loading...
تیم دانشگاه مجازی
مهرزاد احمدی بازدید : 83 پنجشنبه 08 دی 1390 نظرات (0)

بسمه تعالی

(چو ایران نباشد تن من مباد)

فرصت شغلی ایده آل

شرکت ابرتجارت کهکشان اولین مبتکر بازاریابی شبکه ای قانونی در ایران به تعدادمحدودی بازاریاب حرفه ای برای فروش مصنوعات طلا با پورسانت نامحدودنیازمندیم.

 

شرکت ابر تجارت کهکشان در سال 1388طرح بازاریابی شبکه ای خود را ، جهت اخذ مجوز بازاریابی شبکه ای به وزارت بازرگانی  ارایه کرد.



 


 

وزارت بازرگانی جمهوری اسلامی ایران پس از تایید طرح از نظر حسابرسی توسط موسسه حسابرسی آزمون پرداز که وابسته به سازمان حسابرسی کشور است،  طی تشکیل کمیته ای متشکل از نمایندگان وزارت بازرگانی،وزارت اطلاعات،دادسرای جرایم رایانه ای و ...... بعد از بررسی های دقیق طی سالهای 1389،1388 و 1390طرح مذکور را برای بررسی نرم افزار معرفی کرد.این طرح در شهریور ماه سال 1390تایید نرم افزاری را از شرکتی که کمیته محترم نظارت بر بازاریابی شبکه ای معرفی کرده بود اخذ نمود.

 

در تاریخ 1390/06/21شرکت ابر تجارت کهکشان با موافقت وزارت بازرگانی و کمیته نظارت بر بازاریابی  شبکه ای با موضوع بازاریابی شبکه ای غیر هرمی در امر توزیع مصنوعات طلا با وزنهای کلی 21،14 و 35 گرم با شماره ثبت 414355 به ثبت رسید.

 

 

محصولات این شرکت شامل مصنوعات طلا است که به قیمت روز بازار ایران به مشتریان عزیز ارایه میگردد.

ابر تجارت کهکشان

کلیه محصولات این شرکت از طلای 18 عیار و طبق آخرین استانداردهای جهانی ساخته شده اند.

 

در ترکیب این محصولات هیچ گونه موادی که باعث پایین آوردن ارزش ذاتی محصول گردد به کار گرفته نشده است.

 

اهدف این شرکت:

 

فروش مستقیم مصنوعات طلا

 

حذف واسطه ها

 

ایجاد شغل و بالا بردن سطح درآمد

 

کمک به اقتصاد کشور

و.........

 

میدانیم که طلا علاوه بر لوکس بودن،سرمایه ای است که در هر زمان و در هر جای دنیا پشتوانه پول و سرمایه کشور ها و مردم دنیا محسوب میگردد و در هر لحظه و هر جا به راحتی میتوان آن را تبدیل به پول نقد کرد.ارزش این محصول هر سال،هرماه  و حتی هر روز به طور چشمگیری بالا میرود به طوری که بسیاری از کسانی که در بورسها سرمایه گذاری میکردند به خرید این کالا روی آورده اند.پس با اطمینان میتوان نسبت به جایگزین کردن این محصول به جای پول نقد تصمیم گرفت .ولی این شرکت فقط به این بسنده نکرده است و درآمدی را به ازای فروش این محصول برای شما عزیزان در نظر گرفته است که بتوانید حداکثر استفاده را، از این محصول با ارزش به دست آورید.



برای استعلام و صحت از دریافت مجوز اسم شرکت (کهکشان) را به سامانه پیام کوتاه وزرات بازرگانی 30006082 ارسال نمایید

برای اطلاعات از نحوه کار و .. با آقای مهرزاد احمدی تماس حاصل نمایید


http://itsaboutyoursuccess.com/wp-content/uploads/2011/08/phone-prospecting-for-leads1.jpg



09359119332





برای ثبت نام به آدرس زیر مراجعه فرمایید


کد معرف : knm0000503a



قوانین بازاریابی شبکه ای در شرکت ابر تجارت کهکشان


1-      شما به عنوان نماینده مستقل شرکت بازاریابی میکنید و باید تابع کلیه قوانین شرکت و وزرات بازرگانی در راستای بازاریابی شبکه ای باشید.در صورت تخلف از قوانین شرکت میتواند نسبت به مسدود کرد شناسه شما اقدام و شما را به کمیته نظارت بر بازاریابی شبکه ای با ذکر تخلف معرفی نماید.بدیهی است در صورت تخلف شرکت تصمیم نهایی کمیته نظارت بر بازاریابی شبکه را در مورد شما اعمال میکند.کلیه مسئولیت تخلف در قوانین بازاریابی شبکه ای به عهده شخص شما خواهد بود.

2-      برای بازریابی شبکه ای حتما باید به سن قانونی رسیده باشید.

3-      هیچ شخص حقیقی نمیتواند با عنوان نام مستعار در شرکت بازاریابی کند.

4-      شرکت در پذیرش شما به عنوان بازاریاب قبل از انجام امور بازاریابی مختار است ومیتواند عضویت شما را طبق صلاحدید لغو نماید.

5-      شما میتوانید در هر زمان عضویت خود را در شرکت لغو نمایید و درخواست مسدود کردن شناسه خودتان رابکنید.

6-      شما فقط به عنوان بازاریاب مستقل برای شرکت بازاریابی میکنید و کارمند شرکت نیستید.لذا شما نمیتوانید ادعایی مبنی بر مخارج ، بیمه اجباری  ، بیمه بیکاری حقوق ثابت پاداش یا عیدی و سنوات از شرکت بکنید.

7-      شما موظفید قبل ازانجام هر گونه بازریابی کلیه قوانین مربوط به بازاریابی شبکه ای را از شرکت مطالبه و پس از اجرای کامل قوانین نسبت به بازاریابی اقدام کنید.

8-      شما حق نداری هیچ گونه قراردادی را از طرف شرکت با هر شخص حقوقی و یا حقیقی امضاء نمایید.

9-      شما موظفید قوانین خرید و عضویت را برای افراد درختواره خود به طور کامل تشریح نمایید.

10-  مجبور کردن هر شخص برای عضویت،بازاریابی و خرید از شرکت مطلقا ممنوع است.لذا در صورت آشکار شدن این مسئله شرکت نسبت به مسدود کردن شناسه شما اقدام و شما را به مراجع ذیصلاح معرفی مینماید.

11-  شما تحت هیچ عنوان حق ندارید نسبت به مشاوره با زیر شاخه بازریابان دیگر برای انتقال آنان به درختواره خودتان اقدام نمایید در صورت تشخیص شناسه شما و بازاریاب ذکر شده مسدود خواهد شد.

12-  در صورت هر گونه اقدام از طریق شناسه شما برای هک کردن سیستمهای شرکت شناسه شما برای مادام العمر مسدود میگردد.

13-  شرکت مختار است کلیه مالیاتهای قانونی را از حساب شما کسر و به حساب سازمان مالیات کشور واریز نماید.

تبصره : مالیات بر درآمد 5% میباشد و با تغییر قانون شرکت طبق قانون جمهوری اسلامی ایران رفتار خواهد نمود.

14-  روند پورسانت فروش شما و بازاریابان درختواره شما به شرح زیر است.

1-      پورسانت فروش مستقیم(به پورسانتی گفته مشود که محصولی توسط شخص شما فروخته شود.)

این پورسانت برابر است با 99/1% از قیمت محصول فروش رفته توسط شخص شما

2-      پورسانت فروش غیر مستقیم: (به پورسانتی گفته میشود که محصولی توسط زیر گروه شما فروخته شود)

این پورسانت برابر است با 563/ . %از قیمت محصول فروخته شده توسط زیر گروه شما

3-      شما فقط1 سطح فروش مستقیم و14 سطح در برابر فروش غیر مستقیم پورسانت دریافت میکنید و بعد از 15 سطح هیچ پورسانتی به شما تعلق نمیگیرد.

4-      شما میتوانید به تعداد نامحدود فروش مستقیم داشته باشید و از مزایای پورسانت آن بهره ببرید.

15-  کلیه پورسانتها به حساب شخصی شما که شما به شرکت معرفی نموده اید واریز میگردد.هیچ گونه وجه نقدی از طرف شرکت به شما پرداخت نمیگردد.

16-  حساب بانکی که به شرکت معرفی نموده اید باید به نام شخص شما باشد.

17-  کلیه پورسانتها پس از انجام عملیات بانکی به حساب شما واریز میگردد.

18-  شما حق ندارید هیچ گونه وجه نقدی را از مشتری یا بازاریابان درختواره خود درخواست نمایید یا حسابی غیر از حساب شرکت برای واریز وجه کالا به بازرایابان  یا مشتریان معرفی نمایید.بدیهی است در صورت چنین تخلفی شناسه شما مسدود و اقدامات قانونی علیه شما صورت میپذیرد.

19-  مالیات فروش محصول و هزینه های جانبی مثل بیمه شامل پورسانت نمیگردد.

20-  شما حق ندارید نسبت به انتقال شناسه خود به دیگری بدون نامه رسمی شرکت اقدام نمایید.مطالبه هر گونه وجه جهت انتقال شناسه ممنوع است ودر صورت مشاهده شناسه شما مسدود میگردد.

21-  کلیه محصولات خریداری شده توسط مشتریان 10 روز پس از خرید تحویل میگردد قبل از زمان ذکر شده شما حق هیچ گونه اعتراضی را ندارید.

22-  توزیع کالا  فقط در دفتر مرکزی شرکت و نمایندگی های رسمی شرکت انجام میگیرد

تبصره : در صورت نیاز مشتری جهت ارسال محصول به نشانی خاص بیمه محصول به عهده مشتری میباشد .

23-  تبلیغات محصول و شرکت فقط از طریق سایت رسمی شرکت ،رسانه های قانونی،روزنامه های رسمی کشور و فقط توسط شرکت انجام می پذیرد.

24-  اطلاع رسانی های شرکت فقط از طریق سایت رسمی شرکت صورت میپذیرد.

25-  محصولات خریداری شده تنها بعد از بیست روز از زمان خرید بازپس گرفته میشوند و بعد از این زمان شرکت هیچ گونه محصولی را از شما باز پس نخواهد گرفت.باز پس گیری محصول طبق شرایط زیر اعمال میگردد:

1-      اجرت ساخت و سود فروش محصول از شما کسر نخواهد شد.

2-      نوسان قیمت طلا در لحظه خرید و لحظه بازپسگیری محصول محاسبه و از شما کسر خواهد شد.

4-      شما برای باز پس گیری محصول موظف هستید عین محصول را به دفتر مرکزی شرکت تحویل داده و رسید دریافت نمایید.

تبصره: در صورت هر گونه نقص یا استفاده محصول، محصول باز پس گرفته نمیگردد.

26-  مبنای قیمت خرید شما، قیمت لحظه ای است که شما از سایت شرکت خرید مینمایید و قیمت لحظه تحویل محصول، هیچ تاثیری در قیمت محصول ندارد

27-  خرید محصول هیچ ارتباطی به بازاریابی شما ندارد.

28-  شما حق ندارید نسبت به دایر کردن نمایندگی بدون داشتن مدرک قانونی از شرکت اقدام نمایید.

29-  کلیه محصولات فقط به خریدار و یا نماینده قانونی وی تحویل میگردد.

30-  در صورت ارسال محصول و نبودن خریدار در محل، مراجعه بعدی مسلزم پرداخت هزینه حمل توسط خریدار میباشد.

31-   در صورت نقص در محصول زمان تحویل،از پذیرفتن محصول خودداری کنید.لذا پس از تحویل هیچگونه عذری مبنی بر نقص محصول از شما پذیرفته نیست.

32-  در صورت گم کردن شناسه و پسورد محیط کاربری و ایمیل خود سریعا به شرکت اطلاع دهید.در غیر اینصورت هرگونه اعمال نفوذ به محیط کاربری شما به شرکت هیچ گونه ارتباطی ندارد.

33-  اطلاعات درختواره شما کاملا محرمانه است و شما موظفید نسبت به نگهداری و عدم افشای اطلاعات تلاش نمایید.

34-  در صورت عدم توانایی شما در امور بازاریابی شرکت میتواند نسبت به مسدود کردن شناسه شما برای مدت 6 ماه اقدام نماید.

35-  شما موظفید در محیط شرکت با پوشش کاملا مطابق با قوانین جمهوری اسلامی ایران ظاهر شوید و در صورت تناقض شرکت از حضور شما در محیط شرکت جلوگیری مینماید.

36-  هر گونه اغتشاش، فعالیت سیاسی و عدم رعایت قوانین جمهوری اسلامی ایران در شرکت ممنوع بوده و در صورت مشاهده رعایت نکردن قوانین شناسه شما مسدود و  از حضور شما در شرکت و نمایندگی های شرکت برای مادام العمر جلوگیری به عمل خواهد آمد.

37-  میزان اختیارات شما کاملا محدود به بازاریابی و اجرای کامل قوانین بازاریابی شبکه ای و قوانین جمهوری اسلامی ایران میباشد.

38-  شما حق ندارید خصوصیاتی بالغ بر خصوصیات محصول ارائه شده توسط شرکت به مشتریان و بازاریابان اعلام نمایید.

39-  شما موظفید به مشتریان و بازاریابان درختواره خود در برابر سو ال های ایشان پاسخ شفاف بدهید.

40-  شما حق ندارید اطلاعات نادرستی در مورد شرکت در اختیار بازاریابان و مشتریان شرکت قرار دهید.

41-  شما حق استفاده از هرگونه تیلیغات رسانه ای، روزنامه ای،ارائه بوشور،کاتالوگ و غیره را بدون حکم رسمی شرکت ندارید.



مهرزاد احمدی بازدید : 93 یکشنبه 20 دی 1388 نظرات (0)
 پرسیدم: بار الهی چه عملی از بندگانت بیش از همه تو را به تعجب وا می‌دارد؟
پاسخ آمد: اینکه شما تمام کودکی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر می‌برید و دوران پس از آن در حسرت بازگشت به کودکی می‌گذرانید.
اینکه شما سلامتی خود را فدای مال‌اندوزی می‌کنید و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی می‌نمایید.
اینکه شما به قدری نگران آینده‌اید که حال را فراموش می‌کنید، در حالی که نه حال را دارید و نه آینده را.
این که شما طوری زندگی می‌کنید که گویی هرگز نخواهید مرد و چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر می‌گیرد که گویی هرگز زنده نبوده‌اید.
سکوت کردم و اندیشیدم،
در خانه چنین گشوده، چه می‌‌طلبیدم؟ بلی، آموختن.
پرسیدم: چه بیاموزم؟
پاسخ آمد: بیاموزید که مجروح کردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمی‌کشد ولی برای التیام بخشیدن آن به سالها وقت نیاز است.
بیاموزید که هرگز نمی‌توانید کسی را مجبور نمایید تا شما را دوست داشته باشد، زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آینه‌ای از کردار و اخلاق خود شماست .
بیاموزید که هرگز خود را با دیگران مقایسه نکیند، از آنجایی که هر یک از شما به تنهایی و بر حسب شایستگی‌های خود مورد قضاوت و داوری ما قرار می‌گیرد.
بیاموزید که دوستان واقعی شما کسانی هستند که با ضعف‌ها و نقصان‌های شما آشنایند ولیکن شما را همانگونه که هستید و دوست دارند.
بیاموزید که داشتن چیزهای قیمتی و نفیس به زندگی شما بها نمی‌دهد، بلکه آنچه با ارزش است بودن افراد بیشتر در زندگی شماست.
بیاموزید که دیگران را در برابر خطا و بی‌مهری که نسبت به شما روا می‌دارند مورد بخشش خود قرار دهید و این عمل را با ممارست در خود تقویت نمایید.
بیاموزید که که دونفر می‌توانند به چیزی یکسان نگاه کنند ولی برداشت آن دو هیچگاه یکسان نخواهد بود.
بیاموزید که در برابر خطای خود فقط به عفو و بخشش دیگران بسنده نکنید، تنها هنگامی که مورد آمرزش وجدان خود قرار گرفتید، راضی و خشنود باشید...
بیاموزید که توانگر کسی نیست که بیشتر دارد بلکه آنکه خواسته‌های کمتری دارد.
به خاطر داشته باشید که مردم گفته‌های شما را فراموش می‌کنند، مردم اعمال شما را نیز از یاد خواهند برد ولی، هرگز احساس تو را نسبت به خویش از خاطر نخواهند زدود.
مهرزاد احمدی بازدید : 109 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (1)

تمرکز

چگونه می توان هوش و حواس خود را روی یک نقطه متمرکز کرد و رهبری کارآمد و مؤثر شد؟ این دری است که با دو کلید باز می شود: تعیین اولویت ها و تمرکز. رهبری که اولویت های خود را می شناسد اما تمرکز ندارد، می داند چه باید بکند اما هیچ گاه کار نمی کند. اگر تمرکز دارد اما اولویت ها را نمی شناسد کارش عالی است، اما پیشرفتی ندارد. اما اگر مهار هر دو را در دست بگیرد، می تواند کارهای بزرگ انجام دهد.
بارها کسانی را در موضع رهبری دیده ام که وفت خود را صرف کارهای کوچک می کنند. این کار بی معناست. مسئله مهم این است که وقت وانرژی خود را چگونه صرف می کنید؟ این رهنمودها را به کار بندید:

  • ۷۰ درصد بر نقاط قوت خود تکیه کنید.
    رهبران مؤثر که به اوج توانایی خود می رسند وقت وانرژی خود را در کاری صرف می کنند که از عهده آن بر می آیند. پیتر دراکر که در امور رهبری صاحب نظر است چنین می گوید: "معمای بزرگ این نیست که کسانی بد کار می کنند، بلکه این است که انجام چند کار خوب از آنها سر نمی زند. تنها چیزی که عالم گیر است بی کفایتی است. قدرت همیشه جنبه خاص دارد! جاشا هیفتز ویولون نواز مشهور، اگر به جای ویولون دنبال ترمپت می رفت، ترمپت نوازی مشهور می شد."
    رمز کامیابی این است که بر توانایی خود تکیه کنید و آنرا بپرورانید.
  • ۲۵ درصد دنبال چیزهای نو باشید.
    رشد یعنی تغییر. اگر می خواهید بهتر شوید، باید همیشه در حال تغییر و پیشرفت باشید. این یعنی اینکه در میدانهای جدید گام بردارید. اگر وقت خود را روی چیزهای جدیدی که در حیطه صلاحیت شماست صرف کنید، توانایی رهبری پیدا خواهید کرد. فراموش نکنید: در کار رهبری اگر در مسیر رشد افتادید کار تمام است.
  • ۵ درصد مراقب ضعفهای خود باشید.
    هر کس ضعفی دارد که باید از آن آگاه باشد. راه این است که پیامدهای آن را به حداقل ممکن برساند. رهبران می توانند کاری را که خود در آن تبحر ندارند به دیگران واگذار کنند. برای مثال، جزئیات کارها را به دیگران واگذار می کنند. در گروه ما عده ای هستند که همه تدارک کنفرانس های مرا می بینند. به این ترتیب وقتی که در کنفرانس هستم، به چیزهایی می پردازم که از عهده انجام آن بر می آیم. یکی از این کارها سخنرانی است.

