاست.
سرگذشت یاگر یک داستان موفقیت واقعی از فقر تا ثروت است. او یکی از موفق ترین افراد در صعنت ماست.
" یاگر " در یکی از شهرهای کوچک نیویورک به عنوان فروشنده مواد آشامیدنی شروع به کار کرد . بسیاری از مردم در آن شهر آس و پاس بودند و وضعیت مناسب اقتصادی نداشتند و نیز هیچکدام از آنها از اینکه از زندگی و کار یکنواخت در کارخانه خارج شوند امیدی نداشتند .
" یاگر " در روزهای اول به آنها می گفت ما کسی را نمی شناسیم که رویاهای بزرگی در سر داشته باشد و یا حداقل درباره آنها حرفی بزند . زمانی که یاگر درباره رویاهایش از آینده صحبت می کرد دوستانش او را مسخره می کردند . " یاگر " تحصیلات کمی داشت . هیچ پولی در بساط نداشت و هیچ چیز در مورد تجارت نمی دانست . آنها به یاگر می گفتند : فکر می کنی چه کسی هستی نمی توانی به رویاهایت برسی.
بد اقبالی که یاگر باید بر آن فائق می آمد این حقیقت بود که لکنت زبان داشت . به نحوی که یک مشاوره معمولی نیم ساعته را 2 ساعت طول می داد . همین موضوع کافی بود تا او همه چیز را رها کند و تسلیم شود . اما هیچکدام از این مسائل باعث نشد تا او با شجاعت کامل به دنبال اهدافی که برای خود مشخص کرده بود نرود .
اما موضوع به این سادگی هم نبود . زمانی که خواست کارش را شروع کند مشغول انجام وظایف شغل روزانه اش بود . در شب از خانه بیرون می رفت و مشاوره های خود را انجام می داد و این باعث میشد که اغلب اوقات دیر به خانه برگردد .
یاگر همچنین مسئولیت مضاعفی در برابر همسرش داشت . همسری که در حال بزرگ کردن هفت بچه کوچکشان بود و از طرفی هم سخت وابسته به شوهرش بود .
یاگر ابتدا هدفهای کوچکی برای خودش انتخاب کرد و وقتی به اهدافش می رسید به دنبال اهداف بزرگتری می رفت. و در واقع او بعد از تحقق هر هدف، اهداف بزرگتری برای خودش تعیین می کرد.
او معتقد بود مهمترین اصل در این تجارت داشتن یک رویای بزرگ است . رویایی که هر روز باید به آنها نگاه کنیم و به آنها فکر کنیم!
کلید موفقیت دیگر او این بود که هر روز مطالب مثبت می خواند و نوارهای انگیزه بخش گوش می کرد .
حفظ ذهنیت در یک وضعیت روحی مثبت به او اجازه می داد که سرانجام یک سیستم آموزشی فوق العاده و عالی ایجاد کند و این کار به او کمک کرد تا بزرگترین مجموعه در تاریخ " MLM " را بوجود آورد
یاگر عاشق مردم بود و دوست داشت آنها را موفق ببیند.
« تخصص من اینست که مردم را دوست بدارم و نسبت به آنها دلسوزی کنم . من به مردم می آموزم نسبت به خود مسئولیت داشته باشند و به آنها یاد می دهم چگونه از تمام توان خود استفاده کنند برای رسیدن به فراتر از آنجایی که فکر می تواند برود . »
یاگر می گوید : « موفقیت ربطی به شانس ندارد . موفقیت یک هدیه نیست که به شما ارزانی شود. موفقیت یعنی کار بعلاوه شکست .»
موفقیت از آن کسانی است که ذهنیت موفق دارند
موفقیت مساوی با (۸۰ درصد تلاش ذهنی +۲۰ درصد تلاش فیزیکی)   

مهرزاد احمدی بازدید : 74 جمعه 09 دی 1390 نظرات (1)

مـیدانـید چـگونه مـیتوان مـثبت اندیـشــید ؟
تصـور کـنید ، خـواهان چـیزی هـسـتید ، و هنگـام تعـمـق و انـدیشیـدن بـه آن ، کــلی جـمله تاکیـدی مـثبت را تکـرار میکـنید ، اما ناگـهان تنـاقـض و تضـادی به سراغـتان مـی آید ، وجـروبحـثی اسـاسی راه می افـتد ، انگـار کـه کـسی مـدام در حـال غـرغـر اســت .
در ایـن حـالـت چـه اتـفــاقـی مـی افـــتد ؟
وقـتی تضـاد و تنـاقـضی را احسـاس مـیکـنیم ، مـغزمـان به طـرفـش مـیرود . بـه ایـن دلـیل بعـضی هـا با مـثبت اندیشـی مشکـل دارند . آنـها تصـور می کنند ، مثبت اندیشی یعـنی هـمین ، و در این کار شکـست مـی خـورند . دلیلـش را نـمی داننـد ، و احـسـاس می کننـد کـه دارنـد کـار را درسـت انجــام مـی دهــند !
بلــه ، ایـن درسـت ، آنهـا مـثبت می اندیشـند ، امـا آنچــه را کـه بـدان مـی انـدیـشــند ، دوسـت نـدارنـد . آنهـا فکــر مـیکـنند کـه چیـــزی را می خـــواهـند ، اما مـی دانند کـه اسـتطاعـت مالـی اش را نـدارنـد . آنهـا از فکـر اسـتطاعـت مـالی چیـزی را نـداشــتـن خـوشـشــان نـمــی آید و اینجــاسـت کـه تـضـاد و تنـاقــض پیـش مـی آید .
یادتـان باشــد : مغـزتان تـفـاوت بیــن واقـعـیت و تـجـــســـم زنــــده و خـــلاق را درک نمــی کـند .
بـنابـرایـن ، شـمــا اتـومبیــلی جـدیـد و زیبـا را بـه صـــورت زنـده و خـــلاق تـجـســـم مـی کـنیـد .
و ، ای وای ! نـاگـهـان مـتوجـه مـی شـویـد کـه از درون دچــار تـنـش و فــشــردگـــی شـده ایـد ، چــون مـی دانیـد کـه اسـتطاعــت خـریـدش را نـداریـد . (پـس حـالا داریـــد چـه چـیزی را بـه طــور زنـده و خـــلاق تـجـسـم مـی کـنیــد ؟ )
تـنـش و فــشـردگـی درونـی ، واکــنش بدنتــان اسـت . بـه خـصـوص وقـتی کـه داریـد با مـغـزتان حـرف مـیزنیـد ، بـدنتـان 55% از ارتباطــتان را شـکل می دهــد . مــغزتان بیــشتر بـه چـه چیـزی تـوجـه دارد ؟
بـه کـلـماتتـان کـه فقـط 7% از ارتباطـتان را بـه عـهده دارنـد ، یا به بدنتان که 55% از ارتباطـتان را تشـکیل مـی دهــند ؟
بـه بدنتـان ، درسـت اسـت ؟ بسـیار خـب.
خـب ، پـس دریافـتـید کـه مـغـزتـان بـه تنـش و فــشردگـی بدنـی تـوجه بیشـتری دارد . آدمـها با هــم مـتفـاوتـند ، امـا بیاییـد فـرض را بـر ایـن بگــذاریـم کـه تنشـتان بـه شــما مـی گـوید ، اوه ، نـه ، اتـومـبیل جـدیـد یـعـنـی خـرج بیشتـر ، قسـط بیشـتر ، تعـمـیر و نگـهـداری ، بیمـه و ... حـتـی اگـر اتـومبیـل جـدیـدی هـم بخـرم ، اسـتطاعـت مالی این هـمه چـیز دیگـر را نـدارم .
و حــدس بزنیـد کـه چـه اتفــاقـی مـی افـــتد ؟
ایـن چــیزیـسـت کـه مغـزتان برایـتان مـی آورد : مــشــکلات.
مـغـزتان قـصد دارد ، بـه کـارش برسـد ، یعـنی آوردن هـمان چـــیزی کـه شمــا بـه او نشـان مـی دهیـد ، و شمـا چـه چـیزی را بـه آن نشـان داده ایـد ؟ مـشـکلات را.
خـب ، حـالا چگـونه می تـوان ایـن رونـد را عــوض کـرد ؟
ایـن هـم راهــش : شـما بطـور خـلاق و زنده اتومبیل جدیدی را مجسم می کنید و ذهـنا هـم می گوییـد : هیچ ضـرر و صـدمـه ای برای کسی ندارد . اگـر به طـور تصادفـی و ناگهـانی افـکار خـرج و قسـط اتومبیل و ... به ذهـنتان خطـور کرد ، فــورا ذهـنتان را به جـمله ی هـیچ ضـرر و صـدمه ای برای کـسی نـدارد ، هـدایت کـنید که یعـنی هـیچ ضـرر و صـدمه ای بـرای شـما هـم ندارد .
شمـا می دانیـد که داشتـن اتومبیـل جـدید ، دقیقـا هـمان چـیزی است که می خواهـید ، به هـمان مـبلغـی که می خـواهـید ، به هـمان روشـی کـه مـی توانیـد آن را بپـذیریـد و اسـتطاعـتش را داریـد . هـیچ ضـرر و صـدمه ای بـرای شـما و کـسـی ندارد .
هـمین روش برای شـغل جـدید ، خـانه ای جـدید ، هـدف جـدید ، خانواده ی جـدید و ... صـدق می کـند . چــرا ایـن کـار مـــوثر اسـت ؟
چــون از هـمان لحـظه ی اول ، مـنفی اندیشـی را مـتوقـف مـی کنید . ذهـنتان به طـور خـودکار می رود بـه سـمتی که هـیچ ضـرر و صـدمـه ای بـرای شمـا و کـسی نـدارد ، و نفــس راحـتی می کــشید و احسـاس می کـنید که آرامـش و آسـودگی در کـل بـدنتـان جـاری شـده اسـت . مغـزتان دیگــر تضـاد و تناقـضی را نمـی بینـد .
اکــنون درک بهــتری از مـــثبت اندیشــی دارید .
اکــنون می توانیــد مــثبت بیــاندیشیــد : هــیچ ضـرر و صـدمه ای بـرای شمـا و کـسی نـدارد .
از این راهـکار ، معقـولانه اسـتفاده کـنید و صلح و صفا و آرامش را احسـاس کنید .