گزیده هایی از کتاب صفتهای بایسته یک رهبر اثر جان ماکسول

پس نتیجه اخلاقی اینه که روی وظیفه اصلی خودمون تمرکز کنیم و با عناوین مختلف از جهت اصلی منحرف نشیم
مهرزاد احمدی بازدید : 100 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

"رندی گیج" را مسیح میلیونر می خوانند زیرا او معتقد است كه فقیر بودن یك گناه است و شما به دنیا آمده اید تا ثروتمند باشید. "رندی گیج" به سرتاسر دنیا سفر كرده تا مردم را در ساختن رؤیاهایشان یاری رساند. داستان منحصر به فرد او ٬ تبدیل شدن از حداقل دستمزد یك ظرفشور ساده به یك مولتی میلیونر ، بلاشك او را در تقسیم این مفاهیم ٬ واجد شرایط می نماید.
ایشان حامی خستگی ناپذیر در صنعت نت ورك ماركتینگ می باشد. قطعاٌ او آخرین پدیده در سیستم سرمایه گذاری آزادی كه در آن هر شخص قادر خواهد بود یك ثروت عظیمی را رقم زند، نخواهد بود. شما باید درك نمایید كه چرا رهبران صنعت نت ورك ماركتینگ به او لقب پاشنه آهنین ٬ ناپلئون زمان و استاد كبیر كامیابی را داده اند. در این سری آموزشهای فوق العاده او قصد دارد تا قدرت عظیم شما را در ساخت یك شبكه وسیع و دائماً در حال رشد بیان كند. خواندن این كتاب به تمام دوستانی كه در پی كسب آزادی مالی هستند توصیه میشود.

مهرزاد احمدی بازدید : 64 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. او با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت که تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا از میان آنان دختری سزاوار را برگزیند. وقتی که خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید بشدت غمگین شد زیرا او می دانست که دخترش مخفیانه عاشق شاهزاده است.
 او این خبر را به دخترش داد. دخترش گفت که او هم به آن مهمانی خواهد رفت. مادر گفت: تو بختی نداری، نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا. دختر جواب داد: می دانم هرگز مرا انتخاب نمی کند اما فرصتی است که دست کم برای یک بار هم که شده او را از نزدیک ببینم. روز موعود فرارسید و شاهزاده به دختران گفت: به هریک از شما دانه ای می دهم، کسی که بتواند در عرض شش ماه زیبا ترین گل را برای من بیاورد ملکه آینده چین می شود. آن دختر هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت. سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد. دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و آنان راه گلکاری را به او آموختند. اما بی نتیجه بود و گلی نرویید. روز موعود فرا رسید دختر با گلدان خالیش منتظر ماند و دیگر دختران هر کدام با گل زیبایی به رنگ ها و شکل های مختلف در گلدانهای خود حاضر شدند. شاهزاده هر کدام از گلدانها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد که دختر خدمتکار، همسر آینده او خواهد بود. همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی سبز نشده است. شاهزاده گفت: این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسری امپراطور می کند؛
 گل صداقت …………
 زیرا چیزی که به شماها داده بودم دانه نبود بلکه سنگریزه بود. آیا امکان دارد گلی از سنگریزه بروید؟؟؟!!!!
مهرزاد احمدی بازدید : 82 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
 هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.
متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند. آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود.
اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت: و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند.
مهرزاد احمدی بازدید : 76 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
او پس از سالها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد شب بلندی های کوه را تماماً در بر گرفت و مرد هیچ چیز را نمی دید همه چیز سیاه بود همان طور که از کوه بالا میرفت چند قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط می کرد از کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید. اکنون فکر می کرد مرگ چه قدر به او نزدیک است نا گهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود و در این لحظه سکوت برایش چاره ای نماند جز آنکه فریاد بکشد خدایا کمکم کن نا گهان صدای پر طنینی که از آسمان شنیده می شد جواب داد: از من چه می خواهی؟ ـــــای خدا نجاتم بده! ــــواقعا باور داری که من می توانم تو را نجات دهم؟ ــــالبته که باور دارم ــــاگر باور داری طنابی را که به کمرت بسته است پاره کن یک لحظه سکوت… و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد. گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند بدنش از یک طناب آویزان بود و با دست هایش محکم طناب را گرفته بود…. و او فقط یک متر از زمین فاصله داشت….
و شما؟
چقدر به طنابتان وابسته اید؟
آیا حاضرید آن را رها کنید؟
 
در مورد خداوند یک چیز را نباید فراموش کرد:
هرگز نگوئید که او شما را فراموش کرده و یا تنها گذاشته.
هرگز فکر نکنید که او مراقب شما نیست.
به یاد داشته باشید که او همواره شما را با دست خود نگه داشته است.
مهرزاد احمدی بازدید : 81 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
آدمی بد کار به هنگام مرگ فرشته ای را دید که نزدیک در دروازه های جهنم ایستاده بود. فرشته ای به او گفت: یک کار خوب در زندگیت انجام داده ای و همان به تو کمک خواهد کرد. خوب فکر کن چی بوده! مرد به یاد آورد که یک بار هنگامی که در جنگل مشغول رفتن بود عنکبوتی را سر راهش دید و برای آنکه آن را زیر پا له نکند مسیرش را تغییر داد. فرشته لبخند زد و تار عنکبوتی از آسمان پایین آمد و با خود مرد را به بهشت برد. عده ای از جهنمی ها نیز از فرصت استفاده کرده تا از تار بالا بیایند. اما مرد آنها را به پایین هل داد مبادا که تار پاره شود. در این لحظه تار پاره شد و مرد دوباره به جهنم سقوط کرد. فرشته گفت: افسوس! تنها به فکر خود بودن همان یک کار خوبی را که باعث نجات تو بود ضایع کرد.
مهرزاد احمدی بازدید : 63 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
شیوانا در راه مدرسه از کنار درختی می گذشت. مرد جوانی را دید که تنها به درخت تکیه داده و به خورشید درحال غروب می نگرد. شیوانا کنار مرد نشست و مسیرنگاهش را تعقیب کرد و آهسته زیرلب زمزمه می کرد:
الان همه فرشته ها آرزو دارند که مثل ما آدم ها فرصت زندگی داشتند
و می توانستند دمی به افق این آسمان زیبا خیره شوند.
ای خوشبخت تر از فرشته ها این جا چه می کنی؟
مرد جوان لبخند تلخی زد و پاسخ داد: شکست سختی را در زندگی تجربه کرده ام. تقریبا همه چیزم را از دست دادم و بعد از ایام شادی و آسایش، سخت ترین لحظات را تجربه کردم.
باخودم فکر می کنم آیا دوباره روشنایی به زندگی من بر می گردد؟
شیوانا با انگشتانش به دور دست ترین نفطه آسمان جایی که خورشید غروب می کرد اشاره کرد و گفت: آن جا آن دورها جایی است که الان خیلی از آدم های نا موفق و شکست خورده هم زمان دارند به آن نقطه آسمان نگاه می کنند. بعضی از آنها دیگر امیدی به طلوع خورشید ندارند. این ها همان هایی هستند که فردا نا امید تر و مایوس تر از امروزند. اما عده ای دیگر هستند که می دانند برای دیدن خورشید کافی است کمی صبر و تحمل داشته باشند و در کنار شکیبایی باید جهت نگاهشان را هم عوض کرده و به سمت مخالف غروب چشم بدوزند یعنی به سمت شرق که خورشید طلوع میکند خیره شوند و منتظر طلوع فجر در سپیده دم باشند. اگر تو می خواهی همین جا بنشینی و فقط در سمت غروب منتظر طلوع و روشنایی باشی باید به تو بگویم که این امر محقق نخواهد شد و اگر خیلی خوش شانس باشی فردا همین موقع دوباره شاهد غروب خورشید خواهی بود. اما اگر رویت را به سمت مقابل غروب یعنی به سمت طلوع آفتاب بر گردانی و کمی صبر و امید داشته باشی خواهی دید که به زودی خورشید با زیباترین جلوه هایش، آسمان را پر خواهد کرد.
اگر می خواهی روشنایی را ببینی چشمانت را از این سمت غم افزا بر گردان و به سمت افق دیگری خیره شو و صد البته کمی هم صبر داشته باش!
 
مهرزاد احمدی بازدید : 189 جمعه 09 دی 1390 نظرات (1)
به امید این که همگی با استفاده از این هفت قانون ، زندگی بهتر و سالم تر و شادتری داشته باشیم. امیدوارم ، این هفت قانون برایتان مفید باشد . هر چقدر که لازم است ، زمان بگذارید تا تک تک این قوانین را کاملا" درک کنید . یادتان باشد که نباید این قوانین را بشکنید ، در غیر این صورت باید بهایی را بپردازید . اگر این قوانین را بشناسید ، ازشان اطاعت کنید ، و انها را به کار بگیرید ، موفق خواهید شد . اگر به این قوانین توجه نکنید ، بیهوده به این سو و ان سو خواهید رفت ، بدون اینکه جهت درست را بدانید ، زیرا اگر ندانیم که چه کار داریم می کنیم ، به دلایلمان برای انجامش شک می کنیم .این قوانین را با دقت بخوانید تا اثرش را ببینید . به این قوانین عشق بورزید و از انها کاملا" اطاعت کنید. از این کار خوشحال خواهید شد.هفت قانون طبیعی زیر را یاد بگیرید و هر روز انها را به کار ببندید . مطمئن باشید، زندگی تان عوض خواهد شد. شادی خاصی به زندگی و وجودتان خواهد امد ، طوری که دیگر هر گز نمی گویید ، نمی دانم، چرا این چیزها برای من اتفاق می افتد؟
و این هم چکیده ی این هفت قانون
 *هر بذری دوره ی رشد و کمون خودش را دارد.
*از هر دست بدهی ، از همان دست می گیری ، هر چه از خود بیرون بفرستی ،همان به سویت باز میگردد.
* هیچ چیزی خوب یا بد نیست، بلکه تفکر ما ان را چنین می سازد .
*انرژی حرکت می کند و تجسم مادی پیدا می کند.
*هر چیزی قطب متضادی دارد.
*هر چیزی ارتعاش یا موج از خود ساطع می کند. هیچ چیزی ایستا و ساکن نیست .
* این نیز بگذرد.
 
1- قانون اول ، قانون شکفتن بذر.
قانون شکفتن بذر یعنی این که هر دانه و بذری دوره ی کمون و رشد و باروری خاص خودش را دارد. افکار و اندیشه ها به سان بذرهایی معنوی اند ، و بدون شک – مثل دانه های معمولی- رشد می کنند و به بار می نشینند. تک تک افکار ما به ثمر می رسند. اهداف شما در زمان خاص و درست به انجام خواهند رسید .فقط باید دوره ی کمونشان طی شود. به این مطلب شک نکنید.
 
2- قانون دوم ، قانون علت و معلول
علت همواره معلولی را تولید می کند. یعنی چه؟ یعنی این که هیچ چیز تصادفی و شانسی ای در این دنیا وجود ندارد. برای هر معلولی ، علتی وجود دارد ، وبرای هر علتی نیز یک معلول . هر چیزی مطابق با هفت قانون اصلی جهان اتفاق می افتد . یعنی اینکه هر چیزی از خودتان به سوی جهان بفرستید ، به طرف خودتان بر می گردد. از هر دست بدهی ، از همان دست می گیری .علت همواره معلولی را تولید می کند. پیش از هر چیزی به این نتیجه می رسید که چیزی به نام تصادف و شانس در دنیا وجود ندارد ، بلکه هر اتفاقی بخشی از نقشه و طرح عظیم کیهانی است.
 
3- قانون سوم ، قانون نسبیت
هیچ موقعیتی – یا چیزی – خوب یا بد نیست ، مگر این که شما ان را به موقعیتی – یا چیزی – نسبت و ربط بدهید . اگر موقعیت فعلی تان را به چیز بدتری ربط بدهید – یا با چیز بدتری مقایسه کنید – همیشه خوب به نظر می رسد. اگر موقعیت فعلی تان را به چیز بهتری ربط بدهید – یا با چیز بهتری مقایسه کنید – همیشه بدتر به نظر می رسد. کمی سخت است ؟
به بیان دیگر ، هیچ چیزی خوب یا بد نیست ، این فقط طرز تفکر ماست که ان را خوب یا بد می سازد. اگر موضوعی را به چیزی بدتر یا بهتر ربط بدهید ( مثل عمل مقایسه ) ، ان موضوع یا بدتر می شود یا بهتر .
 
4- قانون چهارم ، قانون تغییر شکل دایمی
قانون تغییر شکل دایمی یعنی این که انرژی ، همیشه در حال حرکت است. انرژِ در حال حرکت ، عاقبت ، تجسم فیزیکی پیدا می کند . به بیان دیگر ، تصویری که شما در ذهنتان دارید ( شما با اندیشیدن در مورد ان تصویر ، به ان انرژی می دهید ) ، سر انجام در زندگی تان عینیت پیدا می کند . شما برای فکر کردن از انرژی استفاده می کنید . فکر ، انرژی است . انرژی مطابق با افکار شما به منصه ی ظهور می رسد . افکار مساوی است با انرژی . وقتی به قدر کافی در مورد چیزی فکر کنیم و به ان انرژی بدهیم ، ان انرژی بالاخره تجسم واقعی پیدا می کند. فکر مشوش مساوی است با انرژِی مشوش . یعنی این که هر فکری مساوی است با انرژِی هم جنس خود .هم جنس یعنی اینکه کلمات و لحن کلام و حالت بدنتان ، همگی یک صدا با هم یک نظر واحد را فریاد می زنند. اگر ان قدر به قضیه ای فکر کرده اید و انرژی داده اید که چاره ای جز عینیت یافتن نداشته ، و واقعیت شما شده . کلمات و لحن کلام و حالت بدن و شیوه ی رفتار انسان مطابق با افکار و انرژی درونی اش است . وجه مثبت این قضیه این است که اگر به موضوعات خوب و مثبتی می اندیشیم ، باید این حالت را در کلمات و لحن کلام و حالت بدن و شیوه ی رفتارمان نشان دهیم . یعنی باید یک پارچه و واحد شویم.
 
5- قانون پنجم ، قانون قطبیت
قانون قطبیت چیست ؟ یعنی چه ؟ یعنی اینکه هر چیزی قطب متضاد خود را داراست . همزاد . سوی دیگر . جفت متضاد . ان روی سکه . شاید تا به حال گذار از عشق به نفرت را تجربه کرده باشید ، و هم چنین بر عکسش را .عشق و نفرت دو قطب متضاد یک چیز واحدند . قانون قطبیت بر کل جهان حکمفرماست . و شما حق انتخاب دارید . چه چیزی را انتخاب میکنید؟ این قانون سعی دارد به ما بگوید که باید بی وقفه جنبه های خوب و مثبت ادم ها و شرایط را در نظر بگیریم ، می دانیم که نکته یا نکات بدی نیز در یک ادم یا موقعیت یا پدیده ای نهفته ، اما باید انتخاب کنیم که به جنبه های خوب و مثبت شان نگاه کنیم . و این که انتخاب کنیم که همیشه افکار خوبی داشته باشیم . چرا ؟ چون افکار خوب ، جاذب امواج خوب اند. و امواج خوب نیز جاذب پدیده های خوب . بهتر است عادت کنیم جنبه ی مثبت همه چیز را نگاه کنیم . هر چه بیشتر این کار را بکنید ، انجامش اسان تر می شود. معمولا" عادات، بدون فکر انجام می شوند . فقط باید تکرارش کنید . قانون قطبیت می گوید که وقتی شما چیزی را بد می بینید، می دانید که وجه خوبی نیز در ان نهفته. حالا می دانید که می توانید ، اگاهانه تصمیم بگیرید که وجه خوب قضایا را در نظر بگیرید. قانون قطبیت روی چه چیزهایی تاثیر دارد ؟ نگرانی و اضطراب ، افسردگی ، روابط ، امور مالی و ....خب ، در واقع روی همه چیز تاثیر دارد .
 
6- قانون ششم ، قانون امواج
هر پدیده ای از خود امواجی ساطع می کند ، یعنی همه ی کاینات در حال نوسان و ارتعاش اند . هیچ چیزی ساکن و ایستا نیست . در امواج انرژی وجود دارد ، و انرژی همه جا هست . چیزی به اسم انرژی بد وجود ندارد، ان چه که ما به ان انرژی بد می گوییم ، یا در جای درست خود قرار نگرفته ، یا مسدود شده ، انرژی ذاتا" بد نیست . فقط هست . فقط وجود دارد . همه چیز در جهان بر مبنای انرژی ساخته شده ، و انرژی مدام در حال ارتعاش و تولید امواج است . انرژی نوسان می کند ، طنین می اندازد ، می تپد ، و حرکت می کند . هیچ پدیده ای ایستا و ساکن نیست . مغزتان قدرتمند ترین اهن ربای این دنیاست . فقط تصور کنید که اگر از ان درست و عاقلانه استفاده کنید ، چه اتفاقی می افتد ....... چیز هایی که روی انها تمرکز می کنید ، شروع به حرکت می کنند و به سمت شما می ایند ، و عینیت مادی پیدا می کنند. مثلا" تصور کنید که دارید از ذره بین استفاده می کنید تا با ان انرژی خورشید ، اتش روشن کنید. همین طوری می شود وقتی که دارید از انرژی تان استفاده می کنید. هر چه بیشتر روی فکری متمرکز شوید، نشانه اش نیز قوی تر وسریع تر به منصه ی ظهور می رسد .
 