مهرزاد احمدی بازدید : 75 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
عــشـق قـطـب مـتضـاد تـرس اسـت.
هــر وقـت کـه تـرس را تـجــربه مـی کــنید ، از خــودتان بپرسـید : در این لحظـه چـه اتفـاقی دارد می افــتد کـه مـن ترس را جـایگـزین عــشق کـرده ام ؟
تـرس ، جــریانی از انـرژی اسـت کـه وقـتی احـساس می کـنید ، از منبع عـشق بی قید و شـرط جـدا شـده اید [ خـدا ، الله ، هـستی ، کـاینات و روح جهـان یا هـر چـیزی کـه احـساس می کـنید ، عـشق از آن می آید ] در بدنتـان تـولید و جـاری می شـود .
عـادت کـنید کـه خـودتان را از مـنبع عـشق بی قـید و شـرط جـدا نکنیـد . او هـیچوقـت خــودش را از شــما جــدا نمـی کـند .
مهرزاد احمدی بازدید : 62 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
ببهــترین چــیزی را کـه داریــد ، بـه دنیـا بدهــید تا بهــترین هــا بــه ســوی شـــما بـاز گـــردد.
بهـترین چیزی را که می توانید به دنیا بدهـید، تا بهـترین ها به سوی شما باز گـردد .
کـسی از شـما درخـواسـت کـرده ، چـند دسـت از لـباس هـای بچـه ها یتان را ببخشید .
شـما هـم چـیزهایی را انتخـاب می کـنید که اصـلا دوسـتشان ندارید و نداشـته اید ؛
کـه البته امـری بسـیار طـبیعی است . به هـر حال به این صورت از شـر چیزهایی کـه دوسـت ندارید ، خـلاص می شـوید . و ســر انجام روز تـولـدتان می رســد و هـدایایـی مــی گـــیرید که خــیلی ســـاده و معـمـــولی اند . با کــس دیگـری حــرف مـی زنیـد و می فهـمید ، هـمان شخـصی که به شما هـدیه ای سـاده داده ، به فــردی دیگـر هـدیه ای فــوق العـــاده داده .
بهترین چـیزی را که می توانید به دنیا بدهـید، تا بهـترین ها به سوی شمـا بازگـردد .
کـسی از شمـا می خـواهـد که بچـه هـا را با اتومبیل تا پارک ببرید . شما هم با اتومبیل قـدیمی تان می روید ؛ کـه البـته امـری کامـلا طـبیعی اسـت .
نمی خـواهـید اتومـبیلـتان کـثیف و ریخـت و پاش شـود . و فـــردای هـمان روز کــسی شمـا را سـوار اتومـبیل کـهـنه اش می کـند . این قـضیه چـیزی بیشـتر از یک تصـادف و اتفــاق ســاده اسـت . باور کــنید .
بهـترین چـیزی را که دارید به دنیــا بدهــید، تا بهــترین هـا به ســوی شمـا بازگردد .
بهترین چـیزی را که می توانید به دنیا بدهـید، تا بهـترین هـا به سوی شما بازگـردد .
از هـمین امـروز شـروع کـنید . لحــظه ای که کـسی از شمـا خـواهـش می کـند کـاری را برایـش انجـام دهـید ، اگـر می توانید بگـویید ، بلـه ! و با تمام وجود و با جـان و دل آنکـار را برایـش انجام دهـید . بهترین کاری را که از دستتان بر می آید ، انجام دهید .
شک نکنید ، دودل نشوید ، این کار را تبدیل به عادت جدیدتان بکنید .
اگـر کــسی میخــواهـد میهـمانی بدهــد ، فـــورا کـمکـش کــنید ، با شـــور و شـــوق و اشـــتیاقـی بی اندازه . مـــــردد نشــــوید .
اگـر کـسی اســباب کـشی دارد و از شـما کمک می خـواهـد ، فـورا کمکش کنید ، کمی زودتـر خــودتان را بـه آنجـا برسـانید و تا جـایی که می توانید کار کنید . سـپس منتظر باشــید و ببیــنید که هـمه چــیز بـه ســویتان مـی آید .
فــقط کافیســت چگونگــی عـملکــرد جـهان را درک کــنید . هــرچــه بیشتــر بدهــید ، بیشــتر بـه دســت مــی آورید .
مهرزاد احمدی بازدید : 45 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)

 برای اینکه به خواسته های خود برسید ، باید ابتدا ببینید چه عواملی شما را از تلاش و کوشش در جهت رسیدن به هدف، باز می دارند. کارهایی هست که تا آخرین لحظه از انجام آنها خودداری می کنیم.( مثلاٌ پرداخت مالیات). علتش آن است که پرداخت مالیات، ممکن است بعداٌ حتی ما را دچار عواقب دردناکتری سازد.
اما همین که 14 آوریل فرا می رسد تمام تردیدها و تعللها از میان می رود ، زیرا نظر ما درباره آنچه که مایه رنج یا لذت است عوض می شود و متوجه می شویم که انجام ندادن عمل بمراتب دردناکتر از انجام دادن آن است.
برای ایجاد تغییر در زندگی ، می توان از همین نکته استفاده کرد. در آینده بجای اینکه از خود بپرسید ( چگونه می توان از انجام این کار دردناک خودداری کرد؟ )بپرسید( اگر اکنون این کار را نکنم ، در آینده به چه قیمتی برایم تمام خواهد شد؟)
نیروی رنج، می تواند در خدمت شما باشد، به شرط اینکه از آن به صورت صحیح استفاده کنید.
 
آیاما نیز صرفاٌ نوعی حیوان هستیم و همچون سگ معروف پاولف، در مقابل تنبیه یا پاداش، عکس العمل نشان می دهیم؟ البته چنین نیست. یکی از امتیازات بزرگ انسان بودن ، این است که می توانیم خودمان تعیین کنیم که از چه چیزی رنج یا لذت ببریم. به عنوان مثال، کسی که دست به اعتصاب غذا می زند، رنجی جسمانی را تحمل می کند و حتی ممکن است از کار خود لذت ببرد، زیرا اعتقاد دارد که با جلب توجه جهانیان به هدف ارزشمند خود، نتایج مثبتی به دست می آورد. همه ما دارای این حق انتخاب هستیم. رمز موفقیت این است که یاد بگیریم تا از نیروهای رنج و لذت به نفع خود استفاده کنیم.آیا در زندگی شما چیزی وجود دارد که نسبت به آن رنجی غیر ضروری احساس کنید؟ آیا در مقابل آن ، صرفاٌ واکنش نشان می دهید، یا از حق انتخاب خود استفاده می کنید؟ آیا می توانید مرکز توجه خود را تغییر دهید و واقعه ظاهراٌ دردناکی را به فرصتی لذتبخش برای یادگیری، رشد، یا کمک به دیگران مبدل کنید.
 
چیزهایی که آنها را باعث رنج و یا مایه لذت می دانید، سرنوشت شما را شکل می دهند. برای خلاصی از رنج و کسب لذت، هرکسی الگوی رفتاری خاصی را فرا گرفته و از آن استفاده می کند. بعضی ها به الکل ، مواد مخدر، و پر خوری پناه می برند و یا با دشنام و اهانت دیگران را می آزارند. بعضی دیگر از ورزش، یادگیری ، گفتگو، کمک به دیگران و یا ایجاد دگرگونیها کسب لذت می کنند.
الگوی رفتاری شما برای فرار از رنج و کسب لذت چیست؟
این الگوها تاکنون چه تاثیری بر نحوه زندگی شما گذاشته است؟ فهرستی از شیوه های مور استفاده خود تهیه کنید . هنگامی که می خواهید از اوقات خود لذت بیشتری ببرید به تماشای تلویزیون می نشینید؟ سیگاری روشن می کنید؟ می خوابید؟ آیا راههای مثبت تری برای فرار از رنج و کسب لذت سراغ دارید؟
در بیشتر مردم، ترس از زیان، قویتر از میل به جلب منفعت است. اغلب افراد برای حفظ چیزهایی که دارند، بیشتر حاضر به تلاش هستند تا برای تحقق آرزوها و رویاهای خود .
دو حالت را در نظر بگیرید : حالت اول – در پنج سال گذشته یکصد هزار دلار اندوخته اید و می خواهید آنرا از دستبرد و آفت حفظ کنید. حالت دوم – طرحی در پیش رو دارید که اگر آنرا اجرا کنید ، ظرف پنج سال آینده یکصد هزار دلار بدست می آورید. برای کدامیک از این دو هدف ، حاضرید بیشتر تلاش کنید؟
وقتی در دیگران عظمتی را مشاهده می کنیم، غالباٌ تصور می کنیم که آنها اصولاٌ خوشبخت هستند و استعداد یا موهبت خاصی به آنها عطا شده است . حقیقت، آن است که این افراد، از نیروها ومنابع انسانی خود بهتر استفاده کرده اند، زیرا اگر تمام جوهر وجودی خود را ظاهر نمی کردند و همه توان خود را به کار نمی گرفتند ، دچار رنجی عظیم می شدند. به عنوان مثال ، زندگانی ایثارگرانه مادرتراز ناشی از این است که وی رنجهای دیگران را رنجهای خود می داند و لذا به کمک هرکس که در گوشه ای از دنیا رنج ببرد می شتابد. بزرگترین لذت او در این است که آلام و دردهای بشری را تخفیف دهد.
 
شما بیش ازهمه از چه چیزی رنج یا لذت می برید و این موضوع ، چه نقشی در زندگی امروزیتان داشته است
اغلب الگوهای ( خود اخلالی )ناشی از عواطف مختلط هستند و این عواطف ، مسلماٌ مانع لذت و موفقیت ما در زندگی می شوند.
 
مثلاٌ خیلی از مردم می گویند که خواهان وپول بیشتر هستند. این افراد مسلماٌ دارای هوش و استعداد کافی هستند و می توانن راهی برای افزودن بر دارائیهای خود پیدا کنند . آنچه مانع اینافراد میشود، عواطف مختلط ، یا ( شرطی شدن) های مختلط است. این اشخاص ممکن است قبول داشته باشند که پول فراوان، به معنی آزادی وامنیت بیشتر وقدرت کمک به افراد مورد علاقه است. لیکن در عین حال، فکر می کنند که پول (زیادی) موجب اسراف، ابتذال و تجاوز می شود.
 
اگر روزی متوجه شدید که دارید دو قدم رو به جلو بر می دارید و یک قدم رو به عقب ، یقین بدانید که به صورت مختلط ، شرطی شده اید؛ یعنی رسیدن به هدف را هم باعث رنج می دانید و هم مایه لذت.
آیا دچار عواطف مختلطی هستید که بر زندگیتان اثر گذاشته باشد؟
آیا در زندگی شما چیزی وجود دارد که بخواهید آنرا بهتر بسازید ( مثل وضعیت مالی یا روابط با دیگران) ولی به نظر برسد که عاملی شما را به عقب می کشاند و مانع اقدام می شود؟
پاسخ خود را روی یک صفحه کاغذ بنویسید و »گاه خطی عمودی در وسط آن صفحه رسم کنید. در ستون سمت راست، عواطف منفی و در ستون سمت چپ عواطف مثبتی را که نسبت به آن دارید بنویسید.
آیا کفه سمت راست ، به سمت چپ می چربد؟ آیا یک احساس منفی وجود دارد که به تنهایی هم وزن تمام عواطف مثبت باشد؟ این تعادل یا عدم تعادل ، چه نقشی در موفقیتهای قبلی شما داشته است؟
در زیر نور درخشان آگاهانه ، غالباٌ عواطف منفی قدرت خود را از دست می دهند. آگاهی ، اولین قدم است.
گاهی انسان بر سر دو راهیهایی قرار می گیرد که هر دو به رنج منتهی می شود . به عنوان مثال ، بعضیها در زندگی زناشویی خود احساس بدبختی می کنند . اما اگر از هم جدا شوند، تنها می شوند و بیشتر احساس بدبختی خواهند کرد.در نتیجه هیچ کاری نمی کنند ...و همچنان احساس بدبختی میکنند!
 
بجای اینکه احساس کنید در دام افتاده اید ، سعی کنید از نیروی رنج به سود خود استفاده کنید . ببینید در گذشته و حال، چه کشیده اید! رنج را با چنان شدتی احساس کنید که شما را واداربه عمل سازد و سرانجام ناچار شویدکه فکری برای وضعیت خود بکنید. ما به این حالت، ( آستانه احساس) می گوئیم . به جای اینکه انفعالی داشته باشید و صبر کنید تا این حالت عاطفی اجتناب ناپذیر به سراغتان بیاید،چرا آگاهانه و فعالانه آنرا در خود ایجاد نمی کنید تا انگیزه ای قوی در شما بوجود آید وسعی کنی از همین امروز زندگی خود را بهتر سازید؟
استفاده از نیروی اراده هرگز کاری صورت نمی دهد و یا لااقل در دراز مدت شیوه ای غیر موثر است . آیا تاکنون ، در زمینه ای – مثلاٌ در زمینه وضع جسمانی خود – به آستانه احساس رسیده اید؟ در چه مرحله ای دچار آن احساس شده اید ؟ شاید با استفاده از قدرت اراده و گرفتن رژیم غذایی، باخویشتن به مبارزه پرداخته باشید، اما البته هر نتیجه ای که گرفته اید جنبه موقت داشته است ،زیرا محروم کردن خویشتن از غذا ، همیشه دردناک است و مغز شما هرگز اجازه نمی دهد در شرایطی که راه دیگری وجود داشته باشد ، دائماٌ رنج را تحمل کنید .
 