7- قانون هفتم ، قانون اهنگ و نظم و توازن ( هم نوایی با جریان )
قانون نظم و توازن به ما می گوید که هر موجی رفت و برگشت خاص خودش را دارد. هر حرکت رو به جلو ، حرکتی رو به عقب دارد. شب در پی روز می اید و روز در پی شب ، و این چرخه تا ابد ادامه دارد. یعنی اینکه در هر چیزی هم نکات خوب نهفته است ، هم نکات بد . هر چقدر پاندولی را به طرف راست هل دهید ، دقیقا" به همان اندازه به طرف چپ بر میگردد . هر چیزی حرکت دقیق رو به جلو وعقبش را دارد. این حالت میان دو قطب متضاد – قانون قطبیت – وجود دارد. همواره کنش و واکنشی وجود دارد . پیشروی و عقب نشینی . اوج و فرود . این قانون بر خلق و ویرانی جهان ها، فصول ، زندگی و مرگ حاکم است . هر چه از خود بیرون بفرستیم ، به سویمان باز می گردد. وقتی روی چیزی متمرکز می شویم ، ان را به زندگی مان می اوریم . نام دیگر قانون نظم و توازن می تواند قانون هم نوایی با جریان باشد. از طریق تمرکز بر روی بخت واقبال بد لحظه ای تان با این قانون مبارزه نکنید. همیشه به خودتان یاد اوری کنید که پاندول در حال برگشت به سمت بالاست ، همواره با جریان اب شنا کنید، همراه با پاندول حرکت کنید و مطمئن باشید، اتفاقات خوبی در شرف وقوع است.و این طرز رفتار یعنی داشتن امید و ایمان خدشه ناپذیر. اگر امید وایمان خدشه ناپذیر نداشته باشید، مدت هایی مدیدروی بخت و اقبال بدتان متمرکز میشوید. چرا از دانستن این که وقایع خوبی در شرف وقوع اند، شاد نباشیم و لذت نبریم؟
 
به نواها و اهنگ های زندگی فکر کنید. وقتی در برابر یک اهنگ طبیعی زندگی مقاومت می ورزید، گرفتار جریان تند و شدیدی می شوید. چه در زمینه ی شغلی ، چه شخصی . این اهنگها همیشه وجود دارند ، اگر از اهنگی خوشتان نمی اید، همراه با ان شنا کنید ، اگر مبارزه کنید، اتفاقات خوب به تعویق می افتند و احساس شما هم بدتر می شود.
خلاصهِ ی کلام اینکه وقتی پاندول پایین است، اجازه ندهید احساسات بد بر شما غالب شوند و مدام برای خودتان تکرار کنید که اتفاقات خوبی در شرف وقوع است و پاندول اماده ِ بالا امدن است . سپس اگاهانه تصمیم بگیرید ، بر روی اوقاتی خوش و خوب متمرکز شوید .واین است اهنگ و نظم وتوازن ( هم نوایی با جریان )
از حالا به بعد شعارتان این باشد : این نیز بگذرد !
با امید به دست خداوند که بالاترین دست هاست گزیده ای از اثر بی نظیر جن تینچر مغزتان را رام کنید
مهرزاد احمدی بازدید : 50 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)

سرگذشت یاگر یک داستان موفقیت واقعی از فقر تا ثروت است. او یکی از موفق ترین افراد در صعنت " MLM" است . این داستان هدیه به کسانیست که دوست دارند داستانهای مربوط به موفقیت دیگران را بخوانند . مخصوصا داستانهایی درباره کسی که به معنای واقعی کلمه هیچکاره و بدون هیچ مهارت و تخصص از صفر تبدیل به یک غول نتورک شد.
بسیاری از عامه مردم رویای شروع یک تجارت کوچک را دارند " مثل سرمایه گذاری آنلاین " اما نمی دانند آنچه که ما را تبدیل به یک نابغه میکند استفاده از یک فرصت آماده و جذاب نیست بلکه « هدفگذاری» «استقامت» و «پشتکار» و «توانایی» غلبه بر مشکلات و بداقبالی هاست.
سرگذشت یاگر یک داستان موفقیت واقعی از فقر تا ثروت است. او یکی از موفق ترین افراد در صعنت ماست.
" یاگر " در یکی از شهرهای کوچک نیویورک به عنوان فروشنده مواد آشامیدنی شروع به کار کرد . بسیاری از مردم در آن شهر آس و پاس بودند و وضعیت مناسب اقتصادی نداشتند و نیز هیچکدام از آنها از اینکه از زندگی و کار یکنواخت در کارخانه خارج شوند امیدی نداشتند .
" یاگر " در روزهای اول به آنها می گفت ما کسی را نمی شناسیم که رویاهای بزرگی در سر داشته باشد و یا حداقل درباره آنها حرفی بزند . زمانی که یاگر درباره رویاهایش از آینده صحبت می کرد دوستانش او را مسخره می کردند . " یاگر " تحصیلات کمی داشت . هیچ پولی در بساط نداشت و هیچ چیز در مورد تجارت نمی دانست . آنها به یاگر می گفتند : فکر می کنی چه کسی هستی نمی توانی به رویاهایت برسی.
بد اقبالی که یاگر باید بر آن فائق می آمد این حقیقت بود که لکنت زبان داشت . به نحوی که یک مشاوره معمولی نیم ساعته را 2 ساعت طول می داد . همین موضوع کافی بود تا او همه چیز را رها کند و تسلیم شود . اما هیچکدام از این مسائل باعث نشد تا او با شجاعت کامل به دنبال اهدافی که برای خود مشخص کرده بود نرود .
اما موضوع به این سادگی هم نبود . زمانی که خواست کارش را شروع کند مشغول انجام وظایف شغل روزانه اش بود . در شب از خانه بیرون می رفت و مشاوره های خود را انجام می داد و این باعث میشد که اغلب اوقات دیر به خانه برگردد .
یاگر همچنین مسئولیت مضاعفی در برابر همسرش داشت . همسری که در حال بزرگ کردن هفت بچه کوچکشان بود و از طرفی هم سخت وابسته به شوهرش بود .
یاگر ابتدا هدفهای کوچکی برای خودش انتخاب کرد و وقتی به اهدافش می رسید به دنبال اهداف بزرگتری می رفت. و در واقع او بعد از تحقق هر هدف، اهداف بزرگتری برای خودش تعیین می کرد.
او معتقد بود مهمترین اصل در این تجارت داشتن یک رویای بزرگ است . رویایی که هر روز باید به آنها نگاه کنیم و به آنها فکر کنیم!
کلید موفقیت دیگر او این بود که هر روز مطالب مثبت می خواند و نوارهای انگیزه بخش گوش می کرد .
حفظ ذهنیت در یک وضعیت روحی مثبت به او اجازه می داد که سرانجام یک سیستم آموزشی فوق العاده و عالی ایجاد کند و این کار به او کمک کرد تا بزرگترین مجموعه در تاریخ " MLM " را بوجود آورد
یاگر عاشق مردم بود و دوست داشت آنها را موفق ببیند.
« تخصص من اینست که مردم را دوست بدارم و نسبت به آنها دلسوزی کنم . من به مردم می آموزم نسبت به خود مسئولیت داشته باشند و به آنها یاد می دهم چگونه از تمام توان خود استفاده کنند برای رسیدن به فراتر از آنجایی که فکر می تواند برود . »
یاگر می گوید : « موفقیت ربطی به شانس ندارد . موفقیت یک هدیه نیست که به شما ارزانی شود. موفقیت یعنی کار بعلاوه شکست .»
موفقیت از آن کسانی است که ذهنیت موفق دارند
موفقیت مساوی با (۸۰ درصد تلاش ذهنی +۲۰ درصد تلاش فیزیکی)   

مهرزاد احمدی بازدید : 74 جمعه 09 دی 1390 نظرات (1)

مـیدانـید چـگونه مـیتوان مـثبت اندیـشــید ؟
تصـور کـنید ، خـواهان چـیزی هـسـتید ، و هنگـام تعـمـق و انـدیشیـدن بـه آن ، کــلی جـمله تاکیـدی مـثبت را تکـرار میکـنید ، اما ناگـهان تنـاقـض و تضـادی به سراغـتان مـی آید ، وجـروبحـثی اسـاسی راه می افـتد ، انگـار کـه کـسی مـدام در حـال غـرغـر اســت .
در ایـن حـالـت چـه اتـفــاقـی مـی افـــتد ؟
وقـتی تضـاد و تنـاقـضی را احسـاس مـیکـنیم ، مـغزمـان به طـرفـش مـیرود . بـه ایـن دلـیل بعـضی هـا با مـثبت اندیشـی مشکـل دارند . آنـها تصـور می کنند ، مثبت اندیشی یعـنی هـمین ، و در این کار شکـست مـی خـورند . دلیلـش را نـمی داننـد ، و احـسـاس می کننـد کـه دارنـد کـار را درسـت انجــام مـی دهــند !
بلــه ، ایـن درسـت ، آنهـا مـثبت می اندیشـند ، امـا آنچــه را کـه بـدان مـی انـدیـشــند ، دوسـت نـدارنـد . آنهـا فکــر مـیکـنند کـه چیـــزی را می خـــواهـند ، اما مـی دانند کـه اسـتطاعـت مالـی اش را نـدارنـد . آنهـا از فکـر اسـتطاعـت مـالی چیـزی را نـداشــتـن خـوشـشــان نـمــی آید و اینجــاسـت کـه تـضـاد و تنـاقــض پیـش مـی آید .
یادتـان باشــد : مغـزتان تـفـاوت بیــن واقـعـیت و تـجـــســـم زنــــده و خـــلاق را درک نمــی کـند .
بـنابـرایـن ، شـمــا اتـومبیــلی جـدیـد و زیبـا را بـه صـــورت زنـده و خـــلاق تـجـســـم مـی کـنیـد .
و ، ای وای ! نـاگـهـان مـتوجـه مـی شـویـد کـه از درون دچــار تـنـش و فــشــردگـــی شـده ایـد ، چــون مـی دانیـد کـه اسـتطاعــت خـریـدش را نـداریـد . (پـس حـالا داریـــد چـه چـیزی را بـه طــور زنـده و خـــلاق تـجـسـم مـی کـنیــد ؟ )
تـنـش و فــشـردگـی درونـی ، واکــنش بدنتــان اسـت . بـه خـصـوص وقـتی کـه داریـد با مـغـزتان حـرف مـیزنیـد ، بـدنتـان 55% از ارتباطــتان را شـکل می دهــد . مــغزتان بیــشتر بـه چـه چیـزی تـوجـه دارد ؟
بـه کـلـماتتـان کـه فقـط 7% از ارتباطـتان را بـه عـهده دارنـد ، یا به بدنتان که 55% از ارتباطـتان را تشـکیل مـی دهــند ؟
بـه بدنتـان ، درسـت اسـت ؟ بسـیار خـب.
خـب ، پـس دریافـتـید کـه مـغـزتـان بـه تنـش و فــشردگـی بدنـی تـوجه بیشـتری دارد . آدمـها با هــم مـتفـاوتـند ، امـا بیاییـد فـرض را بـر ایـن بگــذاریـم کـه تنشـتان بـه شــما مـی گـوید ، اوه ، نـه ، اتـومـبیل جـدیـد یـعـنـی خـرج بیشتـر ، قسـط بیشـتر ، تعـمـیر و نگـهـداری ، بیمـه و ... حـتـی اگـر اتـومبیـل جـدیـدی هـم بخـرم ، اسـتطاعـت مالی این هـمه چـیز دیگـر را نـدارم .
و حــدس بزنیـد کـه چـه اتفــاقـی مـی افـــتد ؟
ایـن چــیزیـسـت کـه مغـزتان برایـتان مـی آورد : مــشــکلات.
مـغـزتان قـصد دارد ، بـه کـارش برسـد ، یعـنی آوردن هـمان چـــیزی کـه شمــا بـه او نشـان مـی دهیـد ، و شمـا چـه چـیزی را بـه آن نشـان داده ایـد ؟ مـشـکلات را.
خـب ، حـالا چگـونه می تـوان ایـن رونـد را عــوض کـرد ؟
ایـن هـم راهــش : شـما بطـور خـلاق و زنده اتومبیل جدیدی را مجسم می کنید و ذهـنا هـم می گوییـد : هیچ ضـرر و صـدمـه ای برای کسی ندارد . اگـر به طـور تصادفـی و ناگهـانی افـکار خـرج و قسـط اتومبیل و ... به ذهـنتان خطـور کرد ، فــورا ذهـنتان را به جـمله ی هـیچ ضـرر و صـدمه ای برای کـسی نـدارد ، هـدایت کـنید که یعـنی هـیچ ضـرر و صـدمه ای بـرای شـما هـم ندارد .
شمـا می دانیـد که داشتـن اتومبیـل جـدید ، دقیقـا هـمان چـیزی است که می خواهـید ، به هـمان مـبلغـی که می خـواهـید ، به هـمان روشـی کـه مـی توانیـد آن را بپـذیریـد و اسـتطاعـتش را داریـد . هـیچ ضـرر و صـدمه ای بـرای شـما و کـسـی ندارد .
هـمین روش برای شـغل جـدید ، خـانه ای جـدید ، هـدف جـدید ، خانواده ی جـدید و ... صـدق می کـند . چــرا ایـن کـار مـــوثر اسـت ؟
چــون از هـمان لحـظه ی اول ، مـنفی اندیشـی را مـتوقـف مـی کنید . ذهـنتان به طـور خـودکار می رود بـه سـمتی که هـیچ ضـرر و صـدمـه ای بـرای شمـا و کـسی نـدارد ، و نفــس راحـتی می کــشید و احسـاس می کـنید که آرامـش و آسـودگی در کـل بـدنتـان جـاری شـده اسـت . مغـزتان دیگــر تضـاد و تناقـضی را نمـی بینـد .
اکــنون درک بهــتری از مـــثبت اندیشــی دارید .
اکــنون می توانیــد مــثبت بیــاندیشیــد : هــیچ ضـرر و صـدمه ای بـرای شمـا و کـسی نـدارد .
از این راهـکار ، معقـولانه اسـتفاده کـنید و صلح و صفا و آرامش را احسـاس کنید .

مهرزاد احمدی بازدید : 75 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
عــشـق قـطـب مـتضـاد تـرس اسـت.
هــر وقـت کـه تـرس را تـجــربه مـی کــنید ، از خــودتان بپرسـید : در این لحظـه چـه اتفـاقی دارد می افــتد کـه مـن ترس را جـایگـزین عــشق کـرده ام ؟
تـرس ، جــریانی از انـرژی اسـت کـه وقـتی احـساس می کـنید ، از منبع عـشق بی قید و شـرط جـدا شـده اید [ خـدا ، الله ، هـستی ، کـاینات و روح جهـان یا هـر چـیزی کـه احـساس می کـنید ، عـشق از آن می آید ] در بدنتـان تـولید و جـاری می شـود .
عـادت کـنید کـه خـودتان را از مـنبع عـشق بی قـید و شـرط جـدا نکنیـد . او هـیچوقـت خــودش را از شــما جــدا نمـی کـند .
مهرزاد احمدی بازدید : 62 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
ببهــترین چــیزی را کـه داریــد ، بـه دنیـا بدهــید تا بهــترین هــا بــه ســوی شـــما بـاز گـــردد.
بهـترین چیزی را که می توانید به دنیا بدهـید، تا بهـترین ها به سوی شما باز گـردد .
کـسی از شـما درخـواسـت کـرده ، چـند دسـت از لـباس هـای بچـه ها یتان را ببخشید .
شـما هـم چـیزهایی را انتخـاب می کـنید که اصـلا دوسـتشان ندارید و نداشـته اید ؛
کـه البته امـری بسـیار طـبیعی است . به هـر حال به این صورت از شـر چیزهایی کـه دوسـت ندارید ، خـلاص می شـوید . و ســر انجام روز تـولـدتان می رســد و هـدایایـی مــی گـــیرید که خــیلی ســـاده و معـمـــولی اند . با کــس دیگـری حــرف مـی زنیـد و می فهـمید ، هـمان شخـصی که به شما هـدیه ای سـاده داده ، به فــردی دیگـر هـدیه ای فــوق العـــاده داده .
بهترین چـیزی را که می توانید به دنیا بدهـید، تا بهـترین ها به سوی شمـا بازگـردد .
کـسی از شمـا می خـواهـد که بچـه هـا را با اتومبیل تا پارک ببرید . شما هم با اتومبیل قـدیمی تان می روید ؛ کـه البـته امـری کامـلا طـبیعی اسـت .
نمی خـواهـید اتومـبیلـتان کـثیف و ریخـت و پاش شـود . و فـــردای هـمان روز کــسی شمـا را سـوار اتومـبیل کـهـنه اش می کـند . این قـضیه چـیزی بیشـتر از یک تصـادف و اتفــاق ســاده اسـت . باور کــنید .
بهـترین چـیزی را که دارید به دنیــا بدهــید، تا بهــترین هـا به ســوی شمـا بازگردد .
بهترین چـیزی را که می توانید به دنیا بدهـید، تا بهـترین هـا به سوی شما بازگـردد .
از هـمین امـروز شـروع کـنید . لحــظه ای که کـسی از شمـا خـواهـش می کـند کـاری را برایـش انجـام دهـید ، اگـر می توانید بگـویید ، بلـه ! و با تمام وجود و با جـان و دل آنکـار را برایـش انجام دهـید . بهترین کاری را که از دستتان بر می آید ، انجام دهید .
شک نکنید ، دودل نشوید ، این کار را تبدیل به عادت جدیدتان بکنید .
اگـر کــسی میخــواهـد میهـمانی بدهــد ، فـــورا کـمکـش کــنید ، با شـــور و شـــوق و اشـــتیاقـی بی اندازه . مـــــردد نشــــوید .
اگـر کـسی اســباب کـشی دارد و از شـما کمک می خـواهـد ، فـورا کمکش کنید ، کمی زودتـر خــودتان را بـه آنجـا برسـانید و تا جـایی که می توانید کار کنید . سـپس منتظر باشــید و ببیــنید که هـمه چــیز بـه ســویتان مـی آید .
فــقط کافیســت چگونگــی عـملکــرد جـهان را درک کــنید . هــرچــه بیشتــر بدهــید ، بیشــتر بـه دســت مــی آورید .
مهرزاد احمدی بازدید : 45 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)

 برای اینکه به خواسته های خود برسید ، باید ابتدا ببینید چه عواملی شما را از تلاش و کوشش در جهت رسیدن به هدف، باز می دارند. کارهایی هست که تا آخرین لحظه از انجام آنها خودداری می کنیم.( مثلاٌ پرداخت مالیات). علتش آن است که پرداخت مالیات، ممکن است بعداٌ حتی ما را دچار عواقب دردناکتری سازد.
اما همین که 14 آوریل فرا می رسد تمام تردیدها و تعللها از میان می رود ، زیرا نظر ما درباره آنچه که مایه رنج یا لذت است عوض می شود و متوجه می شویم که انجام ندادن عمل بمراتب دردناکتر از انجام دادن آن است.
برای ایجاد تغییر در زندگی ، می توان از همین نکته استفاده کرد. در آینده بجای اینکه از خود بپرسید ( چگونه می توان از انجام این کار دردناک خودداری کرد؟ )بپرسید( اگر اکنون این کار را نکنم ، در آینده به چه قیمتی برایم تمام خواهد شد؟)
نیروی رنج، می تواند در خدمت شما باشد، به شرط اینکه از آن به صورت صحیح استفاده کنید.
 