پس چه باید کرد؟راه حل آن است که بجای مبارزه با غرایز طبیعی ، حالت شرطی خود را نسبت به غذا عوض کنید، تا اینکه میل به غذا در شما کم شودوخوردن غذا دیگر لذتبخش نباشد، دائماٌ دردسرهایی را که در اثر پرخوری کشیده اید به خود یادآوری کنید. پر خوری را رنج آور، و ورزش را امری لذتبخش تلقی کنید تا به طور خودکار، در مسیر صحیح بیفتید.
 
یکی از تعریفهای موفقیت از نظر من این است: طوری زندگی کنید که دائماٌ احساس لذت فراوان کنید و کمتر دچار رنج شوید، و با توجه به شرایط زندگیتان، کاری کنید که اطرافیانتان نیز طعم خوشی و لذت را بیشتر بچشند تا مزه رنج و سختی . برای انجام این کار باید از رشد فکری برخوردار باشید و شوق کمک و خدمت در سر داشته باشید.
 
با توجه به این تعریف ، تاچه حد موفق هستید؟ برای اینکه امروز ، از زندگی خود لذت بیشتری ببرید و یا باعث شوید که نزدیکانتان بیش از پیش از زندگانی خود بهره مند شوند، چه می توانید بکنید؟
 
تعلل و عقب انداختن کارها، یکی از شایع ترین راههای فرار از رنج است. اما اگر کاری را به تاخیر بیندازید، معمولاٌ نتیجه اش این است که بعداٌ به رنج و دردسر بزرگتری دچار می شوید.
چه کارهایی را قبلاٌبه تعویق انداخته اید که امروز باید به آنها رسیدگی کنید؟ صورتی از این کارها را تهیه کنید و آنگاه به پرسشهای زیر، پاسخ دهید.
 
1 – چرا تاکنون این کار را انجام نداده ام ؟ قبلاٌ چه رنجهایی را به انجام این کار ، نسبت داده ام ؟
2 – این الگوی منفی ، تاکنون چه سودی برایم داشته است ؟
3 – اگر اکنون این رفتار را تغییر ندهم در آینده به چه قیمتی برایم تمام خواهد شد و چه احساسی خواهم داشت؟
4 – اگر هر یک از این کارها را اکنون انجام دهم ، چه فواید و لذتهایی برایم در پی خواهد داشت؟
شاید تاکنون برایتان اتفاق افتاده باشد که پس از انجام کاری، با خود گفته اید ( چطور چنین اشتباه احمقانه ای را مرتکب شدم؟!) و یا برعکس ، کاری را انجام داده و سپس فکر کرده اید ( عجیب است! چگونه به انجام چنین کاری موفق شدم؟)
چه عاملی سبب می شود که عملکردمان بد، و یا برعکس عالی باشد؟ این موضوع، ارتباط چندانی با توانائیمان ندارد، بلکه این حالت روحی و یا جسمی ما درهر لحظه است که باعث می شود افکار، اعمال، احساسات و یا عملکردهایی از ما سر بزند. اگر راز دستیابی به حالات روحی و عاطفی نیرومند را دریابید، واقعاٌ می توانید دست به کارهای شگفت آوری بزنید. اگر در حالت صحیح روحی باشید،بدون اینکه ظاهراٌ کوششی به عمل آورید، افکار و نظرات تازه ای در ذهنتان جریان می یابد.
 
اگر همه روزه در شرایط بالای روحی و فکری بودید، چه کارهایی را می توانستید انجام دهید؟
فرهنگ جامعه ، صورتی از چیزهای مطلوب را به همه ما فروخته است . به ما آموخته اند که روزی ، پس از آنکه همه وقایع به شکل صحیحی اتفاق افتادند، سرانجام خوشبخت خواهیم شد. هنگامی که همسر شایسته خود را یافتیم ...هنگامی که بقدر کافی پول بدست آوردیم... هنگامی که از نظرجسمی در سلامت کامل بودیم... هنگامی که فرزندانی داشتیم...هنگامی که بالاخره بازنشسته شدیم.
حقیقت آن است که آنچه بدست می آوریم، احساس خوشی و رضایت را در ما به وجود نمی آورند،مگر آنکه یاد بگیریم که حالت ذهنی خود را بسرعت عوض کنیم .از این گذشته ، شما این چیزها را برای چه می خواهید ؟ آیا غیر ازاین است که به اعتقاد شما همسر دلخواه ،فرزند،پول و غیره سبب می شود که احساس بهتری پیدا کنید ؟ اما سرانجام ، پس از آنکه به چیزهایی که می خواهید ،رسیدید، چه کسی احساستان را بهتر می سازد؟ البته خودتان چنین می کنید.
 
پس چرامنتظرید ؟هم اکنون این کار را انجام دهید!
 
آیا می دانید چگونه باید حال خود را بهتر سازید ؟ آیا امکان دارد کاری کنید که هم اکنون احساس خوشبختی کامل، هیجان و شوروشوق کنید؟ مسلم است! کافی است که مرکزتوجه خود را تغییر دهید.
آیا بخاطر می آورید که زمانی ، کار بزرگی انجام داده و خود را سرفراز و موفق احساس می کرده اید ؟ آن حالت را بطور روشن و زنده و با تمام جزئیات ، در نظر مجسم کنید ... صداهایی را که شنیده اید به خاطر آورید... ضربان قلب خود را احساس کنید! مانند همان زمان نفس بکشید ، همانطور قیافه بگیرید، و بدن خود را مانند آن موقع به حرکت در آورید . آیا، هیچ هیجانی در خود احساس نمی کنید؟ آیا ممکن است هروقت که دلتان بخواهد همین احساس رادر خود ایجاد کنید؟
 
در زندگی ، برای درک و تجربه هر چیزی راههای گوناگونی هست . روح ما، مانند گیرنده ای است که می تواند برنامه های شاد یاغم انگیز مختلفی را پخش کند . در هر لحظه، می توانیم دچار هر نوع احساسی که مایلیم ، بشویم. کافی است که کانال صحیح را بگیریم . این کار چگونه امکان پذیر است ؟ برای تغییر فوری روحیه ، دو راه وجود دارد. راه اول آن است که ذهن خود را به چیزدیگری متوجه کنیم.
به یکی از درخشانترین لحظه های ز ندگی خود فکر کنید. با بخاطر آوردن آن چه احساسی پیدا می کنید؟ذهن خود را می توانید متوجه چه چیز هایی دیگری بکنید تا احساسی خوشایند و حالی خوب پیدا کنید؟
 
برای تغییر فوری حالت روحی ، راه دومی هم هست که فردا به آن می پردازیم.
 
تغییر مرکز توجه ، فقط یکی از راههای تغییر روحیه است . راه سریعتر و مؤثرتری هم هست و آن استفاده از شیوه های جسمانی و یا به اصطلاح ، فیزیولوژیکی است. بیشتر مردم، هنگامی که از روحیه خود ناراضی هستند و می خواهند حال بهتری پیدا کنند ، به الکل، غذا، سیگار، خواب، یا مواد مخدر متوسل می شوند.بعضی ها هم راههای مثبت تر نظیر رقص، آواز، ورزش و یا عشقبازی را انتخاب می کنند.
هر یک از حالات روحی، با تغییرات جسمانی مشخصی همراه است. افراد افسرده چه قیافه ای دارند؟ شانه هاشان فرو افتاده وسرشان پائین است. بطور کم عمق نفس می کشند . عضلات چهره شان شل و قیافه شان بی تفاوت است . برعکس در مواقعی که شاد و سر حال هستیم ، شانه هامان بالا است و حالت طبیعی دارد . سرمان را بالا نگه می داریم و بطور کامل نفس می کشیم . می توانیم آگاهانه این تغییرات رادر جسم خود به وجود آوریم و بلافاصله حالت روحی دلخواه را در خود ایجاد کنیم.
بعضی ازکارهای بسیار ساده، ممکن است نتایج بسیار بزرگی داشته باشد. اگر می خواهید حالت سرگرم کننده ای در خود ایجاد کنید که نتایج دور از انتظاری هم داشته باشد تمرین زیر را انجام دهید:
 
خود را مقید کنید که در هفت روز آینده روزی پنج بار و هر بار روزی یک دقیقه در مقابل آینه قرار بگیرید و فقط نیش خود را گوش تا گوش به لبخند باز کنید. این کار، ممکن است در ابتدا کمی احمقانه به نظر برسد، اما وقتی روزی چند نوبت این عمل را تکرارکنید، سلسله اعصابتان به طورمداوم تحریک می شود تا احساسی از شادمانی، بی خیالی، شوخی و سادگی را در شما ایجاد کند. مهمترآنکه خود را نسبت به ( حال خوب)داشتن شرطی می کنید و عادت شادمانی جسمی را در خود بوجود می آورید. پس هم اکنون یک دقیقه وقت صرف کنید و این کار را محض تفریح انجام دهید!
 
سن شخص، چندان به گذشت زمان بستگی ندارد، بلکه بیشتر به طرز فکر و وضع جسمی او مربوط است. خیلیها هستند که سالهای زیادی را پشت سر گذاشته اند ، اما هنوز شلنگ انداز راه می روند و افکارشان هم هنوز خشک و غیر قابل انعطاف نشده است.
به عنوان مثال، در روزهای بارانی وقتی اشخاص مسن به گودال پر از آبی می رسند، نه فقط آن را دور می زنند، بلکه در تمام آن مدت شکوه وشکایت می کنند و غر می زنند!
برعکس، کودکان ( وآنان که هنوز دلشان جوان است ) به میان آب می پرند ، آب را به اطراف می پاشند و خوش می گذرانند .
(گودال)های زندگی را وسیله شادمانی قرار دهید. هنگام راه رفتن ، پاهاتان حالت فنری داشته باشد و لبخندرا فراموش نکنید . به خوشرویی، شیطنت و سر زندگی اهمیت بدهید. شما انسان زنده ای هستید!
 
 برای احساس خوب داشتن، به هیچ علت و دلیلی نیاز نیست!
برای اینکه زندگی پر مایه تری داشته باشیم ، بهترین راه، این است که دامنه عواطف و احساسات خود را وسعت دهیم. در هفته ای که گذشت ، دچار چند نوع عواطف و احساسات گوناگون شده اید؟ آنها را یادداشت کنید.
اکنون عواطفی را که نوشته اید ، بررسی کنید. اگر تعداد آنها از 12 کمتر است، چند احساس دلپذیر را به آنها بیفزایید. بعضیها از میان هزاران احساسی که می توانندداشته باشند، فقط چند مورد را تجربه کرده اند!
توجه داشته باشید که فقط با تغییر مرکز توجه و یا تغییر حالت جسمانی، می توانید قلمرو عواطف خود را گسترده تر کنید. یکی از عواطف مثبت ودلپذیر را بطور دلخواه انتخاب کنید. طوری بایستید ، حرکت کنید، قیافه بگیرید و سخن بگوئید که گویی دچار آن احساس هستید . از تغییری که بلافاصله در روحیه واحساستان پیدا می شود لذت ببرید!
 
شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که زمانی از خشم ، دیوانه شده و یا احساس درماندگی و گرفتاری کرده باشید و اکنون که به گذشته خود می نگرید، از اینکه بخاطرچه چیزهایی از جا در رفته اید خنده تان بگیرد.همه ما این جمله قدیمی را از دیگران شنیده ایم که ( یک روز، به یاد رفتار امروزت می افتی و خنده ات می گیرد ). یکی از استادان من به نام ریچارد بندلر یک بارگفت ( چرا صبر کنیم؟ چرا همین حالا خنده مان نگیرد؟)
این کار را همین امروز امتحان کنید . به چیزی بخندید که قبلاٌ آنرا تحمل ناپذیر و عذاب آور می دانستید . آیا احساس نمی کنید که اوضاع برایتان قابل تحملتر شده است ؟
 
همسر شما قرار است تاکنون به منزل برگشته باشد؛ اما دیر کرده است . چه فکری می کنید؟ نتیجه می گیرید که به وقت شناسی اهمیت نمی دهد ؟ نگران می شوید و فکر می کنید که در بین راه، تصادف کرده است ؟ یا تصور می کنید که بین راه توقف کرده است تا برایتان هدیه ای بخرد؟
احساسات ما بستگی به این دارد که فکرمان رامتوجه چه چیزی بکنیم . و نوع احساسمان به شدت بر عملها و عکس العملهای ما اثر می گذارد . بجای اینکه فوراٌ نتیجه گیری کنید،
همه اطراف و جوانب را بسنجید و حالات ممکن را در نظر بگیرید . آنگاه توجهتان رابه حالتی جلب کنید که شما و اطرافیانتان را نیرومندتر سازد.
برای درک نیروی تمرکز و توجه ، بهترین مثالی که می توان ذکر کرد ، مسابقات اتومبیلرانی سرعت است . وقتی اتومبیل شما منحرف می شود و به سوی دیواره می رود، عکس العمل طبیعی معمولاٌ این است که خواستان را به دیواره جمع می کنید تا باآن برخورد نکنید . اما اگر توجهمان را به چیزی جلب کنیم که از آن وحشت داریم ، بطور قطع همان بلائی از آن می ترسیم ، به سرمان می آید .مسابقه دهندگان حرفه ای می دانند که به هر طرف توجه کنند ، اتومبیل بطور نا خواسته به همان طرف منحرف می شود. به این جهت این رانندگان که دائماٌ جانشان در خطر است سعی می کنند به محض مواجه شدن با این خطر،بجای نگاه کردن به دیواره ، به جاده اصلی توجه کنند .
 
در زندگی نیز بیشترمردم بجای چاره اندیشی ، به بلاهایی فکر می کنند که نمی خواهند به سرشان بیاید. اگر با ترسهای خود مبارزه کنید ، ایمان و توکل داشته باشید و نیروی تمرکز خود راتحت انضباط در آورید، اعمالتان بطور طبیعی شما رابه مسیر صحیح هدایت خواهد کرد. اکنون ترس را رها کنید و به چیزهایی توجه نمائید که واقعاٌ طالب آن هستید ولیاقت آنرا دارید.
 
حرکت ، شور می آفریند. اگر یک روز دلتان نخواست که به پیاده روی یا دوآهسته بپردازید، چه مانعی دارد که برای نرمش صبحگاهی و جست وخیز، از منزل خارج شوید ؟ این حرکات ، اثر نیرومندی بر تغییر روحیه دارد، زیرا:
 
1 – نرمش و جست وخیز ، ورزشی عالی است.
2 – فشاری که بر بدن وارد می کند ، کمتراز فشاری است که در هنگام دویدن بر بدن وارد می شود.
3 – در هنگام جست وخیز، نمی توانید از لبخند خودداری کنید.
4 – رانندگان اتومبیلها نیز با دیدن شما لبخند می زنند و سرگرم می شوند.
مؤثرترین اه کنترل نیروی تمرکز، استفاده از پرسش است. هر سؤالی که از خود بکنید، مغز پاسخی برای آن پیدا می کند. به عنوان مثال، اگر بپرسید ( چرا فلانی از من سوء استفاده می کند؟)بی اختیار ذهنتان متوجه مواردی می شود که آن شخص ، سرتان را کلاه گذاشته است، خواه اصلاٌ این موضوع حقیقت داشته یا نداشته باشد. اما اگر بپرسید ( چگونه می توانم این مشکل را رفع کنم ؟ ( بدون تردید به پاسخهایی می رسید که نتیجه اش برداشتن قدمهای مثبت است.
پرسش صحیح ، داری نیرویی است که نمونه آن را می توان در شرح حال یک کودک کتک خورده یافت . این کودک که در یک نزاع دبستانی ، از کودک بزرگتر از خود کتک خورده بود ، به منظور انتقام، تفنگی به چنگ آورد و به تعقیب آن کودک قلدر پرداخت .
اما درست در لحظه ای که میخواست ماشه را بکشد به خودآمد و از خود پرسید ( اگر ماشه را بکشم چه اتفاق می افتد؟) ناگهان تصویری از زندان و بلاهایی که ممکن است بر سرش بیاورند در نظرش مجسم شد . لوله تفنگ رابه طرف درختی گرفت و به آن شلیک کرد.
این پسر بوجکسون بود . یک انحراف توجه، یک تصمیم سنجیده و ناشی از مقایسه رنج و لذت ، باعث شد پسری با آینده ای نا معلوم ، به یکی از بزرگترین قهرمانان ورزشی مبدل شود.
امروز، چه پرسشهای زندگی سازی می توانید از خود بکنید؟
آیا کسی تاکنون به شما گفته اتکه ( آینده تان درخشان است؟) از شنیدن این گفته چه احساسی پیدا کردید؟ اگر می گفتید که آینده تان تاریک است چطور؟ممکن است به شما بگویند ( نظرات شما به گوش خوش می آید) و یا ( طرح ما فریاد می زند که باید اصلاح شود ). ممکن است درباره کسی گفته باشید( از دیدنش چندشم می شود.) و یا ( رفتارش واقعاٌ سرد است. )
هر دسته از این کلمات، تاثیری متفاوت بر روی افراد دارد. کسانی که معمولاٌ از آینده روشن یا تاریک ، سخن می گویند، از تعبیرات بصری استفاده می کنند. بعضی ها به علائم شنیداری حساسترند،( به گوش خوش می آید. فریاد می زند) و بعضی هم برای بیان مقصود از کلماتی استفاده می کنند که به حس لامسه مربوط است( چندشم می شود. واقعاٌ سرد است.)
توجه شما معمولاٌ به کدامیک از این سه حس ، بیشتر است؟
بعضیها برای بهبود حالت روحی خود به سیگار، الکل، پرخوری، سوء استفاده از کارتهای اعتباری و یا راههای منفی دیگر پناه می برند . آیا راههای سالمتری هم برای ایجاد روحیه وجود دارد؟ چند دقیقه در این باره فکر کنید.
1 – برای اینکه رنجها را از خود دور کنید و احساسات لذتبخشی را جایگزین آنها سازید چه شیوه های مثبتی را می دانید؟ آنها را روی کاغذ بیاورید.
2 – راههای تازهای راکه قبلاٌ از آنها استفاده نکرده ای و به نظرتان مؤثر می آیند به آنها اضافه کنید. دست کم 15 شیوه را برای رفع دلتنگی ذکر کنید و چه بهتر که تعداد آنها را به 25 و یابیشتر برسانید . این تمرینی است که می توانید آنرا بارها تکرار کنید تا سرانجام صدها راه سالم برای تغییر روحیه کشف نمائید.
هنگامی که در بزرگراه رنج و دلتنگی ، به مقصد شادی و لذت سفر می کنید، به کشف راههای گوناگون و مثبتی بپردازید که مناظر اطراف را دلپذیر سازد. بعضی از این راهها را آزمایش کنید:
آهنگهای مورد علاقه خود را زمزمه کنید ... به مطالعه چیزی بپردازید که مطالبش را بتوانید بکار بندید... به تماشای یک فیلم کمدی و یا برنامه شاد تلویزیونی بپردازید و بخندید... چند طول استخر را شنا کنید ... از صرف غذا با افراد خانواده، یا یکی از دوستان لذت ببرید... مدتی در وان آب گرم، استراحت کنید... به خلق چند نظریه تازه بپردازید... با فرد تازه ای آشنا شوید... لطیفه های بی مزه ای برای دوستان خود تعریف کنید و بدانید که باز هم شما را دوست خواهند داشت... با همسر خود ، گرم و صمیمانه گفتگو کنید .
هم اکنون یکی از راههای بالا را انتخاب و امتحان کنید!
  
مهرزاد احمدی بازدید : 59 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)

چرا یک کسب و کار با خطر شکست مواجه است؟
 موفقیت در کسب و کار هیچگاه بصورت خودبخودی ویا بر اساس شانس نیست و همانطور که گفته شد این موفقیت اصولا به سازمان دهی و بصیرت فرد راه انداز کسب و کار بستگی دارد و تضمینی برای آن وجود ندارد.شروع یک کسب و کار همیشه ریسک پذیر است و شانس موفقیت اندک می باشد. بنابر گزارش اداره کسب و کارهای کوچک در آمریکا (SBA) بیش از 50% کسب و کارهای کوچک در سالهای اول با شکست مواجه شده و 90% آنها در 5 سال اول از بین میروند.
 Michael Ames در کتاب خود به نام "کنترل کسب و کار کوچک" دلایل زیر را برای شکست این نوع کسب و کارها بیان کرده است
 
1- عدم وجود تجربه
 
2- نداشتن سرمایه کافی
 
3- نداشتن جایگاهی مناسب
 
4- عدم وجود کنترل قوی
 
5- سرمایه گذاری بیش از اندازه در دارائیهای ثابت
 
6- قراردادهای اعتباری ضعیف
 
7- استفاده شخصی از سرمایه های تجاری
 
8- رشد بدون انتظار

مهرزاد احمدی بازدید : 61 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
دکتر فریدون قاسم زاده پس از دریافت مدرک کارشناسی در رشته مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی شریف و فوق لیسانس تحلیل سیستم ها در همین رشته برای اخذ دکترای مدیریت سیستم های اطلاعاتی راهی کانادا می شود. حضور وی در دانشگاه مک مستر کانادا تا مقطع دکترا و سپس ادامه تحصیل در سطح فوق دکترا و همچنین یکسال تدریس در همان دانشگاه ادامه می یابد. وی در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف است و ریاست دپارتمان سیستم های اطلاعاتی را در این دانشگاه بر عهده دارد. بسیاری از خبرگان امر فناوری اطلاعات از او به عنوان یک متخصص در زمینه تجارت و دولت الکترونیک نام می برند. هر چند که گفتگوی ما با این استاد دانشگاه به دلیل کوتاهی فرصت زود پایان یافت اما در همان دقایق نیز به دلیل تسلط زیاد وی بر مباحث مرتبط با بازاریابی شبکه ای بیش از آن چه که فکر می کردیم نصیبمان شد و خوشحالیم که پاسخ مناسبی به درخواست و بذل محبتهای خوانندگان نشریه در خواهیم داد. این گفتگو همانی است که می خواستید
 
- آقای دکتر قاسم زاده وقتی صحبت از بازاریابی شبکه ای یا Network Marketing می کنیم به چه مفهومی پرداخته ایم و سابقه آن در دنیا چگونه است؟
عبارت بازاریابی شبکه ای در ایران ظرف چند سال گذشته مطرح شده در حالی که در دنیا قریب 70 سال سابقه دارد. از حوالی سال 1930 مفهومی به نام بازاریابی شبکه ای از کشور آمریکا آغاز شد. این مفهوم در برخی از موارد معادل بازاریابی مستقیم (Direct Marketing) استفاده می شد. در این روش تولیدکننده به جای اینکه کالاهای خود را از طریق عوامل پخش با درصد کمیسیون بالا به فروش برساند از طریق خود مردم و مشتریان این کار را انجام می دهد. بدین طریق شبکه ای از مشتریانی که تمایل دارند در کار فروش به تولیدکننده کمک کرده و منفعتی نیز برای خود کسب نماید امر بازاریابی و فروش کالا را بر عهده می گیرند. در برخی از موارد در ادبیات، از بازاریابی شبکه ای به عنوان بازاریابی چند لایه ای (Multi Level Marketing) نیز نام برده می شود که هر دو عنوان ناظر به یک مفهوم هستند و به طور کلی در این روش فروشنده کالای خودش را به افرادی در شبکه بازاریابی و فروش واگذار می کند و آن افراد نیز کالا را به چند نفر زیردست خود واگذار می کند و بازاریابی می کنند و به همین ترتیب کار ادامه پیدا می کند و در نتیجه به صورت تصاعدی تعداد مشتریان و فروشندگان کالا در شبکه اضافه می شود.
 
- آقای دکتر با توجه به فراگیر شدن بازاریابی شبکه ای (Network Marketing) وضعیت این نوع تجارت در دنیا چگونه است؟
جالب است بدانید در حال حاضر بیش از 3000 شرکت در دنیا به کار بازاریابی شبکه ای مشغول هستند و در این زمینه فعالیت تخصصی می کنند و شرکتهای محدود فعال در این زمینه در ایران تنها نمونه هایی از این شرکت ها هستند و جالبتر اینکه بر اساس آمار موجود بیش از 44 میلیون نفر در دنیا در این نوع شبکه های فروش به فعالیت مشغول هستند. در سال 2003 میلادی درآمدی که شرکتهای بازاریابی شبکه ای کسب کرده اند بیش از سالانه 80 میلیارد دلار است و این نشان می دهد صنعت مذکور در جهان، صنعتی کاملا جدی است و چهار تا پنج برابر درآمد نفتی ما در این صنعت کسب درآمد می شود.
 
- مکانیزم کار در بازاریابی شبکه ای چگونه است؟
سازوکار بازاریابی شبکه ای به این شکل است که فردی به یکی از این شرکتهای مزبور تقاضای عضویت می دهد تا تبدیل به یک مالک مستقل کسب و کار (Independent Business Owner) (IBO) شود و این فرد با استفاده از مستندات و آموزش های شرکت مورد نظر به عنوان موجود مستقل اقتصادی کارش را آغاز می کند و از طریق گرفتن کمیسیون به کسب درآمد می پردازد.
 
- اینجا سوالی مطرح می شود که چرا شرکتها علاقه مندند از طریق بازاریابی شبکه ای کالا و خدمات خود را بفروشند؟
برای استفاده از مکانیزم بازاریابی شبکه ای توسط شرکتها سه دلیل عمده وجود دارد. اول اینکه هزینه تبلیغات کم می شود چرا که افراد به صورت افواهی (Word of Mouth) کالاها را به یکدیگر معرفی می کنند. دوم اینکه هزینه ای که صرف عوامل توزیع و مراکز پخش کالا می شود به میزان زیادی کاهش می یابد و سوم اینکه یک جریان مثبت نقدی یا (Positive Cash flow) ایجاد می شود. در حالت عادی تولیدکننده کالاها را معمولا به صورت امانی در اختیار عامل توزیع قرار می دهد تا پس از فروش سهم تولیدکننده را پرداخت کند و در نتیجه معمولا وجه مربوط به تولیدکننده ظرف یک تا سه ماه نقد می شود در حالی که در بازاریابی شبکه ای تولیدکننده ابتدا دریافت نقدی دارد و سپس کالا را در اختیار خریدار می گذارد که این مسئله علاوه بر منافع اقتصادی ریسکهای مختلف ناشی از فروش امانی را نیز از بین می برد.
 
- چه نوع محصولاتی بیشتر در این نوع تجارت مورد توجه قرار می گیرد؟
عمدتا کالاها و خدمات لوکس از قبیل لوازم آرایشی، مکمل های غذایی و دارویی، خدمات مسافرتی و توریستی یا اقلام کلکسیونری در زمره محصولاتی هستند که بیشتر در این نوع تجارت مورد توجه قرار می گیرند.
 
- ببینید مساله جدیدی در ایران رخ داده است و یک پرونده ای در رابطه با یک مدل از بازاریابی های شبکه ای به وجود آمده است. تصور شما در این باره چیست؟
ببینید بعضی وقتها یک پدیده ای در ایران رخ می دهد و ما فکر می کنیم این موضوع فقط مربوط به شرایط کشور ما و خاص ایران است در حالی که وقتی ادبیات و تاریخچه موضوع را بررسی می کنیم می بینیم که مشابه همین اتفاق چند سال و یا چند ده سال قبل در جاهای دیگر دنیا رخ داده و راه حلهای مناسب برای آن نیز اندیشیده و به کار گرفته شده است. خوب است در تمام کارهایمان از مجموعه معرفت بشری و تجربه سالهای پیش کشورهای دیگر استفاده کنیم. ممکن است امروز بسیاری تصور می کنند که برخورد قوه قضاییه با چنین موضوعی برخورد شخصی یا سلیقه ای است ولی وقتی ادبیات بازاریابی شبکه ای را مرور می کنیم می بینیم عین همین مشکلات حدود 50 سال پیش در آمریکا بین دولت و شرکت های بزرگ بازاریابی شبکه ای اتفاق افتاده است. در آنجا دعوا بین FTC (Federal Trade Commission) از طرف دولت و شرکت Amway بود و این Case حقوقی چیزی نزدیک به 4 سال در دادگاه به طول انجامید. حالا اگر آن موضوع را خوب بررسی کنیم و از نتایجش استفاده کنیم بسیاری از زوایای موضوع از قبل برایمان روشن می شود به همین دلیل من از تعدادی از دانشجویان رشته MBA در دانشگاه شریف خواستم تحقیقی را در این مورد انجام دهند. افرادی که انتخاب کردم دانشجویان بسیار ممتاز و باهوشی هستند که برای درس تجارت الکترونیک و پروژه سمینار خود بر روی بازاریابی شبکه ای فعالیت تحقیقی گسترده ای را انجام دادند و انصافا زحمت زیادی را هم متحمل شدند و یکی از همین دانشجویان هم به طور تخصصی موضوع تحقیق خود را بازاریابی شبکه ای تهدید یا فرصت قرار داد. بسیاری از مطالبی که بنده در این مصاحبه مطرح می کنم حاصل زحمات و تحقیقات این دانشجویان است که امیدوارم مورد استفاده مسئولین ذیربط قرار بگیرد.
 
- ممکن است درباره درگیری که بین FTC و شرکت Amway به وجود آمد کمی توضیح دهید؟
قبل از اینکه به سابقه این دعوا و تحلیل آن بپردازیم مقدمه ای لازم و ضروری است. اولا باید فرقی میان بازاریابی شبکه ای (Network Marketing) و دسیسه هرمی (Pyramid Scheme) قائل شویم. به نوع خوب بازاریابی شبکه ای Network Marketing می گویند و به نوع بد آن که نوعی کلاه برداری است دسیسه هرمی (Pyramid Scheme) می گویند. بنابراین وقتی که FTC شرکت Amway را به دادگاه کشاند ادعا کرد که آن شرکت بازاریابی شبکه ای انجام نمی دهد و در واقع دسیسه هرمی است.
 
- در مورد این دو عبارت و فرق های آن کمی بیشتر توضیح می دهید؟
پدیده بازاریابی شبکه ای می تواند با توجه به منافع زیادی که از جمله در کاهش هزینه ها و افزایش فروش دارد و از طرفی منافع زیادی را برای تولیدکنندگان فراهم نماید و از طرف دیگر با توجه به اینکه جمعیت بیکاران جوان زیاد در ایران و از آنجا که اکثر کارها در بازاریابی شبکه ای توسط جوانان انجام می شود می تواند نقش مفیدی در اشتغال داشته و زمینه های توسعه و دانش بازاریابی که کشور ما در آن بسیار ضعیف است را فراهم کند و در نتیجه ما نباید با اصل بازاریابی شبکه ای مخالفت کنیم. آماری که در حال حاضر از جوانان بیکار وجود دارد بین 12 تا 17 درصد متفاوت است و پیش بینی می شود تا سال 1390 تا 20 درصد افزایش داشته باشد که بسیار نگران کننده است بنابراین لازم است که مسئولین ما خود را با بازاریابی شبکه ای به صورت علمی آشنا کرده و از قسمت های خوب آن در جهت منافع کشور استفاده کنند. حالا به سوال شما می رسیم که دسیسه هرمی چه چیزی دارد که در بازاریابی شبکه ای وجود ندارد که آن را در جهان فعالیتی مجرمانه می شناسند. اولا در طرح های هرمی هزینه عضویت بسیار بالاست و یا اینکه برای شروع خرید کالا داوطلب بایستی مقداری پول بدهد و یا اینکه برای آغاز کار وی را بدهکار می کنند و مطلب بعدی این است که در باغ سبزی به افراد جوان و علاقمند نشان می دهند و این تصور را در ایشان القاء می کنند که می توانند در اندک زمانی ثروتمند شوند و نکته مهمتر اینکه اساسا در دسیسه هرمی کالایی فروخته نمی شود و تنها توهم و خیال به افراد فریب خورده که عمدتا جوان و کم تجربه هستند فروخته می شود. اینها معایبی است که بازاریابی شبکه ای را به ابزاری مجرمانه و کلاه بردارانه به نام دسیسه هرمی تبدیل می کند و دقیقا با استفاده از همین مفاهیم بود که FTC در آمریکا شرکت Amway را به دادگاه کشاند. البته Amway به سه دلیل که بعدها به قوانین طلایی Amway معروف شد نجات پیدا کرد اما تفاوتهای بازاریابی شبکه ای و دسیسه هرمی در این کیس طولانی چهار ساله به خوبی شناخته شده و معیار عمل قرار گرفت. دلایلی که به موجب آنها شرکت Amway در دادگاه توانست ثابت کند که درگیر کلاه برداری نبوده و به فعالیت شروع در این زمینه مشغول است این بود که اولا کسی کمیسیون را می گرفت که به تعدادی مشتری نهایی کالا می فروخت و در نتیجه در مدل Amway توهم و خیال به فروش نمی رفت و در واقع کالایی فروخته می شد. دوما حداقل 70 درصد از اجناس باید فروخته شود تا فرد بتواند برود جنس بعدی را تحویل بگیرد و نهایتا اینکه در صورت عدم فروش اجناس قابل بازپس گیری است. پس از اتمام این کیس مبنایی برای تشخیص بازاریابی های شبکه ای مفید و مخرب در آمریکا به وجود آمد که سایر کشورها نیز از تجارت حاصل از آن استفاده می نمایند.
 
- آقای دکتر برای اینکه وحدتی به موضوع داده باشیم تا اینجای بحث را برای ما جمع بندی کنید؟
اصل موضوع را بپذیریم که مفهومی به نام بازاریابی شبکه ای نه تنها چیز بدی نیست بلکه می تواند بسیار خوب هم باشد خصوصا با شرایط ایران که جمعیت جوان آن بسیار است. بازاریابی شبکه ای می تواند در به کار گیری جمعیت جوان بیکار ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور برای بازاریابی و فروش محصولات ما مورد استفاده قرار گیرد و با استفاده از آن بتوانیم فروش محصولات سنتی خود مانند زعفران، پسته، صنایع دستی و اقلامی از این دست را در سطح جهان افزایش دهیم. واقعیت این است که ما تولید را تا حدود قابل قبولی بلد هستیم اما در بازاریابی و خصوصا در بازاریابی بین المللی بسیار ضعیف عمل می کنیم و مجموعه آموزش هایی که به افراد در بازاریابی شبکه ای داده می شود بسیار می تواند برای این منظور مفید و قابل استفاده باشد.
 
- وارد شدن شرکتهایی از خارج از کشور به بازار ایران چه پیامدهایی دارد؟
به شرطی که از نوع مجرمانه آن یا دسیسه هرمی (Pyramid Scheme) نباشد و واقعا کالایی فروخته شود و سایر شرایط بازاریابی شبکه ای را داشته باشد اولا موجب ترویج فرهنگ بازاریابی در کشور می شود ثانیا می تواند منجر به توسعه فرهنگ کار سازمانی و جمعی را که در کشور ما ضعیف است گردد، ثانیا فرهنگ سخت کوشی را که در این مورد نیز بر خلاف سایر کشورها از قدیم مشکل فرهنگی داریم (متاسفانه افرادی که زیاد مطالعه و کار می کنند به صورت عامیانه در فرهنگ با خرخوان و خرکار خوانده می شوند) تشویق می کند و به جوانان را می آموزد که آراسته و پیراسته با حفظ شخصیت اجتماعی مناسب بر دیگران اثرگذار باشند و حس مسئولیت پذیری را در آنها تقویت می کند و جالبتر این است که در ادبیات مدیریت معمولا پیشنهاد می شود افراد کارآفرین مدتی به شغل بازاریابی بپردازند تا بتوانند بر ضعف های درونی خود غلبه کنند و از شکست و جواب منفی نهراسند و بعد دنبال شرکت زدن بروند.
 