آیاما نیز صرفاٌ نوعی حیوان هستیم و همچون سگ معروف پاولف، در مقابل تنبیه یا پاداش، عکس العمل نشان می دهیم؟ البته چنین نیست. یکی از امتیازات بزرگ انسان بودن ، این است که می توانیم خودمان تعیین کنیم که از چه چیزی رنج یا لذت ببریم. به عنوان مثال، کسی که دست به اعتصاب غذا می زند، رنجی جسمانی را تحمل می کند و حتی ممکن است از کار خود لذت ببرد، زیرا اعتقاد دارد که با جلب توجه جهانیان به هدف ارزشمند خود، نتایج مثبتی به دست می آورد. همه ما دارای این حق انتخاب هستیم. رمز موفقیت این است که یاد بگیریم تا از نیروهای رنج و لذت به نفع خود استفاده کنیم.آیا در زندگی شما چیزی وجود دارد که نسبت به آن رنجی غیر ضروری احساس کنید؟ آیا در مقابل آن ، صرفاٌ واکنش نشان می دهید، یا از حق انتخاب خود استفاده می کنید؟ آیا می توانید مرکز توجه خود را تغییر دهید و واقعه ظاهراٌ دردناکی را به فرصتی لذتبخش برای یادگیری، رشد، یا کمک به دیگران مبدل کنید.
 
چیزهایی که آنها را باعث رنج و یا مایه لذت می دانید، سرنوشت شما را شکل می دهند. برای خلاصی از رنج و کسب لذت، هرکسی الگوی رفتاری خاصی را فرا گرفته و از آن استفاده می کند. بعضی ها به الکل ، مواد مخدر، و پر خوری پناه می برند و یا با دشنام و اهانت دیگران را می آزارند. بعضی دیگر از ورزش، یادگیری ، گفتگو، کمک به دیگران و یا ایجاد دگرگونیها کسب لذت می کنند.
الگوی رفتاری شما برای فرار از رنج و کسب لذت چیست؟
این الگوها تاکنون چه تاثیری بر نحوه زندگی شما گذاشته است؟ فهرستی از شیوه های مور استفاده خود تهیه کنید . هنگامی که می خواهید از اوقات خود لذت بیشتری ببرید به تماشای تلویزیون می نشینید؟ سیگاری روشن می کنید؟ می خوابید؟ آیا راههای مثبت تری برای فرار از رنج و کسب لذت سراغ دارید؟
در بیشتر مردم، ترس از زیان، قویتر از میل به جلب منفعت است. اغلب افراد برای حفظ چیزهایی که دارند، بیشتر حاضر به تلاش هستند تا برای تحقق آرزوها و رویاهای خود .
دو حالت را در نظر بگیرید : حالت اول – در پنج سال گذشته یکصد هزار دلار اندوخته اید و می خواهید آنرا از دستبرد و آفت حفظ کنید. حالت دوم – طرحی در پیش رو دارید که اگر آنرا اجرا کنید ، ظرف پنج سال آینده یکصد هزار دلار بدست می آورید. برای کدامیک از این دو هدف ، حاضرید بیشتر تلاش کنید؟
وقتی در دیگران عظمتی را مشاهده می کنیم، غالباٌ تصور می کنیم که آنها اصولاٌ خوشبخت هستند و استعداد یا موهبت خاصی به آنها عطا شده است . حقیقت، آن است که این افراد، از نیروها ومنابع انسانی خود بهتر استفاده کرده اند، زیرا اگر تمام جوهر وجودی خود را ظاهر نمی کردند و همه توان خود را به کار نمی گرفتند ، دچار رنجی عظیم می شدند. به عنوان مثال ، زندگانی ایثارگرانه مادرتراز ناشی از این است که وی رنجهای دیگران را رنجهای خود می داند و لذا به کمک هرکس که در گوشه ای از دنیا رنج ببرد می شتابد. بزرگترین لذت او در این است که آلام و دردهای بشری را تخفیف دهد.
 
شما بیش ازهمه از چه چیزی رنج یا لذت می برید و این موضوع ، چه نقشی در زندگی امروزیتان داشته است
اغلب الگوهای ( خود اخلالی )ناشی از عواطف مختلط هستند و این عواطف ، مسلماٌ مانع لذت و موفقیت ما در زندگی می شوند.
 
مثلاٌ خیلی از مردم می گویند که خواهان وپول بیشتر هستند. این افراد مسلماٌ دارای هوش و استعداد کافی هستند و می توانن راهی برای افزودن بر دارائیهای خود پیدا کنند . آنچه مانع اینافراد میشود، عواطف مختلط ، یا ( شرطی شدن) های مختلط است. این اشخاص ممکن است قبول داشته باشند که پول فراوان، به معنی آزادی وامنیت بیشتر وقدرت کمک به افراد مورد علاقه است. لیکن در عین حال، فکر می کنند که پول (زیادی) موجب اسراف، ابتذال و تجاوز می شود.
 
اگر روزی متوجه شدید که دارید دو قدم رو به جلو بر می دارید و یک قدم رو به عقب ، یقین بدانید که به صورت مختلط ، شرطی شده اید؛ یعنی رسیدن به هدف را هم باعث رنج می دانید و هم مایه لذت.
آیا دچار عواطف مختلطی هستید که بر زندگیتان اثر گذاشته باشد؟
آیا در زندگی شما چیزی وجود دارد که بخواهید آنرا بهتر بسازید ( مثل وضعیت مالی یا روابط با دیگران) ولی به نظر برسد که عاملی شما را به عقب می کشاند و مانع اقدام می شود؟
پاسخ خود را روی یک صفحه کاغذ بنویسید و »گاه خطی عمودی در وسط آن صفحه رسم کنید. در ستون سمت راست، عواطف منفی و در ستون سمت چپ عواطف مثبتی را که نسبت به آن دارید بنویسید.
آیا کفه سمت راست ، به سمت چپ می چربد؟ آیا یک احساس منفی وجود دارد که به تنهایی هم وزن تمام عواطف مثبت باشد؟ این تعادل یا عدم تعادل ، چه نقشی در موفقیتهای قبلی شما داشته است؟
در زیر نور درخشان آگاهانه ، غالباٌ عواطف منفی قدرت خود را از دست می دهند. آگاهی ، اولین قدم است.
گاهی انسان بر سر دو راهیهایی قرار می گیرد که هر دو به رنج منتهی می شود . به عنوان مثال ، بعضیها در زندگی زناشویی خود احساس بدبختی می کنند . اما اگر از هم جدا شوند، تنها می شوند و بیشتر احساس بدبختی خواهند کرد.در نتیجه هیچ کاری نمی کنند ...و همچنان احساس بدبختی میکنند!
 
بجای اینکه احساس کنید در دام افتاده اید ، سعی کنید از نیروی رنج به سود خود استفاده کنید . ببینید در گذشته و حال، چه کشیده اید! رنج را با چنان شدتی احساس کنید که شما را واداربه عمل سازد و سرانجام ناچار شویدکه فکری برای وضعیت خود بکنید. ما به این حالت، ( آستانه احساس) می گوئیم . به جای اینکه انفعالی داشته باشید و صبر کنید تا این حالت عاطفی اجتناب ناپذیر به سراغتان بیاید،چرا آگاهانه و فعالانه آنرا در خود ایجاد نمی کنید تا انگیزه ای قوی در شما بوجود آید وسعی کنی از همین امروز زندگی خود را بهتر سازید؟
استفاده از نیروی اراده هرگز کاری صورت نمی دهد و یا لااقل در دراز مدت شیوه ای غیر موثر است . آیا تاکنون ، در زمینه ای – مثلاٌ در زمینه وضع جسمانی خود – به آستانه احساس رسیده اید؟ در چه مرحله ای دچار آن احساس شده اید ؟ شاید با استفاده از قدرت اراده و گرفتن رژیم غذایی، باخویشتن به مبارزه پرداخته باشید، اما البته هر نتیجه ای که گرفته اید جنبه موقت داشته است ،زیرا محروم کردن خویشتن از غذا ، همیشه دردناک است و مغز شما هرگز اجازه نمی دهد در شرایطی که راه دیگری وجود داشته باشد ، دائماٌ رنج را تحمل کنید .
 
پس چه باید کرد؟راه حل آن است که بجای مبارزه با غرایز طبیعی ، حالت شرطی خود را نسبت به غذا عوض کنید، تا اینکه میل به غذا در شما کم شودوخوردن غذا دیگر لذتبخش نباشد، دائماٌ دردسرهایی را که در اثر پرخوری کشیده اید به خود یادآوری کنید. پر خوری را رنج آور، و ورزش را امری لذتبخش تلقی کنید تا به طور خودکار، در مسیر صحیح بیفتید.
 
یکی از تعریفهای موفقیت از نظر من این است: طوری زندگی کنید که دائماٌ احساس لذت فراوان کنید و کمتر دچار رنج شوید، و با توجه به شرایط زندگیتان، کاری کنید که اطرافیانتان نیز طعم خوشی و لذت را بیشتر بچشند تا مزه رنج و سختی . برای انجام این کار باید از رشد فکری برخوردار باشید و شوق کمک و خدمت در سر داشته باشید.
 
با توجه به این تعریف ، تاچه حد موفق هستید؟ برای اینکه امروز ، از زندگی خود لذت بیشتری ببرید و یا باعث شوید که نزدیکانتان بیش از پیش از زندگانی خود بهره مند شوند، چه می توانید بکنید؟
 
تعلل و عقب انداختن کارها، یکی از شایع ترین راههای فرار از رنج است. اما اگر کاری را به تاخیر بیندازید، معمولاٌ نتیجه اش این است که بعداٌ به رنج و دردسر بزرگتری دچار می شوید.
چه کارهایی را قبلاٌبه تعویق انداخته اید که امروز باید به آنها رسیدگی کنید؟ صورتی از این کارها را تهیه کنید و آنگاه به پرسشهای زیر، پاسخ دهید.
 
1 – چرا تاکنون این کار را انجام نداده ام ؟ قبلاٌ چه رنجهایی را به انجام این کار ، نسبت داده ام ؟
2 – این الگوی منفی ، تاکنون چه سودی برایم داشته است ؟
3 – اگر اکنون این رفتار را تغییر ندهم در آینده به چه قیمتی برایم تمام خواهد شد و چه احساسی خواهم داشت؟
4 – اگر هر یک از این کارها را اکنون انجام دهم ، چه فواید و لذتهایی برایم در پی خواهد داشت؟
شاید تاکنون برایتان اتفاق افتاده باشد که پس از انجام کاری، با خود گفته اید ( چطور چنین اشتباه احمقانه ای را مرتکب شدم؟!) و یا برعکس ، کاری را انجام داده و سپس فکر کرده اید ( عجیب است! چگونه به انجام چنین کاری موفق شدم؟)
چه عاملی سبب می شود که عملکردمان بد، و یا برعکس عالی باشد؟ این موضوع، ارتباط چندانی با توانائیمان ندارد، بلکه این حالت روحی و یا جسمی ما درهر لحظه است که باعث می شود افکار، اعمال، احساسات و یا عملکردهایی از ما سر بزند. اگر راز دستیابی به حالات روحی و عاطفی نیرومند را دریابید، واقعاٌ می توانید دست به کارهای شگفت آوری بزنید. اگر در حالت صحیح روحی باشید،بدون اینکه ظاهراٌ کوششی به عمل آورید، افکار و نظرات تازه ای در ذهنتان جریان می یابد.
 
اگر همه روزه در شرایط بالای روحی و فکری بودید، چه کارهایی را می توانستید انجام دهید؟
فرهنگ جامعه ، صورتی از چیزهای مطلوب را به همه ما فروخته است . به ما آموخته اند که روزی ، پس از آنکه همه وقایع به شکل صحیحی اتفاق افتادند، سرانجام خوشبخت خواهیم شد. هنگامی که همسر شایسته خود را یافتیم ...هنگامی که بقدر کافی پول بدست آوردیم... هنگامی که از نظرجسمی در سلامت کامل بودیم... هنگامی که فرزندانی داشتیم...هنگامی که بالاخره بازنشسته شدیم.
حقیقت آن است که آنچه بدست می آوریم، احساس خوشی و رضایت را در ما به وجود نمی آورند،مگر آنکه یاد بگیریم که حالت ذهنی خود را بسرعت عوض کنیم .از این گذشته ، شما این چیزها را برای چه می خواهید ؟ آیا غیر ازاین است که به اعتقاد شما همسر دلخواه ،فرزند،پول و غیره سبب می شود که احساس بهتری پیدا کنید ؟ اما سرانجام ، پس از آنکه به چیزهایی که می خواهید ،رسیدید، چه کسی احساستان را بهتر می سازد؟ البته خودتان چنین می کنید.
 
پس چرامنتظرید ؟هم اکنون این کار را انجام دهید!
 
آیا می دانید چگونه باید حال خود را بهتر سازید ؟ آیا امکان دارد کاری کنید که هم اکنون احساس خوشبختی کامل، هیجان و شوروشوق کنید؟ مسلم است! کافی است که مرکزتوجه خود را تغییر دهید.
آیا بخاطر می آورید که زمانی ، کار بزرگی انجام داده و خود را سرفراز و موفق احساس می کرده اید ؟ آن حالت را بطور روشن و زنده و با تمام جزئیات ، در نظر مجسم کنید ... صداهایی را که شنیده اید به خاطر آورید... ضربان قلب خود را احساس کنید! مانند همان زمان نفس بکشید ، همانطور قیافه بگیرید، و بدن خود را مانند آن موقع به حرکت در آورید . آیا، هیچ هیجانی در خود احساس نمی کنید؟ آیا ممکن است هروقت که دلتان بخواهد همین احساس رادر خود ایجاد کنید؟
 
در زندگی ، برای درک و تجربه هر چیزی راههای گوناگونی هست . روح ما، مانند گیرنده ای است که می تواند برنامه های شاد یاغم انگیز مختلفی را پخش کند . در هر لحظه، می توانیم دچار هر نوع احساسی که مایلیم ، بشویم. کافی است که کانال صحیح را بگیریم . این کار چگونه امکان پذیر است ؟ برای تغییر فوری روحیه ، دو راه وجود دارد. راه اول آن است که ذهن خود را به چیزدیگری متوجه کنیم.
به یکی از درخشانترین لحظه های ز ندگی خود فکر کنید. با بخاطر آوردن آن چه احساسی پیدا می کنید؟ذهن خود را می توانید متوجه چه چیز هایی دیگری بکنید تا احساسی خوشایند و حالی خوب پیدا کنید؟
 
برای تغییر فوری حالت روحی ، راه دومی هم هست که فردا به آن می پردازیم.
 
تغییر مرکز توجه ، فقط یکی از راههای تغییر روحیه است . راه سریعتر و مؤثرتری هم هست و آن استفاده از شیوه های جسمانی و یا به اصطلاح ، فیزیولوژیکی است. بیشتر مردم، هنگامی که از روحیه خود ناراضی هستند و می خواهند حال بهتری پیدا کنند ، به الکل، غذا، سیگار، خواب، یا مواد مخدر متوسل می شوند.بعضی ها هم راههای مثبت تر نظیر رقص، آواز، ورزش و یا عشقبازی را انتخاب می کنند.
هر یک از حالات روحی، با تغییرات جسمانی مشخصی همراه است. افراد افسرده چه قیافه ای دارند؟ شانه هاشان فرو افتاده وسرشان پائین است. بطور کم عمق نفس می کشند . عضلات چهره شان شل و قیافه شان بی تفاوت است . برعکس در مواقعی که شاد و سر حال هستیم ، شانه هامان بالا است و حالت طبیعی دارد . سرمان را بالا نگه می داریم و بطور کامل نفس می کشیم . می توانیم آگاهانه این تغییرات رادر جسم خود به وجود آوریم و بلافاصله حالت روحی دلخواه را در خود ایجاد کنیم.
بعضی ازکارهای بسیار ساده، ممکن است نتایج بسیار بزرگی داشته باشد. اگر می خواهید حالت سرگرم کننده ای در خود ایجاد کنید که نتایج دور از انتظاری هم داشته باشد تمرین زیر را انجام دهید:
 
خود را مقید کنید که در هفت روز آینده روزی پنج بار و هر بار روزی یک دقیقه در مقابل آینه قرار بگیرید و فقط نیش خود را گوش تا گوش به لبخند باز کنید. این کار، ممکن است در ابتدا کمی احمقانه به نظر برسد، اما وقتی روزی چند نوبت این عمل را تکرارکنید، سلسله اعصابتان به طورمداوم تحریک می شود تا احساسی از شادمانی، بی خیالی، شوخی و سادگی را در شما ایجاد کند. مهمترآنکه خود را نسبت به ( حال خوب)داشتن شرطی می کنید و عادت شادمانی جسمی را در خود بوجود می آورید. پس هم اکنون یک دقیقه وقت صرف کنید و این کار را محض تفریح انجام دهید!
 
سن شخص، چندان به گذشت زمان بستگی ندارد، بلکه بیشتر به طرز فکر و وضع جسمی او مربوط است. خیلیها هستند که سالهای زیادی را پشت سر گذاشته اند ، اما هنوز شلنگ انداز راه می روند و افکارشان هم هنوز خشک و غیر قابل انعطاف نشده است.
به عنوان مثال، در روزهای بارانی وقتی اشخاص مسن به گودال پر از آبی می رسند، نه فقط آن را دور می زنند، بلکه در تمام آن مدت شکوه وشکایت می کنند و غر می زنند!
برعکس، کودکان ( وآنان که هنوز دلشان جوان است ) به میان آب می پرند ، آب را به اطراف می پاشند و خوش می گذرانند .
(گودال)های زندگی را وسیله شادمانی قرار دهید. هنگام راه رفتن ، پاهاتان حالت فنری داشته باشد و لبخندرا فراموش نکنید . به خوشرویی، شیطنت و سر زندگی اهمیت بدهید. شما انسان زنده ای هستید!
 
 برای احساس خوب داشتن، به هیچ علت و دلیلی نیاز نیست!
برای اینکه زندگی پر مایه تری داشته باشیم ، بهترین راه، این است که دامنه عواطف و احساسات خود را وسعت دهیم. در هفته ای که گذشت ، دچار چند نوع عواطف و احساسات گوناگون شده اید؟ آنها را یادداشت کنید.
اکنون عواطفی را که نوشته اید ، بررسی کنید. اگر تعداد آنها از 12 کمتر است، چند احساس دلپذیر را به آنها بیفزایید. بعضیها از میان هزاران احساسی که می توانندداشته باشند، فقط چند مورد را تجربه کرده اند!
توجه داشته باشید که فقط با تغییر مرکز توجه و یا تغییر حالت جسمانی، می توانید قلمرو عواطف خود را گسترده تر کنید. یکی از عواطف مثبت ودلپذیر را بطور دلخواه انتخاب کنید. طوری بایستید ، حرکت کنید، قیافه بگیرید و سخن بگوئید که گویی دچار آن احساس هستید . از تغییری که بلافاصله در روحیه واحساستان پیدا می شود لذت ببرید!
 
شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که زمانی از خشم ، دیوانه شده و یا احساس درماندگی و گرفتاری کرده باشید و اکنون که به گذشته خود می نگرید، از اینکه بخاطرچه چیزهایی از جا در رفته اید خنده تان بگیرد.همه ما این جمله قدیمی را از دیگران شنیده ایم که ( یک روز، به یاد رفتار امروزت می افتی و خنده ات می گیرد ). یکی از استادان من به نام ریچارد بندلر یک بارگفت ( چرا صبر کنیم؟ چرا همین حالا خنده مان نگیرد؟)
این کار را همین امروز امتحان کنید . به چیزی بخندید که قبلاٌ آنرا تحمل ناپذیر و عذاب آور می دانستید . آیا احساس نمی کنید که اوضاع برایتان قابل تحملتر شده است ؟
 
همسر شما قرار است تاکنون به منزل برگشته باشد؛ اما دیر کرده است . چه فکری می کنید؟ نتیجه می گیرید که به وقت شناسی اهمیت نمی دهد ؟ نگران می شوید و فکر می کنید که در بین راه، تصادف کرده است ؟ یا تصور می کنید که بین راه توقف کرده است تا برایتان هدیه ای بخرد؟
احساسات ما بستگی به این دارد که فکرمان رامتوجه چه چیزی بکنیم . و نوع احساسمان به شدت بر عملها و عکس العملهای ما اثر می گذارد . بجای اینکه فوراٌ نتیجه گیری کنید،
همه اطراف و جوانب را بسنجید و حالات ممکن را در نظر بگیرید . آنگاه توجهتان رابه حالتی جلب کنید که شما و اطرافیانتان را نیرومندتر سازد.
برای درک نیروی تمرکز و توجه ، بهترین مثالی که می توان ذکر کرد ، مسابقات اتومبیلرانی سرعت است . وقتی اتومبیل شما منحرف می شود و به سوی دیواره می رود، عکس العمل طبیعی معمولاٌ این است که خواستان را به دیواره جمع می کنید تا باآن برخورد نکنید . اما اگر توجهمان را به چیزی جلب کنیم که از آن وحشت داریم ، بطور قطع همان بلائی از آن می ترسیم ، به سرمان می آید .مسابقه دهندگان حرفه ای می دانند که به هر طرف توجه کنند ، اتومبیل بطور نا خواسته به همان طرف منحرف می شود. به این جهت این رانندگان که دائماٌ جانشان در خطر است سعی می کنند به محض مواجه شدن با این خطر،بجای نگاه کردن به دیواره ، به جاده اصلی توجه کنند .
 
در زندگی نیز بیشترمردم بجای چاره اندیشی ، به بلاهایی فکر می کنند که نمی خواهند به سرشان بیاید. اگر با ترسهای خود مبارزه کنید ، ایمان و توکل داشته باشید و نیروی تمرکز خود راتحت انضباط در آورید، اعمالتان بطور طبیعی شما رابه مسیر صحیح هدایت خواهد کرد. اکنون ترس را رها کنید و به چیزهایی توجه نمائید که واقعاٌ طالب آن هستید ولیاقت آنرا دارید.
 
حرکت ، شور می آفریند. اگر یک روز دلتان نخواست که به پیاده روی یا دوآهسته بپردازید، چه مانعی دارد که برای نرمش صبحگاهی و جست وخیز، از منزل خارج شوید ؟ این حرکات ، اثر نیرومندی بر تغییر روحیه دارد، زیرا:
 
1 – نرمش و جست وخیز ، ورزشی عالی است.
2 – فشاری که بر بدن وارد می کند ، کمتراز فشاری است که در هنگام دویدن بر بدن وارد می شود.
3 – در هنگام جست وخیز، نمی توانید از لبخند خودداری کنید.
4 – رانندگان اتومبیلها نیز با دیدن شما لبخند می زنند و سرگرم می شوند.
مؤثرترین اه کنترل نیروی تمرکز، استفاده از پرسش است. هر سؤالی که از خود بکنید، مغز پاسخی برای آن پیدا می کند. به عنوان مثال، اگر بپرسید ( چرا فلانی از من سوء استفاده می کند؟)بی اختیار ذهنتان متوجه مواردی می شود که آن شخص ، سرتان را کلاه گذاشته است، خواه اصلاٌ این موضوع حقیقت داشته یا نداشته باشد. اما اگر بپرسید ( چگونه می توانم این مشکل را رفع کنم ؟ ( بدون تردید به پاسخهایی می رسید که نتیجه اش برداشتن قدمهای مثبت است.
پرسش صحیح ، داری نیرویی است که نمونه آن را می توان در شرح حال یک کودک کتک خورده یافت . این کودک که در یک نزاع دبستانی ، از کودک بزرگتر از خود کتک خورده بود ، به منظور انتقام، تفنگی به چنگ آورد و به تعقیب آن کودک قلدر پرداخت .
اما درست در لحظه ای که میخواست ماشه را بکشد به خودآمد و از خود پرسید ( اگر ماشه را بکشم چه اتفاق می افتد؟) ناگهان تصویری از زندان و بلاهایی که ممکن است بر سرش بیاورند در نظرش مجسم شد . لوله تفنگ رابه طرف درختی گرفت و به آن شلیک کرد.
این پسر بوجکسون بود . یک انحراف توجه، یک تصمیم سنجیده و ناشی از مقایسه رنج و لذت ، باعث شد پسری با آینده ای نا معلوم ، به یکی از بزرگترین قهرمانان ورزشی مبدل شود.
امروز، چه پرسشهای زندگی سازی می توانید از خود بکنید؟
آیا کسی تاکنون به شما گفته اتکه ( آینده تان درخشان است؟) از شنیدن این گفته چه احساسی پیدا کردید؟ اگر می گفتید که آینده تان تاریک است چطور؟ممکن است به شما بگویند ( نظرات شما به گوش خوش می آید) و یا ( طرح ما فریاد می زند که باید اصلاح شود ). ممکن است درباره کسی گفته باشید( از دیدنش چندشم می شود.) و یا ( رفتارش واقعاٌ سرد است. )
هر دسته از این کلمات، تاثیری متفاوت بر روی افراد دارد. کسانی که معمولاٌ از آینده روشن یا تاریک ، سخن می گویند، از تعبیرات بصری استفاده می کنند. بعضی ها به علائم شنیداری حساسترند،( به گوش خوش می آید. فریاد می زند) و بعضی هم برای بیان مقصود از کلماتی استفاده می کنند که به حس لامسه مربوط است( چندشم می شود. واقعاٌ سرد است.)
توجه شما معمولاٌ به کدامیک از این سه حس ، بیشتر است؟
بعضیها برای بهبود حالت روحی خود به سیگار، الکل، پرخوری، سوء استفاده از کارتهای اعتباری و یا راههای منفی دیگر پناه می برند . آیا راههای سالمتری هم برای ایجاد روحیه وجود دارد؟ چند دقیقه در این باره فکر کنید.
1 – برای اینکه رنجها را از خود دور کنید و احساسات لذتبخشی را جایگزین آنها سازید چه شیوه های مثبتی را می دانید؟ آنها را روی کاغذ بیاورید.
2 – راههای تازهای راکه قبلاٌ از آنها استفاده نکرده ای و به نظرتان مؤثر می آیند به آنها اضافه کنید. دست کم 15 شیوه را برای رفع دلتنگی ذکر کنید و چه بهتر که تعداد آنها را به 25 و یابیشتر برسانید . این تمرینی است که می توانید آنرا بارها تکرار کنید تا سرانجام صدها راه سالم برای تغییر روحیه کشف نمائید.
هنگامی که در بزرگراه رنج و دلتنگی ، به مقصد شادی و لذت سفر می کنید، به کشف راههای گوناگون و مثبتی بپردازید که مناظر اطراف را دلپذیر سازد. بعضی از این راهها را آزمایش کنید:
آهنگهای مورد علاقه خود را زمزمه کنید ... به مطالعه چیزی بپردازید که مطالبش را بتوانید بکار بندید... به تماشای یک فیلم کمدی و یا برنامه شاد تلویزیونی بپردازید و بخندید... چند طول استخر را شنا کنید ... از صرف غذا با افراد خانواده، یا یکی از دوستان لذت ببرید... مدتی در وان آب گرم، استراحت کنید... به خلق چند نظریه تازه بپردازید... با فرد تازه ای آشنا شوید... لطیفه های بی مزه ای برای دوستان خود تعریف کنید و بدانید که باز هم شما را دوست خواهند داشت... با همسر خود ، گرم و صمیمانه گفتگو کنید .
هم اکنون یکی از راههای بالا را انتخاب و امتحان کنید!
  
مهرزاد احمدی بازدید : 59 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)

چرا یک کسب و کار با خطر شکست مواجه است؟
 موفقیت در کسب و کار هیچگاه بصورت خودبخودی ویا بر اساس شانس نیست و همانطور که گفته شد این موفقیت اصولا به سازمان دهی و بصیرت فرد راه انداز کسب و کار بستگی دارد و تضمینی برای آن وجود ندارد.شروع یک کسب و کار همیشه ریسک پذیر است و شانس موفقیت اندک می باشد. بنابر گزارش اداره کسب و کارهای کوچک در آمریکا (SBA) بیش از 50% کسب و کارهای کوچک در سالهای اول با شکست مواجه شده و 90% آنها در 5 سال اول از بین میروند.
 Michael Ames در کتاب خود به نام "کنترل کسب و کار کوچک" دلایل زیر را برای شکست این نوع کسب و کارها بیان کرده است
 
1- عدم وجود تجربه
 
2- نداشتن سرمایه کافی
 
3- نداشتن جایگاهی مناسب
 
4- عدم وجود کنترل قوی
 
5- سرمایه گذاری بیش از اندازه در دارائیهای ثابت
 
6- قراردادهای اعتباری ضعیف
 
7- استفاده شخصی از سرمایه های تجاری
 
8- رشد بدون انتظار

مهرزاد احمدی بازدید : 61 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
دکتر فریدون قاسم زاده پس از دریافت مدرک کارشناسی در رشته مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی شریف و فوق لیسانس تحلیل سیستم ها در همین رشته برای اخذ دکترای مدیریت سیستم های اطلاعاتی راهی کانادا می شود. حضور وی در دانشگاه مک مستر کانادا تا مقطع دکترا و سپس ادامه تحصیل در سطح فوق دکترا و همچنین یکسال تدریس در همان دانشگاه ادامه می یابد. وی در حال حاضر عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف است و ریاست دپارتمان سیستم های اطلاعاتی را در این دانشگاه بر عهده دارد. بسیاری از خبرگان امر فناوری اطلاعات از او به عنوان یک متخصص در زمینه تجارت و دولت الکترونیک نام می برند. هر چند که گفتگوی ما با این استاد دانشگاه به دلیل کوتاهی فرصت زود پایان یافت اما در همان دقایق نیز به دلیل تسلط زیاد وی بر مباحث مرتبط با بازاریابی شبکه ای بیش از آن چه که فکر می کردیم نصیبمان شد و خوشحالیم که پاسخ مناسبی به درخواست و بذل محبتهای خوانندگان نشریه در خواهیم داد. این گفتگو همانی است که می خواستید
 
- آقای دکتر قاسم زاده وقتی صحبت از بازاریابی شبکه ای یا Network Marketing می کنیم به چه مفهومی پرداخته ایم و سابقه آن در دنیا چگونه است؟
عبارت بازاریابی شبکه ای در ایران ظرف چند سال گذشته مطرح شده در حالی که در دنیا قریب 70 سال سابقه دارد. از حوالی سال 1930 مفهومی به نام بازاریابی شبکه ای از کشور آمریکا آغاز شد. این مفهوم در برخی از موارد معادل بازاریابی مستقیم (Direct Marketing) استفاده می شد. در این روش تولیدکننده به جای اینکه کالاهای خود را از طریق عوامل پخش با درصد کمیسیون بالا به فروش برساند از طریق خود مردم و مشتریان این کار را انجام می دهد. بدین طریق شبکه ای از مشتریانی که تمایل دارند در کار فروش به تولیدکننده کمک کرده و منفعتی نیز برای خود کسب نماید امر بازاریابی و فروش کالا را بر عهده می گیرند. در برخی از موارد در ادبیات، از بازاریابی شبکه ای به عنوان بازاریابی چند لایه ای (Multi Level Marketing) نیز نام برده می شود که هر دو عنوان ناظر به یک مفهوم هستند و به طور کلی در این روش فروشنده کالای خودش را به افرادی در شبکه بازاریابی و فروش واگذار می کند و آن افراد نیز کالا را به چند نفر زیردست خود واگذار می کند و بازاریابی می کنند و به همین ترتیب کار ادامه پیدا می کند و در نتیجه به صورت تصاعدی تعداد مشتریان و فروشندگان کالا در شبکه اضافه می شود.
 
- آقای دکتر با توجه به فراگیر شدن بازاریابی شبکه ای (Network Marketing) وضعیت این نوع تجارت در دنیا چگونه است؟
جالب است بدانید در حال حاضر بیش از 3000 شرکت در دنیا به کار بازاریابی شبکه ای مشغول هستند و در این زمینه فعالیت تخصصی می کنند و شرکتهای محدود فعال در این زمینه در ایران تنها نمونه هایی از این شرکت ها هستند و جالبتر اینکه بر اساس آمار موجود بیش از 44 میلیون نفر در دنیا در این نوع شبکه های فروش به فعالیت مشغول هستند. در سال 2003 میلادی درآمدی که شرکتهای بازاریابی شبکه ای کسب کرده اند بیش از سالانه 80 میلیارد دلار است و این نشان می دهد صنعت مذکور در جهان، صنعتی کاملا جدی است و چهار تا پنج برابر درآمد نفتی ما در این صنعت کسب درآمد می شود.
 
- مکانیزم کار در بازاریابی شبکه ای چگونه است؟
سازوکار بازاریابی شبکه ای به این شکل است که فردی به یکی از این شرکتهای مزبور تقاضای عضویت می دهد تا تبدیل به یک مالک مستقل کسب و کار (Independent Business Owner) (IBO) شود و این فرد با استفاده از مستندات و آموزش های شرکت مورد نظر به عنوان موجود مستقل اقتصادی کارش را آغاز می کند و از طریق گرفتن کمیسیون به کسب درآمد می پردازد.
 
- اینجا سوالی مطرح می شود که چرا شرکتها علاقه مندند از طریق بازاریابی شبکه ای کالا و خدمات خود را بفروشند؟
برای استفاده از مکانیزم بازاریابی شبکه ای توسط شرکتها سه دلیل عمده وجود دارد. اول اینکه هزینه تبلیغات کم می شود چرا که افراد به صورت افواهی (Word of Mouth) کالاها را به یکدیگر معرفی می کنند. دوم اینکه هزینه ای که صرف عوامل توزیع و مراکز پخش کالا می شود به میزان زیادی کاهش می یابد و سوم اینکه یک جریان مثبت نقدی یا (Positive Cash flow) ایجاد می شود. در حالت عادی تولیدکننده کالاها را معمولا به صورت امانی در اختیار عامل توزیع قرار می دهد تا پس از فروش سهم تولیدکننده را پرداخت کند و در نتیجه معمولا وجه مربوط به تولیدکننده ظرف یک تا سه ماه نقد می شود در حالی که در بازاریابی شبکه ای تولیدکننده ابتدا دریافت نقدی دارد و سپس کالا را در اختیار خریدار می گذارد که این مسئله علاوه بر منافع اقتصادی ریسکهای مختلف ناشی از فروش امانی را نیز از بین می برد.
 
- چه نوع محصولاتی بیشتر در این نوع تجارت مورد توجه قرار می گیرد؟
عمدتا کالاها و خدمات لوکس از قبیل لوازم آرایشی، مکمل های غذایی و دارویی، خدمات مسافرتی و توریستی یا اقلام کلکسیونری در زمره محصولاتی هستند که بیشتر در این نوع تجارت مورد توجه قرار می گیرند.
 
- ببینید مساله جدیدی در ایران رخ داده است و یک پرونده ای در رابطه با یک مدل از بازاریابی های شبکه ای به وجود آمده است. تصور شما در این باره چیست؟
ببینید بعضی وقتها یک پدیده ای در ایران رخ می دهد و ما فکر می کنیم این موضوع فقط مربوط به شرایط کشور ما و خاص ایران است در حالی که وقتی ادبیات و تاریخچه موضوع را بررسی می کنیم می بینیم که مشابه همین اتفاق چند سال و یا چند ده سال قبل در جاهای دیگر دنیا رخ داده و راه حلهای مناسب برای آن نیز اندیشیده و به کار گرفته شده است. خوب است در تمام کارهایمان از مجموعه معرفت بشری و تجربه سالهای پیش کشورهای دیگر استفاده کنیم. ممکن است امروز بسیاری تصور می کنند که برخورد قوه قضاییه با چنین موضوعی برخورد شخصی یا سلیقه ای است ولی وقتی ادبیات بازاریابی شبکه ای را مرور می کنیم می بینیم عین همین مشکلات حدود 50 سال پیش در آمریکا بین دولت و شرکت های بزرگ بازاریابی شبکه ای اتفاق افتاده است. در آنجا دعوا بین FTC (Federal Trade Commission) از طرف دولت و شرکت Amway بود و این Case حقوقی چیزی نزدیک به 4 سال در دادگاه به طول انجامید. حالا اگر آن موضوع را خوب بررسی کنیم و از نتایجش استفاده کنیم بسیاری از زوایای موضوع از قبل برایمان روشن می شود به همین دلیل من از تعدادی از دانشجویان رشته MBA در دانشگاه شریف خواستم تحقیقی را در این مورد انجام دهند. افرادی که انتخاب کردم دانشجویان بسیار ممتاز و باهوشی هستند که برای درس تجارت الکترونیک و پروژه سمینار خود بر روی بازاریابی شبکه ای فعالیت تحقیقی گسترده ای را انجام دادند و انصافا زحمت زیادی را هم متحمل شدند و یکی از همین دانشجویان هم به طور تخصصی موضوع تحقیق خود را بازاریابی شبکه ای تهدید یا فرصت قرار داد. بسیاری از مطالبی که بنده در این مصاحبه مطرح می کنم حاصل زحمات و تحقیقات این دانشجویان است که امیدوارم مورد استفاده مسئولین ذیربط قرار بگیرد.
 
- ممکن است درباره درگیری که بین FTC و شرکت Amway به وجود آمد کمی توضیح دهید؟
قبل از اینکه به سابقه این دعوا و تحلیل آن بپردازیم مقدمه ای لازم و ضروری است. اولا باید فرقی میان بازاریابی شبکه ای (Network Marketing) و دسیسه هرمی (Pyramid Scheme) قائل شویم. به نوع خوب بازاریابی شبکه ای Network Marketing می گویند و به نوع بد آن که نوعی کلاه برداری است دسیسه هرمی (Pyramid Scheme) می گویند. بنابراین وقتی که FTC شرکت Amway را به دادگاه کشاند ادعا کرد که آن شرکت بازاریابی شبکه ای انجام نمی دهد و در واقع دسیسه هرمی است.
 
- در مورد این دو عبارت و فرق های آن کمی بیشتر توضیح می دهید؟
پدیده بازاریابی شبکه ای می تواند با توجه به منافع زیادی که از جمله در کاهش هزینه ها و افزایش فروش دارد و از طرفی منافع زیادی را برای تولیدکنندگان فراهم نماید و از طرف دیگر با توجه به اینکه جمعیت بیکاران جوان زیاد در ایران و از آنجا که اکثر کارها در بازاریابی شبکه ای توسط جوانان انجام می شود می تواند نقش مفیدی در اشتغال داشته و زمینه های توسعه و دانش بازاریابی که کشور ما در آن بسیار ضعیف است را فراهم کند و در نتیجه ما نباید با اصل بازاریابی شبکه ای مخالفت کنیم. آماری که در حال حاضر از جوانان بیکار وجود دارد بین 12 تا 17 درصد متفاوت است و پیش بینی می شود تا سال 1390 تا 20 درصد افزایش داشته باشد که بسیار نگران کننده است بنابراین لازم است که مسئولین ما خود را با بازاریابی شبکه ای به صورت علمی آشنا کرده و از قسمت های خوب آن در جهت منافع کشور استفاده کنند. حالا به سوال شما می رسیم که دسیسه هرمی چه چیزی دارد که در بازاریابی شبکه ای وجود ندارد که آن را در جهان فعالیتی مجرمانه می شناسند. اولا در طرح های هرمی هزینه عضویت بسیار بالاست و یا اینکه برای شروع خرید کالا داوطلب بایستی مقداری پول بدهد و یا اینکه برای آغاز کار وی را بدهکار می کنند و مطلب بعدی این است که در باغ سبزی به افراد جوان و علاقمند نشان می دهند و این تصور را در ایشان القاء می کنند که می توانند در اندک زمانی ثروتمند شوند و نکته مهمتر اینکه اساسا در دسیسه هرمی کالایی فروخته نمی شود و تنها توهم و خیال به افراد فریب خورده که عمدتا جوان و کم تجربه هستند فروخته می شود. اینها معایبی است که بازاریابی شبکه ای را به ابزاری مجرمانه و کلاه بردارانه به نام دسیسه هرمی تبدیل می کند و دقیقا با استفاده از همین مفاهیم بود که FTC در آمریکا شرکت Amway را به دادگاه کشاند. البته Amway به سه دلیل که بعدها به قوانین طلایی Amway معروف شد نجات پیدا کرد اما تفاوتهای بازاریابی شبکه ای و دسیسه هرمی در این کیس طولانی چهار ساله به خوبی شناخته شده و معیار عمل قرار گرفت. دلایلی که به موجب آنها شرکت Amway در دادگاه توانست ثابت کند که درگیر کلاه برداری نبوده و به فعالیت شروع در این زمینه مشغول است این بود که اولا کسی کمیسیون را می گرفت که به تعدادی مشتری نهایی کالا می فروخت و در نتیجه در مدل Amway توهم و خیال به فروش نمی رفت و در واقع کالایی فروخته می شد. دوما حداقل 70 درصد از اجناس باید فروخته شود تا فرد بتواند برود جنس بعدی را تحویل بگیرد و نهایتا اینکه در صورت عدم فروش اجناس قابل بازپس گیری است. پس از اتمام این کیس مبنایی برای تشخیص بازاریابی های شبکه ای مفید و مخرب در آمریکا به وجود آمد که سایر کشورها نیز از تجارت حاصل از آن استفاده می نمایند.
 
- آقای دکتر برای اینکه وحدتی به موضوع داده باشیم تا اینجای بحث را برای ما جمع بندی کنید؟
اصل موضوع را بپذیریم که مفهومی به نام بازاریابی شبکه ای نه تنها چیز بدی نیست بلکه می تواند بسیار خوب هم باشد خصوصا با شرایط ایران که جمعیت جوان آن بسیار است. بازاریابی شبکه ای می تواند در به کار گیری جمعیت جوان بیکار ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور برای بازاریابی و فروش محصولات ما مورد استفاده قرار گیرد و با استفاده از آن بتوانیم فروش محصولات سنتی خود مانند زعفران، پسته، صنایع دستی و اقلامی از این دست را در سطح جهان افزایش دهیم. واقعیت این است که ما تولید را تا حدود قابل قبولی بلد هستیم اما در بازاریابی و خصوصا در بازاریابی بین المللی بسیار ضعیف عمل می کنیم و مجموعه آموزش هایی که به افراد در بازاریابی شبکه ای داده می شود بسیار می تواند برای این منظور مفید و قابل استفاده باشد.
 
- وارد شدن شرکتهایی از خارج از کشور به بازار ایران چه پیامدهایی دارد؟
به شرطی که از نوع مجرمانه آن یا دسیسه هرمی (Pyramid Scheme) نباشد و واقعا کالایی فروخته شود و سایر شرایط بازاریابی شبکه ای را داشته باشد اولا موجب ترویج فرهنگ بازاریابی در کشور می شود ثانیا می تواند منجر به توسعه فرهنگ کار سازمانی و جمعی را که در کشور ما ضعیف است گردد، ثانیا فرهنگ سخت کوشی را که در این مورد نیز بر خلاف سایر کشورها از قدیم مشکل فرهنگی داریم (متاسفانه افرادی که زیاد مطالعه و کار می کنند به صورت عامیانه در فرهنگ با خرخوان و خرکار خوانده می شوند) تشویق می کند و به جوانان را می آموزد که آراسته و پیراسته با حفظ شخصیت اجتماعی مناسب بر دیگران اثرگذار باشند و حس مسئولیت پذیری را در آنها تقویت می کند و جالبتر این است که در ادبیات مدیریت معمولا پیشنهاد می شود افراد کارآفرین مدتی به شغل بازاریابی بپردازند تا بتوانند بر ضعف های درونی خود غلبه کنند و از شکست و جواب منفی نهراسند و بعد دنبال شرکت زدن بروند.
 
- حالا اگر چنین امکانی نباشد و جلوی آن گرفته شود چه اشکالی به وجود می آید؟
اگر بخواهیم اصل این قضیه را منکر شویم نتیجه این می شود که می بینیم. آمارهای غیررسمی می گوید فقط یکی از این شرکتها که در ایران فعال است (Gold Quest) حدود 350 هزار نفر را در شبکه خود قرار داده است. البته در این زمینه آمارها غیررسمی است و آمار رسمی و دقیقی در دست نیست که به صورت تقریبی نشان می دهد جمعیت قابل توجهی از جوانان کشور تاکنون جذب این سیستم شده اند. حالا اگر این جوانان سرخورده شوند و یا به دلیل عدم برخورد صحیح با موضوع در دام دسیسه هرمی بیفتند.عواقب سوء اجتماعی زیادی را می تواند در بر داشته باشد که باید دولت از آن پیشگیری نماید.
 
- فکر می کنید مشکل اصلی کجاست؟
ببینید همانند کشور آمریکا که 50 سال پیش برای مواجهه با این موضوع با استفاده از یک Case قانونی شرایطی را به وجود آورد که موضوع این نوع فعالیت را قانونمند کند ما نیز باید با استفاده از تجربه دیگران لایحه قانونی لازم در این زمینه را تهیه به تصویب برسانیم تا همه ابعاد این نوع تجارت شفاف و قانونمند شوند و قوه قضاییه بتواند بر اساس قانون مشخصی با اقسام جرم گونه آن برخورد کند و به جای اینکه از قوانین عام تحت عنوان کلاه برداری و ایجاد هرج و مرج اقتصادی با آن برخورد شود می توانیم قانون خاصی برای بازاریابی شبکه ای داشته باشیم تا مردم و مسئولین خوب و بد آن را قانونا و به طور روشن تمیز دهند. اولین گام در این زمینه هم مطالعه ادبیات موضوع و موارد مشابه در دنیا است. ما تافته جدا بافته از دنیا نیستیم. در نیاز به اشتغال میل به پول درآوردن به طور اصولی فرقی میان جوان ایرانی و آمریکایی و اروپایی نیست و اگر دولت های اروپایی و آمریکایی از بازاریابی شبکه ای در جهت خدمت به اقتصاد خود استفاده می کنند دلیلی ندارد که ما نتوانیم از این پدیده بهره برداری کنیم فقط کافی است بدانیم آنها چه کرده اند و آن را با شرایط خودمان تطبیق بدهیم و اگر این کار را نکنیم موجبات دردسر و سردرگمی مردم و مسئولین را فراهم کرده ایم. در حالی که نوع خوب بازاریابی شبکه ای می تواند در خدمت افزایش تولید و توسعه صادرات و به طبع آن ایجاد اشتغال و در نتیجه توسعه امنیت اجتماعی منجر شود مهم این است که در گام نخست شناخت نظری خوبی نسبت به موضوع نزد مسئولین امر و سپس برای مردم ایجاد شود و تنها در این صورت است که می توانیم خوب و بد این پدیده و فرصتها و تهدیدهای آن را به خوبی تشخیص داده و بر اساس آن با بصیرت عمل نماییم. متاسفانه ما در بسیاری اوقات به جای اینکه راه حل را زیر صورت مسئله بنویسیم کل مسئله را از روی تابلو پاک می کنند و فکر می کنم اصلا مسئله ای نداریم در حالیکه مسئله در پنهان وجود دارد و قطعا سراغ ما خواهد آمد منتها زمانی که ما فرصت ها را از دست داده ایم و آمادگی لازم برای مقابله با تهدیدات را نداریم.
 
- این که گفته می شود اگر آدرس اینترنتی یک سایت مربوط به بازاریابی شبکه ای مسدود شود به راحتی تغییر آدرس آن از طریق داخل شبکه و از سوی شرکت مرکزی قابل اطلاع رسانی است و عملا مکانیزم فیلتر کردن آدرس سایت های اینگونه شبکه ها به نتیجه نمی رسد تا چه میزان علمی است؟
ببینید مقوله فیلترینگ مانند امنیت است و اصولا همانطوریکه امنیت به طور مطلق وجود ندارد فیلترینگ هم به لحاظ علمی و فنی به صورت مطلق وجود ندارد و بلکه نسبی است و در نتیجه کیفیت برنامه ریزی ها و اقدامات باید در نظر داشتن این واقعیت باشد چرا که در غیر اینصورت موجب گمراهی و برخوردهای غلط و نامناسب خواهد شد و در مورد استفاده از اینترنت باید بگویم با توسعه اینترنت بازاریابی شبکه ای رشد چشمگیری پیدا کرده است و در بسیاری از موارد نیازی به جلسات محفلی و حضوری وجود ندارد و در جهان افراد می توانند در فضای مجازی با یکدیگر جلسه تشکیل داده و تبادل اطلاعات کنند و حتی تبادلات مالی و نقدی را به صورت آنلاین (Online) انجام دهند. افراد عضو این شبکه ها می توانند به صورت مجازی فارغ از بعد مکان و زمان به فعالیت خود ادامه دهند.
 
- چه پیشنهادی درباره کیفیت برخورد با شبکه ها دارید؟
این پدیده مانند جریان سیلی است که می تواند مخرب باشد و هر چه سر راهش است به ویرانی بکشد و می تواند مهار شده و در خدمت تولید انرژی برق و توسعه کشاورزی از این جریان انرژی قرار بگیرد موضوع این است که ما چقدر با هوشیاری از این فرصت استفاده می کنیم یا با عدم برخورد اصولی و مناسب آن را به تهدید تبدیل می کنیم.
 
- آقای دکتر با واقعیت پیوستن به جامعه جهانی روبرو هستیم چه بخواهیم و چه نخواهیم حتی اگر اراده کنیم خود حذفی از جامعه جهانی مقدور نیست. حتی مقوله پیوستن به سازمان تجارت جهانی نیز چنان برای دولتمردان ما اهمیت داشت که در کنار مذاکرات هسته ای با سه کشور اروپایی به شروط توافقنامه پیوست. از طرفی دیگر منتقدین معتقدند بازاریابی شبکه ای موجب خروج ارز از کشور می شود. پاسخ شما چیست؟
ببینید این مطلبی که می فرمایید تنها به بازاریابی شبکه ای مربوط نمی شود هر کالایی که در ازای ورود آن ارز از کشور بیرون رفته است چه به روش بازاریابی سنتی خریده شده و چه به صورت بازاریابی شبکه ای بحث این است که این ارزی که از کشور خارج می شود برای یک کالای مشروع از کشور خارج می شود یا برای یک کالای غیرمشروع. اگر برای یک کالای غیرمشروع خارج می شود از هر طریق از جمله بازاریابی سنتی هم باشد بد است و اگر برای یک کالای خوب این ارز خارج می شود از هر طریقی که باشد حتی بازاریابی شبکه ای هم خوب است.
 
- سوالی پیش می آید آیا با بازاریابی شبکه ای می توانیم جریان خروج ارز از کشور را معکوس کنیم. آرزوی دیرینه که قطعا برای مسئولین اقتصادی ما شیرین است؟
چرا نتوانیم؟ ما محصولات بسیار خوبی داریم اما یکی از ضعف های عمده ما در تجارت بین الملل بازاریابی است. در مورد کیفیت کالا آنجایی که کیفیت کالای ما خوب هم بوده است و در عرصه بین الملل قابلیت رقابت داشته توان بازاریابی نداشته ایم. حالا اگر چنین روش علمی وجود دارد و نیروهای مستعد جوانی در کشور هستند که به دنبال کار مناسب می گردند چرا نتوانیم این جریان خروج ارز برای واردات را به ورود ارز از محل صادرات تبدیل کنیم.
 
- در بازاریابی شبکه ای نقش نیروی انسانی تا چه میزان اهمیت دارد؟
در واقع یکی از مهمترین عناصر نیروی انسانی است. البته عامل دیگر تجربه و استفاده از روشهای مدرن و روزآمد است. تنها در صورت وجود علم مدیریت مناسب است که می توان سازماندهی نیروی انسانی را در مسیر اهداف مطلوب انجام داد.
 
- پس کثرت جمعیت جوان ما در اینجا عامل منفی نیست؟
کاملا درست است. جوان بودن جمعیت ما در صنعت IT کاملا به نفع ما است و در مفاهیمی مانند بازاریابی شبکه ای برگ برنده محسوب می شود. این نوع تجارت بیشتر توسط جوان ها انجام می شود. وقتی می گوییم 20 درصد جمعیت جوانان ما در سال 1390 بیکار خواهند بود بسیار رقم نگران کننده ای است و برای هر کشوری می تواند معضل امنیتی ایجاد کند. در دنیا 4 تا 5 درصد بیکاری را مشکل اقتصادی می دانند اما وقتی از این عدد به بالا رفت دیگر یک معضل امنیتی است و باید انواع راهکارهای مختلف برای اشتغال آنها را شناسایی و از آنها استفاده کنیم.
 
- برخی معتقدند پرداختن علمی به موضوع بازاریابی شبکه ای ممکن است زمینه ساز بهره برداری شرکتهای خارجی را بیشتر فراهم می کند چرا که ما در این بخش فعالیت ایرانی نداریم.
در حال حاضر شرکتهایی در ایران هستند که با استفاده از بازاریابی شبکه ای محصولات و خدمات خود را می فروشند. یکی از فارغ التحصیلان کارآفرین دانشگاه صنعتی شریف یک مدل بازاریابی شبکه ای را از طریق اینترنت ایجاد نموده و محصولات شرکت خود را از طریق خود مشتریان و با دادن جایزه به ایشان به فروش می رساند. اگر یک یا چند مورد موفق در استفاده مشروع و مطلوب از بازاریابی شبکه ای در کشور وجود دارد چرا نباید بتوانیم آن را در کل کشور بسط و توسعه دهیم.
 
- حالا که بحث به اینجا رسید حتی در نمایشگاه الکامپ برخی از مراجعه کنندگان اظهار می کردند در همین موضوع شرکت QI افرادی وجود دارند که نه به واسطه تقدم حضور در شبکه بلکه صرفا با استفاده از نبوغ و توانمندی های ذهنی و رفتاری و حفظ تعادل در زیرشاخه های خود را در 12 کشور گسترانیده اند آیا می توان یک فرآیند بازیافت در راستای منافع ملی در این موضوع انجام داد و به لحاظ علمی برای توجیه قابل قبولی یافت؟
اول بایستی فرق بین بازاریابی شبکه ای از نوع خوب و بد را به خوبی شناسایی کنیم. در این رهگذر نه تنها ایراد ندارد بلکه فکر می کنم بسیار مناسب است از شرکتهای مجرب خارجی استفاده شود. اجازه دهیم بیایند دانش و سیستم های نوین بازاریابی را به جوانان ما بیاموزند به شرطی که در مسیر خوب باشد هیچ چیز را از دست نمی دهیم. اجازه دهیم یک شبکه بازاریابی داخلی به وجود بیاید که محصولات داخلی را بفروشد و شرایطی را فراهم کنیم که محصولات ما را از همین شبکه در خارج از کشور نیز به فروش برسد. اعتقاد دارم نه تنها با شرکتهای خارجی معتبر در حوزه بازاریابی شبکه ای نباید برخورد شود بلکه دولت یا نمایندگان دستگاه های نظارتی و اجرایی باید با آنها وارد مذاکره شوند و آنها را تشویق کنند که محصولات ما را نیز در خارج از کشور از طریق شبکه های خود به فروش برساند چرا که دانش این بازاریابی به ویژه از نوع شبکه ای آن هنوز به نحو مطلوب در ایران وجود ندارد و ما نیاز داریم در بازار ایران از ظرفیت های شرکتهای خارجی برای این هدف استفاده کنیم. به جای اینکه شرکتهای خارجی را به کلاه برداری سوق دهیم اول فرق بین بازاریابی شبکه ای خوب و بد را برای خودمان مشخص کنیم و قانونمند نماییم و بعد با شرکتهای خارجی خوش سابقه در این زمینه وارد مذاکره و معامله شویم و در ازای قرار دادن محصولات صادراتیمان در سبد فروش آنها مجوز فعالیت در ایران را بدهیم.
 