- حالا اگر چنین امکانی نباشد و جلوی آن گرفته شود چه اشکالی به وجود می آید؟
اگر بخواهیم اصل این قضیه را منکر شویم نتیجه این می شود که می بینیم. آمارهای غیررسمی می گوید فقط یکی از این شرکتها که در ایران فعال است (Gold Quest) حدود 350 هزار نفر را در شبکه خود قرار داده است. البته در این زمینه آمارها غیررسمی است و آمار رسمی و دقیقی در دست نیست که به صورت تقریبی نشان می دهد جمعیت قابل توجهی از جوانان کشور تاکنون جذب این سیستم شده اند. حالا اگر این جوانان سرخورده شوند و یا به دلیل عدم برخورد صحیح با موضوع در دام دسیسه هرمی بیفتند.عواقب سوء اجتماعی زیادی را می تواند در بر داشته باشد که باید دولت از آن پیشگیری نماید.
 
- فکر می کنید مشکل اصلی کجاست؟
ببینید همانند کشور آمریکا که 50 سال پیش برای مواجهه با این موضوع با استفاده از یک Case قانونی شرایطی را به وجود آورد که موضوع این نوع فعالیت را قانونمند کند ما نیز باید با استفاده از تجربه دیگران لایحه قانونی لازم در این زمینه را تهیه به تصویب برسانیم تا همه ابعاد این نوع تجارت شفاف و قانونمند شوند و قوه قضاییه بتواند بر اساس قانون مشخصی با اقسام جرم گونه آن برخورد کند و به جای اینکه از قوانین عام تحت عنوان کلاه برداری و ایجاد هرج و مرج اقتصادی با آن برخورد شود می توانیم قانون خاصی برای بازاریابی شبکه ای داشته باشیم تا مردم و مسئولین خوب و بد آن را قانونا و به طور روشن تمیز دهند. اولین گام در این زمینه هم مطالعه ادبیات موضوع و موارد مشابه در دنیا است. ما تافته جدا بافته از دنیا نیستیم. در نیاز به اشتغال میل به پول درآوردن به طور اصولی فرقی میان جوان ایرانی و آمریکایی و اروپایی نیست و اگر دولت های اروپایی و آمریکایی از بازاریابی شبکه ای در جهت خدمت به اقتصاد خود استفاده می کنند دلیلی ندارد که ما نتوانیم از این پدیده بهره برداری کنیم فقط کافی است بدانیم آنها چه کرده اند و آن را با شرایط خودمان تطبیق بدهیم و اگر این کار را نکنیم موجبات دردسر و سردرگمی مردم و مسئولین را فراهم کرده ایم. در حالی که نوع خوب بازاریابی شبکه ای می تواند در خدمت افزایش تولید و توسعه صادرات و به طبع آن ایجاد اشتغال و در نتیجه توسعه امنیت اجتماعی منجر شود مهم این است که در گام نخست شناخت نظری خوبی نسبت به موضوع نزد مسئولین امر و سپس برای مردم ایجاد شود و تنها در این صورت است که می توانیم خوب و بد این پدیده و فرصتها و تهدیدهای آن را به خوبی تشخیص داده و بر اساس آن با بصیرت عمل نماییم. متاسفانه ما در بسیاری اوقات به جای اینکه راه حل را زیر صورت مسئله بنویسیم کل مسئله را از روی تابلو پاک می کنند و فکر می کنم اصلا مسئله ای نداریم در حالیکه مسئله در پنهان وجود دارد و قطعا سراغ ما خواهد آمد منتها زمانی که ما فرصت ها را از دست داده ایم و آمادگی لازم برای مقابله با تهدیدات را نداریم.
 
- این که گفته می شود اگر آدرس اینترنتی یک سایت مربوط به بازاریابی شبکه ای مسدود شود به راحتی تغییر آدرس آن از طریق داخل شبکه و از سوی شرکت مرکزی قابل اطلاع رسانی است و عملا مکانیزم فیلتر کردن آدرس سایت های اینگونه شبکه ها به نتیجه نمی رسد تا چه میزان علمی است؟
ببینید مقوله فیلترینگ مانند امنیت است و اصولا همانطوریکه امنیت به طور مطلق وجود ندارد فیلترینگ هم به لحاظ علمی و فنی به صورت مطلق وجود ندارد و بلکه نسبی است و در نتیجه کیفیت برنامه ریزی ها و اقدامات باید در نظر داشتن این واقعیت باشد چرا که در غیر اینصورت موجب گمراهی و برخوردهای غلط و نامناسب خواهد شد و در مورد استفاده از اینترنت باید بگویم با توسعه اینترنت بازاریابی شبکه ای رشد چشمگیری پیدا کرده است و در بسیاری از موارد نیازی به جلسات محفلی و حضوری وجود ندارد و در جهان افراد می توانند در فضای مجازی با یکدیگر جلسه تشکیل داده و تبادل اطلاعات کنند و حتی تبادلات مالی و نقدی را به صورت آنلاین (Online) انجام دهند. افراد عضو این شبکه ها می توانند به صورت مجازی فارغ از بعد مکان و زمان به فعالیت خود ادامه دهند.
 
- چه پیشنهادی درباره کیفیت برخورد با شبکه ها دارید؟
این پدیده مانند جریان سیلی است که می تواند مخرب باشد و هر چه سر راهش است به ویرانی بکشد و می تواند مهار شده و در خدمت تولید انرژی برق و توسعه کشاورزی از این جریان انرژی قرار بگیرد موضوع این است که ما چقدر با هوشیاری از این فرصت استفاده می کنیم یا با عدم برخورد اصولی و مناسب آن را به تهدید تبدیل می کنیم.
 
- آقای دکتر با واقعیت پیوستن به جامعه جهانی روبرو هستیم چه بخواهیم و چه نخواهیم حتی اگر اراده کنیم خود حذفی از جامعه جهانی مقدور نیست. حتی مقوله پیوستن به سازمان تجارت جهانی نیز چنان برای دولتمردان ما اهمیت داشت که در کنار مذاکرات هسته ای با سه کشور اروپایی به شروط توافقنامه پیوست. از طرفی دیگر منتقدین معتقدند بازاریابی شبکه ای موجب خروج ارز از کشور می شود. پاسخ شما چیست؟
ببینید این مطلبی که می فرمایید تنها به بازاریابی شبکه ای مربوط نمی شود هر کالایی که در ازای ورود آن ارز از کشور بیرون رفته است چه به روش بازاریابی سنتی خریده شده و چه به صورت بازاریابی شبکه ای بحث این است که این ارزی که از کشور خارج می شود برای یک کالای مشروع از کشور خارج می شود یا برای یک کالای غیرمشروع. اگر برای یک کالای غیرمشروع خارج می شود از هر طریق از جمله بازاریابی سنتی هم باشد بد است و اگر برای یک کالای خوب این ارز خارج می شود از هر طریقی که باشد حتی بازاریابی شبکه ای هم خوب است.
 
- سوالی پیش می آید آیا با بازاریابی شبکه ای می توانیم جریان خروج ارز از کشور را معکوس کنیم. آرزوی دیرینه که قطعا برای مسئولین اقتصادی ما شیرین است؟
چرا نتوانیم؟ ما محصولات بسیار خوبی داریم اما یکی از ضعف های عمده ما در تجارت بین الملل بازاریابی است. در مورد کیفیت کالا آنجایی که کیفیت کالای ما خوب هم بوده است و در عرصه بین الملل قابلیت رقابت داشته توان بازاریابی نداشته ایم. حالا اگر چنین روش علمی وجود دارد و نیروهای مستعد جوانی در کشور هستند که به دنبال کار مناسب می گردند چرا نتوانیم این جریان خروج ارز برای واردات را به ورود ارز از محل صادرات تبدیل کنیم.
 
- در بازاریابی شبکه ای نقش نیروی انسانی تا چه میزان اهمیت دارد؟
در واقع یکی از مهمترین عناصر نیروی انسانی است. البته عامل دیگر تجربه و استفاده از روشهای مدرن و روزآمد است. تنها در صورت وجود علم مدیریت مناسب است که می توان سازماندهی نیروی انسانی را در مسیر اهداف مطلوب انجام داد.
 
- پس کثرت جمعیت جوان ما در اینجا عامل منفی نیست؟
کاملا درست است. جوان بودن جمعیت ما در صنعت IT کاملا به نفع ما است و در مفاهیمی مانند بازاریابی شبکه ای برگ برنده محسوب می شود. این نوع تجارت بیشتر توسط جوان ها انجام می شود. وقتی می گوییم 20 درصد جمعیت جوانان ما در سال 1390 بیکار خواهند بود بسیار رقم نگران کننده ای است و برای هر کشوری می تواند معضل امنیتی ایجاد کند. در دنیا 4 تا 5 درصد بیکاری را مشکل اقتصادی می دانند اما وقتی از این عدد به بالا رفت دیگر یک معضل امنیتی است و باید انواع راهکارهای مختلف برای اشتغال آنها را شناسایی و از آنها استفاده کنیم.
 
- برخی معتقدند پرداختن علمی به موضوع بازاریابی شبکه ای ممکن است زمینه ساز بهره برداری شرکتهای خارجی را بیشتر فراهم می کند چرا که ما در این بخش فعالیت ایرانی نداریم.
در حال حاضر شرکتهایی در ایران هستند که با استفاده از بازاریابی شبکه ای محصولات و خدمات خود را می فروشند. یکی از فارغ التحصیلان کارآفرین دانشگاه صنعتی شریف یک مدل بازاریابی شبکه ای را از طریق اینترنت ایجاد نموده و محصولات شرکت خود را از طریق خود مشتریان و با دادن جایزه به ایشان به فروش می رساند. اگر یک یا چند مورد موفق در استفاده مشروع و مطلوب از بازاریابی شبکه ای در کشور وجود دارد چرا نباید بتوانیم آن را در کل کشور بسط و توسعه دهیم.
 
- حالا که بحث به اینجا رسید حتی در نمایشگاه الکامپ برخی از مراجعه کنندگان اظهار می کردند در همین موضوع شرکت QI افرادی وجود دارند که نه به واسطه تقدم حضور در شبکه بلکه صرفا با استفاده از نبوغ و توانمندی های ذهنی و رفتاری و حفظ تعادل در زیرشاخه های خود را در 12 کشور گسترانیده اند آیا می توان یک فرآیند بازیافت در راستای منافع ملی در این موضوع انجام داد و به لحاظ علمی برای توجیه قابل قبولی یافت؟
اول بایستی فرق بین بازاریابی شبکه ای از نوع خوب و بد را به خوبی شناسایی کنیم. در این رهگذر نه تنها ایراد ندارد بلکه فکر می کنم بسیار مناسب است از شرکتهای مجرب خارجی استفاده شود. اجازه دهیم بیایند دانش و سیستم های نوین بازاریابی را به جوانان ما بیاموزند به شرطی که در مسیر خوب باشد هیچ چیز را از دست نمی دهیم. اجازه دهیم یک شبکه بازاریابی داخلی به وجود بیاید که محصولات داخلی را بفروشد و شرایطی را فراهم کنیم که محصولات ما را از همین شبکه در خارج از کشور نیز به فروش برسد. اعتقاد دارم نه تنها با شرکتهای خارجی معتبر در حوزه بازاریابی شبکه ای نباید برخورد شود بلکه دولت یا نمایندگان دستگاه های نظارتی و اجرایی باید با آنها وارد مذاکره شوند و آنها را تشویق کنند که محصولات ما را نیز در خارج از کشور از طریق شبکه های خود به فروش برساند چرا که دانش این بازاریابی به ویژه از نوع شبکه ای آن هنوز به نحو مطلوب در ایران وجود ندارد و ما نیاز داریم در بازار ایران از ظرفیت های شرکتهای خارجی برای این هدف استفاده کنیم. به جای اینکه شرکتهای خارجی را به کلاه برداری سوق دهیم اول فرق بین بازاریابی شبکه ای خوب و بد را برای خودمان مشخص کنیم و قانونمند نماییم و بعد با شرکتهای خارجی خوش سابقه در این زمینه وارد مذاکره و معامله شویم و در ازای قرار دادن محصولات صادراتیمان در سبد فروش آنها مجوز فعالیت در ایران را بدهیم.
 