- آن وقت می توانیم محصولات داخلی نظیر کالا ها و صنایع دستی که دارای ارزش کلکسیونری هستند به بازار خارج از کشور عرضه کنیم؟
بله. اما توسعه صادرات یک امتیاز فرعی است به نظر من امتیاز اصلی ما این است که در این تعامل دانش سیستم ها و روش ها و آموزش های مربوط به این نوع بازاریابی را به کشور وارد کنیم و برای جوانانمان اشتغال مفید ایجاد کنیم. کار بازاریابی از جمله کارهای سازنده است چون فرد می آموزد که چگونه بر دیگران اثر بگذارد. مسئولیت پذیر شود و خود را با آداب اجتماعی چه در ظاهر و چه در باطن تطبیق دهد. آداب گفتگو و سخنوری را بیاموزد و در فرآیندهای جمعی شرکت کند. شخصیت فرد را شکوفا می کند معمولا در خارج از کشور توصیه می کنند کسانی که می خواهند پا به عرصه تجارت بگذارند بهتر است یک دوره بازاریابی کنند. این تجربه باعث می شود افراد با دریافت یک جواب منفی از طرف مقابل خجالت زده و شرمنده نشوند و روحیه چالش و رودررویی را پیدا کنند همه این موارد برای کارآفرینان بسیار ضروری است. با انجام موارد فوق در صادرات ما افزایش می یابد. بیکاری در جوانان کاسته شده و تکنولوژی بازاریابی شبکه ای به داخل انتقال داده می شود. دولت می تواند اعلام کند هر شرکتی که در زمینه بازاریابی شبکه ای فعالیت می کند و حاضر است 50 درصد کالاهایی که می فروشد از ایران تامین کند آن مجوز فعالیت در ایران را می تواند دریافت کند. البته این یک پیشنهاد بسیار ساده است که روی آن باید خیلی کار شود و هدف من از طرح آن تنها روشن کردن این مسئله است که دولت می تواند با ارائه مجوز فعالیت به شرکتهای داخلی و خارجی در این حوزه از مزایای مادی کوتاه مدت و بلند مدت آن استفاده کند.
 
- یعنی شما با طرح این پیشنهاد می خواهید از فضای این تهدید فرصتی برای منافع عمومی به وجود آورید؟
ببنید وقتی تغییری در محیط به وجود می آید به همراه خود فرصت و یا تهدیدی جدید را به وجود می آورد. انسانهای هوشمند همیشه از این نوع تغییرات در محیط به عنوان فرصت استفاده می کنند و آنهایی که نمی توانند از فرصت پیش آمده استفاده کنند همان فرصت برای ایشان شکل تهدید را به خود می گیرد چون دیگران از فرصت به دست آمده استفاده کرده و عرصه را برای ایشان تنگ می کنند. مثلا الان به بازاریابی شبکه ای با دید مثبت نگاه کنیم و آن را به درستی مدیریت کنیم. این رویکرد می تواند ثمرات مناسب اجتماعی و اقتصادی برای ما به ارمغان آورد و اگر غلط عمل کنیم و از آن بهره نگیریم فقط معایب آن به ما می رسد و منافع آن را دیگران می برند. فرصت یا تهدید بودن بازاریابی شبکه ای بستگی به هوشمندی مدیران ما به موضوع دارد. باید به این مقوله مثبت نگریست و با قسمتهای منفی آن با جدیت و قاطعیت تمام برخورد کرد تا راه استفاده بهینه از آن بسته نشود.
 
- در نتیجه راهکار عملی که توصیه می کنید چیست؟
نباید اصل را بر این گذاشت که شرکتهای بازاریابی شبکه ای خارجی به ایران وارد نشوند حتی نباید نسبت به ورود و خروج این نوع شبکه ها بی تفاوت بود و آن را نظارت نکرد برعکس دولت بایستی طرح تشویقی بگذارد تا چنین شرکتهایی وارد کشور شوند و تکنولوژی مربوط را به ایران وارد کند. همانطور که گفتم تعداد این نوع شرکت ها در جهان زیاد است و دولت می تواند به هر کدام که صلاح می داند و در قبال گرفتن امتیازات مالی و غیرمالی مناسب مجوز بدهد همانطور که در مورد سایر فعالیت ها نیز این کار انجام می شود. مثلا دولت می تواند مطرح کند که شرط مناسب مجوز دادن برای فعالیت در ایران این است که هر شرکتی که می خواهد به طور رسمی در ایران فعالیت کند ضمن حفظ شئونات رسمی کشور ما باید لااقل 40 درصد ظرفیت خود را به فروش کالاهای ساخت ایران اختصاص دهد. دولت همچنین می تواند در دنیا مزایده برگزار کند و به همه شرکتهای معتبر بازاریابی شبکه ای اعلام کند که به شرط اینکه کالاها و خدمات ایرانی را در دنیا بازاریابی می کنند معادلش در ایران سهمی از بازار برای فروش محصولات خود را می توانند دریافت کنند. اگر اصل موضوع را بپذیریم طراحی و عملیاتی کردن این پیشنهاد چندان کار دشواری نیست.
 
- در انتهای مصاحبه باید از جنابعالی تشکر کنیم به دلیل وقتی که گذاشتید و دیگر اینکه مصاحبه ما یک نقدنامه نبود بلکه منجر به یک پیشنهاد عملی و کاربردی در عرصه مواجهه با یکی از تغییرات و پدیده های جدیدی است که می تواند از شکل تهدید به فرصت تبدیل شود.
  
مهرزاد احمدی بازدید : 54 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)

آیا تا به حال توجه کرده اید که در هر فرهنگی تمایل براین است که اطراف خودمان را برای پیدا کردن راهبر جستجو کنیم ؟ این یک ضعف است . آیا زمان آن فرا نرسیده است که درون خودمان را جستجو کنیم تا ببینیم چگونه در قرن بیست ویکم می توانیم خود راهبری باشیم که می­خواهیم و به آن نیاز داریم ؟ من فکرمی کنم قطعاً رسیده است.
راهبری یعنی گفتن این که کارکنان چه کاری باید انجام دهند . کارکنان به مدیر به چشم یک قهرمان نگاه می کنند . مدیران در پیشبرد اهداف لازم اند تا مسائل پیش آمده را حل کنند،چون به تخصص تکنیکی آن ها نیاز است و می دانند چگونه از پس کارها برآیند.آن ها باید توان این را داشته باشند تا کشتی را در امواج خروشان به پیش ببرند! 
الگوهای سنتی کسب و کار در دنیای امروز به کار نمی آیند. امروزه همزمان با فرسایش الگوهای عصر صنعتی، قدرت ازفروشندگان به خریداران منتقل شده است. راهبری کسب وکار امروزه به یک استاد شعبده بازی و یک شنونده دلسوز نیاز دارد. او باید در امور کسب وکار فهیم ، دارای قدرت درک شهودی باشد .
راهبران باید بتوانند انرژی انسانی را به حرکت درآورده،آن را تنظیم کنند و به سوی یک هدف مشترک که همانا ایجاد ارزش بیشتر برای مشتری است جهت دهند تا یک شرکت سودده ایجاد کنند. شرکت هایی که مراتب بالا تری از رضایت مشتری و کارمند را دارا هستند .
من معتقدم در قرن بیست و یکم برای راهبران کسب وکار موفق هفت ویژگی وجود دارد :
۱-تفکر خلاق
انیشتین گفت " جهانی که خلق کرده ایم حاصل طرز تفکر ماست " . هیچ چیز در آینده بدون روش های بنیادی نو اندیشی تغییر نخواهد کرد . اگر بخواهیم دنیای جدیدی خلق کنیم ابتدا باید تفکر خود و زمینه های فکریمان را تغییر دهیم ٪٨٠ مردم واکنشی فکر می کنند. آن ها زحمت می کشند تا چیزی را برطرف کنند. (معمولاً یک مشکل را ! ) ٪٢٠ دیگر متفکران خلاق هستند آن ها عمل می کنند تا چیزی را به وجود آورند. (خلق کنند). متفکران خلاق از پرسش" چه امکانی وجود دارد ؟ "ترقی می کنند . متفکران واکنشی می پرسند " چه چیزی اشتباه است ؟ یا "چه کسی را باید سرزنش کرد؟ " متفکران واکنشی در واکنش و پاسخ به محیط زندگی می کنند . متفکران خلاق فراتر از محیط می روند.
 
۲- مهارت بعدی برای راهبر کسب وکار، آمادگی برای تحول است
شخصی که آمادگی تغییر دارد، از تحول استقبال می کند. آن­ها مراحل تغییر و چگونگی اثرآن را بر اغلب کارکنان می دانند و در دخیل کردن کارکنان درآن، مهارت دارند . برخی از کارکنان در برابر تغییر مقاومت می­کنند زیرا آن­ها را مجبور می­کند از گوشه دنج خود بیرون آیند. یک راهبر می داند چگونه کارکنان را از کنج راحت خود با بزرگی و احترام بیرون آورد. او به افراد کمک می­کند به درک مشترکی از گذشته برسند و علت تغییر را دریابند. سپس با ارائه تصویری مثبت از آینده، از طریق فعالیت هایی که همه با آن موافق باشند، آن ها را در جهت درست حرکت می دهد
 
۳-یک راهبر، معمار چشم اندازهای دور است
این وظیفه ابتدایی اوست تا محیط پویایی را بسازد که فرهنگ نامیده می­شود. فرهنگ روح تعهد است. راهبر یک فرهنگ پیشه­ی ماهر است . او پیکره محیطی را می­تراشد. کارکنان را تحریک ، تشویق و دعوت می کند تا بهتر از آنچه می توانند باشند . راهبر معمار می داند که توانایی خلق محیطی مغذی و چالش بر انگیز برای رشد کارکنان بسیار مهم تر از هر توانایی تکنیکی دیگری است .
 
۴-پیشرفت مداوم
راهبر امروزی به طورمنظم با عقاید کهنه به چالش برمی خیزد و نسبت به یادگیری و اعمال آن آموخته ها در دنیای واقعی پر شور و با حرارت است. او معمولاً سؤال مورد علاقه مرا می پرسد " چه کسانی چیزی را متفاوت از آنچه که برای من معمول است، انجام می دهند و چه چیزی می توانم از آن ها بیاموزم ؟ "
 
۵-راهبر جدید با اصالت است
این که شما چه کسی و چگونه هستید به اندازه آنچه می دانید مهم است. خودتان را در بالاترین استاندارد ها نگه دارید. چیزی را که از خود انتظار ندارید از دیگران توقع نداشته باشید. دوستدار حقیقت باشید و حقیقت را بگویید. محترم ترین راهبران آنانی هستندکه در تمام کارهایشان راستگو، بی­پرده و شفاف اند .
 
۶-مربی
یک راهبر باید مربی باشد و نه یک توصیه گر . او باید فضا را برای اتفاقاتی که می افتد باز بگذارد. گفته می­شود وقتی راهبران به وظیفه خود به درستی عمل کنند کارکنان باور می کنند که کار را خودشان انجام داده اند. راهبران باید به کارکنان کمک کنند تا به مسائل از زاویه دیگری نگاه کنند، سؤالاتی را مطرح نمایند که کارکنان به یادگیری تشویق شوند.
 
۷-راهبر یک انسان دور اندیش است
به وضوح مستند است که راهبران دور اندیش در بسیج پتانسیل بشری موفق هستند. یک دوراندیش برای جهت­مندی انرژی ها، مرکزیت ایجاد میکند. اهداف واضح با چارچوب معین کارکنان را به تصمیم گیری و تلاش وا می­دارد. امروزه نیاز به شیوه ی جدید در راهبری به طور مشخص احساس می شود . به سبک وسیاق خودتان به دقت بنگرید و ببینید آیا برای زندگی و راهبری در قرن بیست و یک آماده هستید یا نه .
۱- (جوانا برندی) نویسنده ای موفق است .از او کتاب های آموزش هنرمدیریت و برترین شیوه های جذب و نگه داری مشتری ، ۱۰۱ راه برای شاد بودن،۲۱عنصر ضروری در عکس العمل ها در دست است.

مهرزاد احمدی بازدید : 61 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)
هر کس دوست دارد داستانهای مربوط به موفقیت دیگران را بخواند . مخصوصا داستانهایی درباره ی کسی که از فردی به معنای واقعی کلمه هیچکاره که هیچ مهارت و تخصصی نداشت و به یک غول "network marketing " در آمد.بسیاری از عامه ی مردم رویای شروع یک تجارت کوچک را دارند . مثل خرید و فروش الکترونیکی یا"e - cammerce" .
امروزه می بینید که تجارت الکترونیک (e - business )تبدیل به فرصت بزرگی برای صنعت " N . M "شده است .آنچه شما را تبدیل به یک نابغه میکند استفاده از یک فرصت آماده و جذاب نیست بلکه « هدفگذاری» «استقامت» و «پشتکار» و «توانایی» غلبه بر مشکلات و بداقبالی هاست.سرگذشت Dexter Yager یک داستان موفقیت واقعی از فقر تا ثروت است. او یکی از موفق ترین افراد در صعنت " N . M " است .
" Yager " در یکی از شهرهای کوچک نیویورک بعنوان فروشنده آبجو شروع به کار کرد . بسیاری از مردم در آن شهر آس و پاس بودند و وضعیت مناسب اقتصادی نداشتند . و نیز هیچکدام از آنها از اینکه از زندگی و کار یکنواخت در کارخانه خارج شوند امیدی نداشتند .
" Yager " در روزهای اول به آنها می گفت ما کسی را نمی شناسیم که رویاهای بزرگی در سر داشته باشد و یا حداقل درباره ی آنها حرفی بزند . زمانی که Yager درباره ی رویاهایش از آینده صحبت می کرد دوستانش او را مسخره می کردند .
" Yager " تحصیلات کمی داشت . هیچ پولی در بساط نداشت و هیچ در مورد تجارت نمی دانست . آنها به Yager می گفتند : فکر می کنی چه کسی هستی نمی توانی به رویاهایت برسی.
بد اقبالی که Yager باید بر آن فائق می آمد این حقیقت بود که لکنت زبان داشت . به نحوی که یک پرزنت معمولی ۲ ساعته را ۴ ساعت طول می داد . همین موضوع کافی بود تا او همه چیز را رها کند و تسلیم شود . اما هیچکدام از این مسائل باعث نشد او با شجاعت کامل بدنبال اهدافی که برای خود مشخص کرده بود نرود .
اما موضوع به این سادگی هم نبود . زمانی که خواست کارش را شروع کند مشغول انجام وظایف شغل روزانه اش بود . و در شب از خانه بیرون می رفت و پرزنت های خود را انجام می داد و این باعث میشد که اغلب اوقات دیر به خانه برگردد .
Yager همچنین مسئولیت مضاعفی در برابر همسرش داشت . همسری که در حال بزرگ کردن هفت بچه کوچکشان بود و از طرفی هم سخت وابسته به شوهرش بود .
Dexter Yager ابتدا هدفهای کوچکی برای خودش انتخاب کرد و وقتی به اهدافش می رسید به دنبال اهداف بزرگتری می رفت. و در واقع او بعد از تحقق هر هدف اهداف بزرگتری برای خودش تعیین می کرد.
او معتقد بود مهمترین اصل در این تجارت داشتن یک رویای بزرگ است . رویایی که هر روز باید به آنها نگاه کنیم و به آنها فکر کنیم! کلید موفقیت دیگر او این بود که هر روز مطالب مثبت می خواند و نوارهای انگیزه بخش گوش می کرد . حفظ ذهنیت در یک وضعیت روحی مثبت به او اجازه می داد که سرانجام یک سیستم آموزشی فوق العاده و عالی ایجاد نماید و این کار به او کمک کرد تا بزرگترین مجموعه در تاریخ " M . L . M " را بوجود آورد . 
Dexter عاشق مردم بود و دوست داشت آنها را موفق ببیند. « تخصص من اینست که مردم را دوست بدارم و نسبت به آنها دلسوزی کنم . من به مردم می آموزم نسبت به خود مسئولیت داشته باشند و به آنها یاد می دهم چگونه از تمام توان خود استفاده کنند برای رسیدن به فراتر از آنجایی که فکر می تواند برود . » 
Dexter می گوید : « موفقیت ربطی به شانس ندارد . موفقیت یک هدیه نیست که به شما ارزانی شود. موفقیت یعنی کار بعلاوه شکست 
« مردم باید به تجارتشان آنگونه نگاه کنند که به بچه هایشان می نگرند . بیاد بیاورید زمانی که کودک نوپا میخواهد شروع به راه رفتن کند . او اولین قدم را لرزان بر میدارد و به زمین می افتد . آیا ما به آنها می گوییم چرا از تلاش دست بر نمیداری . نه ما میدانیم آنها در نهایت یاد خواهند گرفت که چگونه راه روند . 
در حال حاضر بزرگ شده ایم . آیا تمام افتادن هایمان را بیاد می آوریم؟! نه در حال حاضر فقط راه میرویم. 
« موفقیت چیزی نیست که صرفا از روی تصادف اتفاق بیفتد . آنچه را که کاشته اید درو میکنید و این شما هستید که همیشه حق انتخاب دارید که چه چیزی را بکارید . » 
« اولین قدم برای موفقیت این است که طرز فکر خود را تغییر دهید . تغییر ذهنیت از یک شکست خورده به یک برنده . زمانی که شما طرز فکر خود را تغییر دهید زندگی شما تغییر می کند . »
مهرزاد احمدی بازدید : 72 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)