- آن وقت می توانیم محصولات داخلی نظیر کالا ها و صنایع دستی که دارای ارزش کلکسیونری هستند به بازار خارج از کشور عرضه کنیم؟
بله. اما توسعه صادرات یک امتیاز فرعی است به نظر من امتیاز اصلی ما این است که در این تعامل دانش سیستم ها و روش ها و آموزش های مربوط به این نوع بازاریابی را به کشور وارد کنیم و برای جوانانمان اشتغال مفید ایجاد کنیم. کار بازاریابی از جمله کارهای سازنده است چون فرد می آموزد که چگونه بر دیگران اثر بگذارد. مسئولیت پذیر شود و خود را با آداب اجتماعی چه در ظاهر و چه در باطن تطبیق دهد. آداب گفتگو و سخنوری را بیاموزد و در فرآیندهای جمعی شرکت کند. شخصیت فرد را شکوفا می کند معمولا در خارج از کشور توصیه می کنند کسانی که می خواهند پا به عرصه تجارت بگذارند بهتر است یک دوره بازاریابی کنند. این تجربه باعث می شود افراد با دریافت یک جواب منفی از طرف مقابل خجالت زده و شرمنده نشوند و روحیه چالش و رودررویی را پیدا کنند همه این موارد برای کارآفرینان بسیار ضروری است. با انجام موارد فوق در صادرات ما افزایش می یابد. بیکاری در جوانان کاسته شده و تکنولوژی بازاریابی شبکه ای به داخل انتقال داده می شود. دولت می تواند اعلام کند هر شرکتی که در زمینه بازاریابی شبکه ای فعالیت می کند و حاضر است 50 درصد کالاهایی که می فروشد از ایران تامین کند آن مجوز فعالیت در ایران را می تواند دریافت کند. البته این یک پیشنهاد بسیار ساده است که روی آن باید خیلی کار شود و هدف من از طرح آن تنها روشن کردن این مسئله است که دولت می تواند با ارائه مجوز فعالیت به شرکتهای داخلی و خارجی در این حوزه از مزایای مادی کوتاه مدت و بلند مدت آن استفاده کند.
 
- یعنی شما با طرح این پیشنهاد می خواهید از فضای این تهدید فرصتی برای منافع عمومی به وجود آورید؟
ببنید وقتی تغییری در محیط به وجود می آید به همراه خود فرصت و یا تهدیدی جدید را به وجود می آورد. انسانهای هوشمند همیشه از این نوع تغییرات در محیط به عنوان فرصت استفاده می کنند و آنهایی که نمی توانند از فرصت پیش آمده استفاده کنند همان فرصت برای ایشان شکل تهدید را به خود می گیرد چون دیگران از فرصت به دست آمده استفاده کرده و عرصه را برای ایشان تنگ می کنند. مثلا الان به بازاریابی شبکه ای با دید مثبت نگاه کنیم و آن را به درستی مدیریت کنیم. این رویکرد می تواند ثمرات مناسب اجتماعی و اقتصادی برای ما به ارمغان آورد و اگر غلط عمل کنیم و از آن بهره نگیریم فقط معایب آن به ما می رسد و منافع آن را دیگران می برند. فرصت یا تهدید بودن بازاریابی شبکه ای بستگی به هوشمندی مدیران ما به موضوع دارد. باید به این مقوله مثبت نگریست و با قسمتهای منفی آن با جدیت و قاطعیت تمام برخورد کرد تا راه استفاده بهینه از آن بسته نشود.
 
- در نتیجه راهکار عملی که توصیه می کنید چیست؟
نباید اصل را بر این گذاشت که شرکتهای بازاریابی شبکه ای خارجی به ایران وارد نشوند حتی نباید نسبت به ورود و خروج این نوع شبکه ها بی تفاوت بود و آن را نظارت نکرد برعکس دولت بایستی طرح تشویقی بگذارد تا چنین شرکتهایی وارد کشور شوند و تکنولوژی مربوط را به ایران وارد کند. همانطور که گفتم تعداد این نوع شرکت ها در جهان زیاد است و دولت می تواند به هر کدام که صلاح می داند و در قبال گرفتن امتیازات مالی و غیرمالی مناسب مجوز بدهد همانطور که در مورد سایر فعالیت ها نیز این کار انجام می شود. مثلا دولت می تواند مطرح کند که شرط مناسب مجوز دادن برای فعالیت در ایران این است که هر شرکتی که می خواهد به طور رسمی در ایران فعالیت کند ضمن حفظ شئونات رسمی کشور ما باید لااقل 40 درصد ظرفیت خود را به فروش کالاهای ساخت ایران اختصاص دهد. دولت همچنین می تواند در دنیا مزایده برگزار کند و به همه شرکتهای معتبر بازاریابی شبکه ای اعلام کند که به شرط اینکه کالاها و خدمات ایرانی را در دنیا بازاریابی می کنند معادلش در ایران سهمی از بازار برای فروش محصولات خود را می توانند دریافت کنند. اگر اصل موضوع را بپذیریم طراحی و عملیاتی کردن این پیشنهاد چندان کار دشواری نیست.
 
- در انتهای مصاحبه باید از جنابعالی تشکر کنیم به دلیل وقتی که گذاشتید و دیگر اینکه مصاحبه ما یک نقدنامه نبود بلکه منجر به یک پیشنهاد عملی و کاربردی در عرصه مواجهه با یکی از تغییرات و پدیده های جدیدی است که می تواند از شکل تهدید به فرصت تبدیل شود.
  
مهرزاد احمدی بازدید : 54 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)

آیا تا به حال توجه کرده اید که در هر فرهنگی تمایل براین است که اطراف خودمان را برای پیدا کردن راهبر جستجو کنیم ؟ این یک ضعف است . آیا زمان آن فرا نرسیده است که درون خودمان را جستجو کنیم تا ببینیم چگونه در قرن بیست ویکم می توانیم خود راهبری باشیم که می­خواهیم و به آن نیاز داریم ؟ من فکرمی کنم قطعاً رسیده است.
راهبری یعنی گفتن این که کارکنان چه کاری باید انجام دهند . کارکنان به مدیر به چشم یک قهرمان نگاه می کنند . مدیران در پیشبرد اهداف لازم اند تا مسائل پیش آمده را حل کنند،چون به تخصص تکنیکی آن ها نیاز است و می دانند چگونه از پس کارها برآیند.آن ها باید توان این را داشته باشند تا کشتی را در امواج خروشان به پیش ببرند! 
الگوهای سنتی کسب و کار در دنیای امروز به کار نمی آیند. امروزه همزمان با فرسایش الگوهای عصر صنعتی، قدرت ازفروشندگان به خریداران منتقل شده است. راهبری کسب وکار امروزه به یک استاد شعبده بازی و یک شنونده دلسوز نیاز دارد. او باید در امور کسب وکار فهیم ، دارای قدرت درک شهودی باشد .
راهبران باید بتوانند انرژی انسانی را به حرکت درآورده،آن را تنظیم کنند و به سوی یک هدف مشترک که همانا ایجاد ارزش بیشتر برای مشتری است جهت دهند تا یک شرکت سودده ایجاد کنند. شرکت هایی که مراتب بالا تری از رضایت مشتری و کارمند را دارا هستند .
من معتقدم در قرن بیست و یکم برای راهبران کسب وکار موفق هفت ویژگی وجود دارد :
۱-تفکر خلاق
انیشتین گفت " جهانی که خلق کرده ایم حاصل طرز تفکر ماست " . هیچ چیز در آینده بدون روش های بنیادی نو اندیشی تغییر نخواهد کرد . اگر بخواهیم دنیای جدیدی خلق کنیم ابتدا باید تفکر خود و زمینه های فکریمان را تغییر دهیم ٪٨٠ مردم واکنشی فکر می کنند. آن ها زحمت می کشند تا چیزی را برطرف کنند. (معمولاً یک مشکل را ! ) ٪٢٠ دیگر متفکران خلاق هستند آن ها عمل می کنند تا چیزی را به وجود آورند. (خلق کنند). متفکران خلاق از پرسش" چه امکانی وجود دارد ؟ "ترقی می کنند . متفکران واکنشی می پرسند " چه چیزی اشتباه است ؟ یا "چه کسی را باید سرزنش کرد؟ " متفکران واکنشی در واکنش و پاسخ به محیط زندگی می کنند . متفکران خلاق فراتر از محیط می روند.
 
۲- مهارت بعدی برای راهبر کسب وکار، آمادگی برای تحول است
شخصی که آمادگی تغییر دارد، از تحول استقبال می کند. آن­ها مراحل تغییر و چگونگی اثرآن را بر اغلب کارکنان می دانند و در دخیل کردن کارکنان درآن، مهارت دارند . برخی از کارکنان در برابر تغییر مقاومت می­کنند زیرا آن­ها را مجبور می­کند از گوشه دنج خود بیرون آیند. یک راهبر می داند چگونه کارکنان را از کنج راحت خود با بزرگی و احترام بیرون آورد. او به افراد کمک می­کند به درک مشترکی از گذشته برسند و علت تغییر را دریابند. سپس با ارائه تصویری مثبت از آینده، از طریق فعالیت هایی که همه با آن موافق باشند، آن ها را در جهت درست حرکت می دهد
 
۳-یک راهبر، معمار چشم اندازهای دور است
این وظیفه ابتدایی اوست تا محیط پویایی را بسازد که فرهنگ نامیده می­شود. فرهنگ روح تعهد است. راهبر یک فرهنگ پیشه­ی ماهر است . او پیکره محیطی را می­تراشد. کارکنان را تحریک ، تشویق و دعوت می کند تا بهتر از آنچه می توانند باشند . راهبر معمار می داند که توانایی خلق محیطی مغذی و چالش بر انگیز برای رشد کارکنان بسیار مهم تر از هر توانایی تکنیکی دیگری است .
 
۴-پیشرفت مداوم
راهبر امروزی به طورمنظم با عقاید کهنه به چالش برمی خیزد و نسبت به یادگیری و اعمال آن آموخته ها در دنیای واقعی پر شور و با حرارت است. او معمولاً سؤال مورد علاقه مرا می پرسد " چه کسانی چیزی را متفاوت از آنچه که برای من معمول است، انجام می دهند و چه چیزی می توانم از آن ها بیاموزم ؟ "
 
۵-راهبر جدید با اصالت است
این که شما چه کسی و چگونه هستید به اندازه آنچه می دانید مهم است. خودتان را در بالاترین استاندارد ها نگه دارید. چیزی را که از خود انتظار ندارید از دیگران توقع نداشته باشید. دوستدار حقیقت باشید و حقیقت را بگویید. محترم ترین راهبران آنانی هستندکه در تمام کارهایشان راستگو، بی­پرده و شفاف اند .
 
۶-مربی
یک راهبر باید مربی باشد و نه یک توصیه گر . او باید فضا را برای اتفاقاتی که می افتد باز بگذارد. گفته می­شود وقتی راهبران به وظیفه خود به درستی عمل کنند کارکنان باور می کنند که کار را خودشان انجام داده اند. راهبران باید به کارکنان کمک کنند تا به مسائل از زاویه دیگری نگاه کنند، سؤالاتی را مطرح نمایند که کارکنان به یادگیری تشویق شوند.
 
۷-راهبر یک انسان دور اندیش است
به وضوح مستند است که راهبران دور اندیش در بسیج پتانسیل بشری موفق هستند. یک دوراندیش برای جهت­مندی انرژی ها، مرکزیت ایجاد میکند. اهداف واضح با چارچوب معین کارکنان را به تصمیم گیری و تلاش وا می­دارد. امروزه نیاز به شیوه ی جدید در راهبری به طور مشخص احساس می شود . به سبک وسیاق خودتان به دقت بنگرید و ببینید آیا برای زندگی و راهبری در قرن بیست و یک آماده هستید یا نه .
۱- (جوانا برندی) نویسنده ای موفق است .از او کتاب های آموزش هنرمدیریت و برترین شیوه های جذب و نگه داری مشتری ، ۱۰۱ راه برای شاد بودن،۲۱عنصر ضروری در عکس العمل ها در دست است.

مهرزاد احمدی بازدید : 62 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
هر کس دوست دارد داستانهای مربوط به موفقیت دیگران را بخواند . مخصوصا داستانهایی درباره ی کسی که از فردی به معنای واقعی کلمه هیچکاره که هیچ مهارت و تخصصی نداشت و به یک غول "network marketing " در آمد.بسیاری از عامه ی مردم رویای شروع یک تجارت کوچک را دارند . مثل خرید و فروش الکترونیکی یا"e - cammerce" .
امروزه می بینید که تجارت الکترونیک (e - business )تبدیل به فرصت بزرگی برای صنعت " N . M "شده است .آنچه شما را تبدیل به یک نابغه میکند استفاده از یک فرصت آماده و جذاب نیست بلکه « هدفگذاری» «استقامت» و «پشتکار» و «توانایی» غلبه بر مشکلات و بداقبالی هاست.سرگذشت Dexter Yager یک داستان موفقیت واقعی از فقر تا ثروت است. او یکی از موفق ترین افراد در صعنت " N . M " است .
" Yager " در یکی از شهرهای کوچک نیویورک بعنوان فروشنده آبجو شروع به کار کرد . بسیاری از مردم در آن شهر آس و پاس بودند و وضعیت مناسب اقتصادی نداشتند . و نیز هیچکدام از آنها از اینکه از زندگی و کار یکنواخت در کارخانه خارج شوند امیدی نداشتند .
" Yager " در روزهای اول به آنها می گفت ما کسی را نمی شناسیم که رویاهای بزرگی در سر داشته باشد و یا حداقل درباره ی آنها حرفی بزند . زمانی که Yager درباره ی رویاهایش از آینده صحبت می کرد دوستانش او را مسخره می کردند .
" Yager " تحصیلات کمی داشت . هیچ پولی در بساط نداشت و هیچ در مورد تجارت نمی دانست . آنها به Yager می گفتند : فکر می کنی چه کسی هستی نمی توانی به رویاهایت برسی.
بد اقبالی که Yager باید بر آن فائق می آمد این حقیقت بود که لکنت زبان داشت . به نحوی که یک پرزنت معمولی ۲ ساعته را ۴ ساعت طول می داد . همین موضوع کافی بود تا او همه چیز را رها کند و تسلیم شود . اما هیچکدام از این مسائل باعث نشد او با شجاعت کامل بدنبال اهدافی که برای خود مشخص کرده بود نرود .
اما موضوع به این سادگی هم نبود . زمانی که خواست کارش را شروع کند مشغول انجام وظایف شغل روزانه اش بود . و در شب از خانه بیرون می رفت و پرزنت های خود را انجام می داد و این باعث میشد که اغلب اوقات دیر به خانه برگردد .
Yager همچنین مسئولیت مضاعفی در برابر همسرش داشت . همسری که در حال بزرگ کردن هفت بچه کوچکشان بود و از طرفی هم سخت وابسته به شوهرش بود .
Dexter Yager ابتدا هدفهای کوچکی برای خودش انتخاب کرد و وقتی به اهدافش می رسید به دنبال اهداف بزرگتری می رفت. و در واقع او بعد از تحقق هر هدف اهداف بزرگتری برای خودش تعیین می کرد.
او معتقد بود مهمترین اصل در این تجارت داشتن یک رویای بزرگ است . رویایی که هر روز باید به آنها نگاه کنیم و به آنها فکر کنیم! کلید موفقیت دیگر او این بود که هر روز مطالب مثبت می خواند و نوارهای انگیزه بخش گوش می کرد . حفظ ذهنیت در یک وضعیت روحی مثبت به او اجازه می داد که سرانجام یک سیستم آموزشی فوق العاده و عالی ایجاد نماید و این کار به او کمک کرد تا بزرگترین مجموعه در تاریخ " M . L . M " را بوجود آورد . 
Dexter عاشق مردم بود و دوست داشت آنها را موفق ببیند. « تخصص من اینست که مردم را دوست بدارم و نسبت به آنها دلسوزی کنم . من به مردم می آموزم نسبت به خود مسئولیت داشته باشند و به آنها یاد می دهم چگونه از تمام توان خود استفاده کنند برای رسیدن به فراتر از آنجایی که فکر می تواند برود . » 
Dexter می گوید : « موفقیت ربطی به شانس ندارد . موفقیت یک هدیه نیست که به شما ارزانی شود. موفقیت یعنی کار بعلاوه شکست 
« مردم باید به تجارتشان آنگونه نگاه کنند که به بچه هایشان می نگرند . بیاد بیاورید زمانی که کودک نوپا میخواهد شروع به راه رفتن کند . او اولین قدم را لرزان بر میدارد و به زمین می افتد . آیا ما به آنها می گوییم چرا از تلاش دست بر نمیداری . نه ما میدانیم آنها در نهایت یاد خواهند گرفت که چگونه راه روند . 
در حال حاضر بزرگ شده ایم . آیا تمام افتادن هایمان را بیاد می آوریم؟! نه در حال حاضر فقط راه میرویم. 
« موفقیت چیزی نیست که صرفا از روی تصادف اتفاق بیفتد . آنچه را که کاشته اید درو میکنید و این شما هستید که همیشه حق انتخاب دارید که چه چیزی را بکارید . » 
« اولین قدم برای موفقیت این است که طرز فکر خود را تغییر دهید . تغییر ذهنیت از یک شکست خورده به یک برنده . زمانی که شما طرز فکر خود را تغییر دهید زندگی شما تغییر می کند . »
مهرزاد احمدی بازدید : 72 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)

مـیدانـید چـگونه مـیتوان مـثبت اندیـشــید ؟
تصـور کـنید ، خـواهان چـیزی هـسـتید ، و هنگـام تعـمـق و انـدیشیـدن بـه آن ، کــلی جـمله تاکیـدی مـثبت را تکـرار میکـنید ، اما ناگـهان تنـاقـض و تضـادی به سراغـتان مـی آید ، وجـروبحـثی اسـاسی راه می افـتد ، انگـار کـه کـسی مـدام در حـال غـرغـر اســت .
در ایـن حـالـت چـه اتـفــاقـی مـی افـــتد ؟
وقـتی تضـاد و تنـاقـضی را احسـاس مـیکـنیم ، مـغزمـان به طـرفـش مـیرود . بـه ایـن دلـیل بعـضی هـا با مـثبت اندیشـی مشکـل دارند . آنـها تصـور می کنند ، مثبت اندیشی یعـنی هـمین ، و در این کار شکـست مـی خـورند . دلیلـش را نـمی داننـد ، و احـسـاس می کننـد کـه دارنـد کـار را درسـت انجــام مـی دهــند !
بلــه ، ایـن درسـت ، آنهـا مـثبت می اندیشـند ، امـا آنچــه را کـه بـدان مـی انـدیـشــند ، دوسـت نـدارنـد . آنهـا فکــر مـیکـنند کـه چیـــزی را می خـــواهـند ، اما مـی دانند کـه اسـتطاعـت مالـی اش را نـدارنـد . آنهـا از فکـر اسـتطاعـت مـالی چیـزی را نـداشــتـن خـوشـشــان نـمــی آید و اینجــاسـت کـه تـضـاد و تنـاقــض پیـش مـی آید .
یادتـان باشــد : مغـزتان تـفـاوت بیــن واقـعـیت و تـجـــســـم زنــــده و خـــلاق را درک نمــی کـند .
بـنابـرایـن ، شـمــا اتـومبیــلی جـدیـد و زیبـا را بـه صـــورت زنـده و خـــلاق تـجـســـم مـی کـنیـد .
و ، ای وای ! نـاگـهـان مـتوجـه مـی شـویـد کـه از درون دچــار تـنـش و فــشــردگـــی شـده ایـد ، چــون مـی دانیـد کـه اسـتطاعــت خـریـدش را نـداریـد . (پـس حـالا داریـــد چـه چـیزی را بـه طــور زنـده و خـــلاق تـجـسـم مـی کـنیــد ؟ )
تـنـش و فــشـردگـی درونـی ، واکــنش بدنتــان اسـت . بـه خـصـوص وقـتی کـه داریـد با مـغـزتان حـرف مـیزنیـد ، بـدنتـان 55% از ارتباطــتان را شـکل می دهــد . مــغزتان بیــشتر بـه چـه چیـزی تـوجـه دارد ؟
بـه کـلـماتتـان کـه فقـط 7% از ارتباطـتان را بـه عـهده دارنـد ، یا به بدنتان که 55% از ارتباطـتان را تشـکیل مـی دهــند ؟
بـه بدنتـان ، درسـت اسـت ؟ بسـیار خـب.
خـب ، پـس دریافـتـید کـه مـغـزتـان بـه تنـش و فــشردگـی بدنـی تـوجه بیشـتری دارد . آدمـها با هــم مـتفـاوتـند ، امـا بیاییـد فـرض را بـر ایـن بگــذاریـم کـه تنشـتان بـه شــما مـی گـوید ، اوه ، نـه ، اتـومـبیل جـدیـد یـعـنـی خـرج بیشتـر ، قسـط بیشـتر ، تعـمـیر و نگـهـداری ، بیمـه و ... حـتـی اگـر اتـومبیـل جـدیـدی هـم بخـرم ، اسـتطاعـت مالی این هـمه چـیز دیگـر را نـدارم .
و حــدس بزنیـد کـه چـه اتفــاقـی مـی افـــتد ؟
ایـن چــیزیـسـت کـه مغـزتان برایـتان مـی آورد : مــشــکلات.
مـغـزتان قـصد دارد ، بـه کـارش برسـد ، یعـنی آوردن هـمان چـــیزی کـه شمــا بـه او نشـان مـی دهیـد ، و شمـا چـه چـیزی را بـه آن نشـان داده ایـد ؟ مـشـکلات را.
خـب ، حـالا چگـونه می تـوان ایـن رونـد را عــوض کـرد ؟
ایـن هـم راهــش : شـما بطـور خـلاق و زنده اتومبیل جدیدی را مجسم می کنید و ذهـنا هـم می گوییـد : هیچ ضـرر و صـدمـه ای برای کسی ندارد . اگـر به طـور تصادفـی و ناگهـانی افـکار خـرج و قسـط اتومبیل و ... به ذهـنتان خطـور کرد ، فــورا ذهـنتان را به جـمله ی هـیچ ضـرر و صـدمه ای برای کـسی نـدارد ، هـدایت کـنید که یعـنی هـیچ ضـرر و صـدمه ای بـرای شـما هـم ندارد .
شمـا می دانیـد که داشتـن اتومبیـل جـدید ، دقیقـا هـمان چـیزی است که می خواهـید ، به هـمان مـبلغـی که می خـواهـید ، به هـمان روشـی کـه مـی توانیـد آن را بپـذیریـد و اسـتطاعـتش را داریـد . هـیچ ضـرر و صـدمه ای بـرای شـما و کـسـی ندارد .
هـمین روش برای شـغل جـدید ، خـانه ای جـدید ، هـدف جـدید ، خانواده ی جـدید و ... صـدق می کـند . چــرا ایـن کـار مـــوثر اسـت ؟
چــون از هـمان لحـظه ی اول ، مـنفی اندیشـی را مـتوقـف مـی کنید . ذهـنتان به طـور خـودکار می رود بـه سـمتی که هـیچ ضـرر و صـدمـه ای بـرای شمـا و کـسی نـدارد ، و نفــس راحـتی می کــشید و احسـاس می کـنید که آرامـش و آسـودگی در کـل بـدنتـان جـاری شـده اسـت . مغـزتان دیگــر تضـاد و تناقـضی را نمـی بینـد .
اکــنون درک بهــتری از مـــثبت اندیشــی دارید .
اکــنون می توانیــد مــثبت بیــاندیشیــد : هــیچ ضـرر و صـدمه ای بـرای شمـا و کـسی نـدارد .
از این راهـکار ، معقـولانه اسـتفاده کـنید و صلح و صفا و آرامش را احسـاس کنید .

تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 109
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 13
  • بازدید کلی : 7,678