مـیدانـید چـگونه مـیتوان مـثبت اندیـشــید ؟
تصـور کـنید ، خـواهان چـیزی هـسـتید ، و هنگـام تعـمـق و انـدیشیـدن بـه آن ، کــلی جـمله تاکیـدی مـثبت را تکـرار میکـنید ، اما ناگـهان تنـاقـض و تضـادی به سراغـتان مـی آید ، وجـروبحـثی اسـاسی راه می افـتد ، انگـار کـه کـسی مـدام در حـال غـرغـر اســت .
در ایـن حـالـت چـه اتـفــاقـی مـی افـــتد ؟
وقـتی تضـاد و تنـاقـضی را احسـاس مـیکـنیم ، مـغزمـان به طـرفـش مـیرود . بـه ایـن دلـیل بعـضی هـا با مـثبت اندیشـی مشکـل دارند . آنـها تصـور می کنند ، مثبت اندیشی یعـنی هـمین ، و در این کار شکـست مـی خـورند . دلیلـش را نـمی داننـد ، و احـسـاس می کننـد کـه دارنـد کـار را درسـت انجــام مـی دهــند !
بلــه ، ایـن درسـت ، آنهـا مـثبت می اندیشـند ، امـا آنچــه را کـه بـدان مـی انـدیـشــند ، دوسـت نـدارنـد . آنهـا فکــر مـیکـنند کـه چیـــزی را می خـــواهـند ، اما مـی دانند کـه اسـتطاعـت مالـی اش را نـدارنـد . آنهـا از فکـر اسـتطاعـت مـالی چیـزی را نـداشــتـن خـوشـشــان نـمــی آید و اینجــاسـت کـه تـضـاد و تنـاقــض پیـش مـی آید .
یادتـان باشــد : مغـزتان تـفـاوت بیــن واقـعـیت و تـجـــســـم زنــــده و خـــلاق را درک نمــی کـند .
بـنابـرایـن ، شـمــا اتـومبیــلی جـدیـد و زیبـا را بـه صـــورت زنـده و خـــلاق تـجـســـم مـی کـنیـد .
و ، ای وای ! نـاگـهـان مـتوجـه مـی شـویـد کـه از درون دچــار تـنـش و فــشــردگـــی شـده ایـد ، چــون مـی دانیـد کـه اسـتطاعــت خـریـدش را نـداریـد . (پـس حـالا داریـــد چـه چـیزی را بـه طــور زنـده و خـــلاق تـجـسـم مـی کـنیــد ؟ )
تـنـش و فــشـردگـی درونـی ، واکــنش بدنتــان اسـت . بـه خـصـوص وقـتی کـه داریـد با مـغـزتان حـرف مـیزنیـد ، بـدنتـان 55% از ارتباطــتان را شـکل می دهــد . مــغزتان بیــشتر بـه چـه چیـزی تـوجـه دارد ؟
بـه کـلـماتتـان کـه فقـط 7% از ارتباطـتان را بـه عـهده دارنـد ، یا به بدنتان که 55% از ارتباطـتان را تشـکیل مـی دهــند ؟
بـه بدنتـان ، درسـت اسـت ؟ بسـیار خـب.
خـب ، پـس دریافـتـید کـه مـغـزتـان بـه تنـش و فــشردگـی بدنـی تـوجه بیشـتری دارد . آدمـها با هــم مـتفـاوتـند ، امـا بیاییـد فـرض را بـر ایـن بگــذاریـم کـه تنشـتان بـه شــما مـی گـوید ، اوه ، نـه ، اتـومـبیل جـدیـد یـعـنـی خـرج بیشتـر ، قسـط بیشـتر ، تعـمـیر و نگـهـداری ، بیمـه و ... حـتـی اگـر اتـومبیـل جـدیـدی هـم بخـرم ، اسـتطاعـت مالی این هـمه چـیز دیگـر را نـدارم .
و حــدس بزنیـد کـه چـه اتفــاقـی مـی افـــتد ؟
ایـن چــیزیـسـت کـه مغـزتان برایـتان مـی آورد : مــشــکلات.
مـغـزتان قـصد دارد ، بـه کـارش برسـد ، یعـنی آوردن هـمان چـــیزی کـه شمــا بـه او نشـان مـی دهیـد ، و شمـا چـه چـیزی را بـه آن نشـان داده ایـد ؟ مـشـکلات را.
خـب ، حـالا چگـونه می تـوان ایـن رونـد را عــوض کـرد ؟
ایـن هـم راهــش : شـما بطـور خـلاق و زنده اتومبیل جدیدی را مجسم می کنید و ذهـنا هـم می گوییـد : هیچ ضـرر و صـدمـه ای برای کسی ندارد . اگـر به طـور تصادفـی و ناگهـانی افـکار خـرج و قسـط اتومبیل و ... به ذهـنتان خطـور کرد ، فــورا ذهـنتان را به جـمله ی هـیچ ضـرر و صـدمه ای برای کـسی نـدارد ، هـدایت کـنید که یعـنی هـیچ ضـرر و صـدمه ای بـرای شـما هـم ندارد .
شمـا می دانیـد که داشتـن اتومبیـل جـدید ، دقیقـا هـمان چـیزی است که می خواهـید ، به هـمان مـبلغـی که می خـواهـید ، به هـمان روشـی کـه مـی توانیـد آن را بپـذیریـد و اسـتطاعـتش را داریـد . هـیچ ضـرر و صـدمه ای بـرای شـما و کـسـی ندارد .
هـمین روش برای شـغل جـدید ، خـانه ای جـدید ، هـدف جـدید ، خانواده ی جـدید و ... صـدق می کـند . چــرا ایـن کـار مـــوثر اسـت ؟
چــون از هـمان لحـظه ی اول ، مـنفی اندیشـی را مـتوقـف مـی کنید . ذهـنتان به طـور خـودکار می رود بـه سـمتی که هـیچ ضـرر و صـدمـه ای بـرای شمـا و کـسی نـدارد ، و نفــس راحـتی می کــشید و احسـاس می کـنید که آرامـش و آسـودگی در کـل بـدنتـان جـاری شـده اسـت . مغـزتان دیگــر تضـاد و تناقـضی را نمـی بینـد .
اکــنون درک بهــتری از مـــثبت اندیشــی دارید .
اکــنون می توانیــد مــثبت بیــاندیشیــد : هــیچ ضـرر و صـدمه ای بـرای شمـا و کـسی نـدارد .
از این راهـکار ، معقـولانه اسـتفاده کـنید و صلح و صفا و آرامش را احسـاس کنید .
مهرزاد احمدی بازدید : 57 جمعه 09 دی 1390 نظرات (0)


مجله الکترونیکی موفقیت 

اتفاقی پیش‌بینی نشده در حال رخ دادن است: " اقتصاد آتی" بالهای خود را گشوده تا پیش از به پایان رسیدن "اقتصاد اطلاعاتی" به سراغ ما بیاید. ایده‌ها و فناوری‌های این دو اقتصاد بر یکدیگر طی دهه‌های آینده تاثیر خواهند گذارد و به سرعت فضایی رو به تکامل را برای کسب و کار و مدیریت فراهم خواهند نمود. وظیفه ما آن است که بدانیم اقتصاد آتی چیست، شبیه به چیست، محرک آن چیست و چرخه حیاتی آن چقدر است.
در چرخه‌های حیاتی اقتصادها، ما شاهد یک توالی بوده‌ایم از اقتصاد مبتنی بر شکار که عمر آن به صدها هزار سال قبل میرسد تا اقتصادهای مبتنی بر کشاورزی که عمری دهها هزار ساله دارندو از اقتصادهای صنعتی که عمرشان کمتر از دویست سال است و تا عصر اطلاعات امروز. نیمه نخست اقتصاد اطلاعات تحت سیطره کامپیوترها بود که اهمیت بسیار زیادی برای ما دارند. قدرت اتصال دهنده شبکه های کامپیوتری که با انفجار اینترنت در اوایل دهه ۱۹۹۰ آغاز شد، هرگز کامل نبوده و خود در سیطره نیمه دوم این اقتصاد قرار داشته است. ما شاهد پنج دهه اقتصاد اطلاعاتی بودهایم و به نظر می‌رسد حداکثر سه دهه دیگر شاهد آن باشیم.
هر چیزی که آغازی دارد، طبیعتاً یک چرخه حیات ویک پایان هم دارد. کارخانه ها، سیاره ها و مردم همگی چرخه حیات خاص خود را دارند. کالاها، کسب و کارها، صنایع، اقتصادها و تمدنها نیز چنین هستند. همه آنها چرخه حیات دارند و به نظر می‌رسد این چرخه ها از اصول مشخصی تبعیت میکنند. مثلاً چرخه‌های حیات از دوره‌ها و فصلهای خاصی عبور میکنند که عبارتند از: (Q۱)دوره تکوین، (Q۲) رشد، (Q۳) بلوغ و (Q۴) نزول. فصل نخست اقتصادی در سیطره علوم قرار دارد و فصل دوم تحت سیطره فناوری است که پلی میان علوم و شرکتهایی است که در فصل سوم به بلوغ رسیدهاند. چهارمین فصل بر نوآوری سازمانی متمرکز است. مثلاً علم ترمودینامیک به ساخت موتورهای بخار انجامید که خود باعث شکل گیری صنایع راه آهن و اقتصادهای صنعتی شد و الگوهای بروکراتیک مدیریتی را پدید آورد. علم فیزیک باعث ساخت نیمه رساناها شد که باعث ابداع کامپیوترها و کسب و کارهای مبتنی بر اقتصاد اطلاعاتی شدند و سازمانهای شبکهای حاصل از آن در فصل چهارم ظهور کردند.
ممکن است این چرخه‌ها با یکدیگر تداخل نمایند و در حالی که هنوز یک چرخه در مرحله تکوین است، چرخهای دیگر در مراحل رشد یا بلوغ باشد. ممکن است مردم تا حدود هشتاد سالگی زندگی کنند اما اکثر آنها فرزندانی در سنین ۲۰ یا ۳۰ سالگی دارند. چه چیزی در یک اقتصاد در حال تکوین جدید است. اقتصاد آتی مرحله رشد خود را پیش از بلوغ اقتصاد اطلاعاتی آغاز کرده یعنی دو نسل اقتصادی در کنار هم زیستهاند. اقتصاد آتی دارای سه نیروی محرک اصلی است: ارزش آفرینی در سطح مولکولی، اتصال فناوری اطلاعاتی و فناوری بیولوژیکی و یک محیط اقتصادی که در آن تکامل اقتصادی به عنوان منبع اصلی مدیریت و ایدههای اقتصادی به وقوع میپیوندد. ذهنیت رایج دراین روند، این چنین است: آفرینش، اتصال و تکامل.
● آفرینش
سرنخ‌های اقتصاد آتی را باید در علومی یافت که به فناوری تبدیل شده‌اند و دربرگیرنده قدرت مولکول‌ها هستند. این قدرت در سه موج متوالی ظاهر خواهد شد: نخست در فناوری مواد طبیعی (بیولوژی)، سپس در مواد غیرطبیعی و سرانجام در فناوریهای فوق پیشرفته.
در موج نخست، میتوان گفت که بهترین کار انجام شده، کشف ساختار دوگانه و مارپیچی دی ان ای در تحقیقات کریک و واتسون در سال ۱۹۵۳ بود. تقریباً پنج دهه بعد، تکمیل پروژه ژنتیک انسان در سال ۲۰۰۱ میتواند شروعی برای فصل دوم باشد. فصل دوم حداقل دو تا سه دهه به طول خواهد انجامید که در این مدت ما شاهد تجاری شدن بسیاری از فرآورده‌های بیولوژیکی و همچنین تداخل معنادار فناوری اطلاعاتی و فناوری بیولوژیکی خواهیم بود.
بیولوژی در سطحی کاملاً متفاوت عمل میکند و میان سطوح کوچکتر ارتباط برقرار میکند یعنی میان مولکولها (از جمله دی ان ای)، اندامها، موجودات و اکولوژی‌ها. به عبارت دیگر، اکولوژی مشتقی از مولکولها است اما عکس آن امکان‌پذیر نیست مگر اینکه شما آفریننده آن باشید. نیمه رساناها به تولید رایانه ها انجامیدند و سپس اینترنت ایجاد شد اما عکس چنین حالتی وجود نداشته است. همانند بیولوژی، اقتصاد نیز مشتقی از مولکولها است، البته چنین تعریفی به اندازه زمان داروین ساده نیست و نیازمند مدیریتی قوی همانند مدیریت امروز است.
دی ان ای که نخستین موج بیولوژیکی (اواسط دهه ۱۹۸۰ تا اواسط دهه ۱۹۹۰) بود، از یک الگوی اقتصادی برنامه ریزی شده استفاده می‌کرد که می‌توانست دارویی بزرگ همراه با پولی بزرگ، ایده های بزرگ و خطرات بزرگ باشد زیرا ساختار مولکولی این دارو به درستی قابل درک نبود.
موج‌های دوم و سوم اقتصاد آتی شامل تکامل تجاری شدن مولکولها البته در مدت زمانی طولانی‌تر خواهند بود. در این روند، شاهد پیشرفتهایی در زمینه فناوریهای غیرطبیعی و فناوریهای فوق پیشرفته خواهیم بود. مثلاً گروه جدیدی از سرامیکها دارای ویژگی مقاومت در برابر حرارت هستند که می‌توانند مصرف سوخت را تا یک میلیون بشکه در روز کاهش دهند. ساختارهای جدید مبتنی بر موادی هستند که محیط زیست را نیز حفاظت می‌کند. طی چند دهه آینده ما شاهد ظهور سیستمهای محاسباتی کارآمدتر و کوچکتر خواهیم بود. در این زمینه چهار عنصر مد نظر هستند: الکترونیک مولکولی، فتونیک، کوانتوم و دی ان ای.
اگر شما یک کارآفرین یا یک مدیر باشید و اگر به آنچه که در آینده رخ خواهد داد، چشم دوخته‌اید، باید این سوال را از خود بپرسید:«چگونه می‌توانم از طریق فنآوریهای مولکولی به ارزش کسب و کارم بیفزایم؟»
● اتصال
در سال ۱۹۹۸ ما کتاب ابهام را به رشته تحریر درآوردیم. در این کتاب گفته میشد که اتصالات شبکه ای، قوانین کسب و کار را تغییر خواهند داد. در آنجا ما بر اقتصاد اطلاعاتی تمرکز کردیم. ابهام واقعی زمانی رخ خواهد داد که اقتصادهای فعلی و آتی طی دهه آینده در مقابل یکدیگر قرار بگیرند. در این زمان است که اقتصادها بیش از پیش به سراغ بیولوژی خواهند رفت. به همین دلیل است که ما شاهد ابهام میان فناوریهای مواد طبیعی و غیرطبیعی، فرآورده های طبیعی و مصنوعی و موجودات زنده و غیرزنده خواهیم بود.
به نظر میرسد اتصالات و ارتباطات جهانی در روشنترین وضع و بنیادی ترین قواعد خود قرار دارند. قواعد برگرفته از علوم، جهانی را خلق می‌کنند که قواعد مذهبی یا هنری ، همان جهان را با قواعدی متفاوت می‌آفرینند. همه آنها واقعیتهایی متفاوت از یک جهان هستند. در علوم، چه به قوانین مادی بپردازیم و چه قواعد ژنتیک، اطلاعاتی یا مولکولی، باید بدانیم که در هر حال قانون، قانون است. چنین قوانینی ارتباط میان جهان را ساده تر می‌سازند اما هرگز انسان را از برقراری ارتباطات جدید منع نمی‌کنند.
در علوم، ما به نقطه ای رسیده‌ایم که فناوری بیولوژیکی و فناوری اطلاعاتی را می توان به یکدیگر تعبیر کرد. اصول هر قانون را میتوان در لایه هایی متوالی شناخت. جهان از ابتدا بر پایه نظم و قانون بنا شده و بنابراین اقتصادهای آن نیز چنین هستند. قانون در الزامی‌ترین و اساسی‌ترین شکل خود نیز قانون است. بنابراین میتوان قوانین را مبادله کرد و فناوریهای امروز نیز در راستای همین هدف هستند. بنابراین الگوهایی که بیولوژیستها و اکولوژیستها ایجاد کرده‌اند ، برای مدیریت استراتژیها و فرآیندهای کسب و کار مفید است .
امروزه مولکولها از یک آزمایشگاه به آزمایشگاهی دیگر منتقل می‌شوند و نتایج حاصل از فعالیتهای تحقیق و توسعه به تولید بیشتر می انجامد. علم دیروز میتواند به خدمات و مراقبتهای بهداشتی فردا بیانجامد. قلب مصنوعی که تحت کنترل ریزتراشه ها قرار دارد یک واقعیت است. اما همواره از مولکولها استفاده‌های یکسان به عمل نمی‌آید. هرگز سلولهای یک زالو به یک ترانزیستور سیلیکونی متصل نشده‌اند و یک عصب مصنوعی در بدن خرچنگ قرار نگرفته است.
تفاوت میان موجودات همواره وجود داشته است. دو دهه پیش، علم ژنتیک شاهد پیشرفتهای خوبی بود، باکتریها در آزمایشگاهها پرورش یافتند و پروتئینهای دارویی به طور مصنوعی ساخته شدند. ما آزمایشهای مربوط به انسان را بر روی بدن موش انجام دادیم زیرا بدن موش شباهت زیادی به بدن انسان دارد. هم چنین غدد ابریشمی عنکبوت و غدد شیری بز هم شباهتهای زیادی به یکدیگر دارند. دانشمندان مولکول غدد عنکبوت را وارد غدد شیری بز کردند و در نتیجه شیر بز حالتی ابریشمی به خود گرفت.
گام بعدی انتقال این فناوری آن و استفاده از آن برای تولید انبوه الیافی بود که به بیواستیل (bio-steel) انجامید. استفاده از شیر بز برای تغذیه روشی بسیار قدیمی است اما با استفاده از فناوریهای موجود این امکان فراهم آمد که شیر غنی تر و قوی تر شود. به همین صورت علم بیوپلاستیک در صنایع پتروشیمی و کشاورزی پدید آمده است. پلاستیک از نفت به دست می آید که گران، کثیف و به لحاظ ژئوپلتیکی غیر ثابت است. در آینده این محصول به شکلی ارزان و پاکیزه تهیه خواهد شد. هم اکنون بسیاری از کارخانجات از پلی استیرن استفاده می‌کنند. مزرعه داری مولکولی، یک صنعت جدید مابین صنایع غذایی و صنایع دارویی است.
نرم‌افزارهای رایانه‌ای نیز همانند مولکولها از همین قواعد پیروی می‌کنند یعنی آفرینش، اتصال و تکامل. این امر باعث رشد سریع فناوریهای اطلاعاتی و فناوریهای بیولوژیکی شده است. تکامل سیستمها باعث خلق جهانی مهیج و مجازی شده که بر مبنای قواعد ساده ای اداره می‌شود. سیستمهای ایمنی دیجیتالی به کار گرفته شده‌اند. الگوریتمهای ژنتیک فقط در رایانه ها وجود دارند اما بیولوژیستها از آنها استفاده می‌نمایند. به زودی از شبکیه های سیلیکونی در چشم انسان استفاده خواهد شد. نقاط مختلف جهان به یکدیگر متصل شده‌اند و حد و مرزهای آنها از میان رفته‌اند. از طریق ارتباطات قواعد شیمیایی، بیولوژیکی و اطلاعاتی، فناوریهای جدیدی ظهور می‌کنند که دارای کاربردهای تجاری هستند که تاکنون توجهی به آنها نشده است. ما تنها در نقطه آغازین دانستن آنچه که نمی‌دانیم هستیم .
● تکامل
وقتی عناصر آفرینش همچون مولکولها یا ایده‌های کسب و کار به یکدیگر متصل می‌شوند، شروع به تکامل می‌نمایند. همچنان که اقتصاد ما بهم پیوسته تر می‌شود، منطق مدیریتی دهه های آینده برگرفته از تکامل خواهد بود تا برنامه ریزی.
همه چیز سرعت فزاینده‌ای یافته و این امر ما را قادر می‌سازد تا پیش بینی کنیم که در آینده با اقتصادی یک دقیقه‌ای مواجه خواهیم بود. ما فکر می‌کنیم که در آینده، طول بیشتری نسبت به زمان حال داشته باشیم. یک دلیل ساده آن است که نسل کالاهای جدید هر ساله معرفی می‌شوند اما نسل جدید زندگی دارای چنین سرعتی نیست ؛ البته در دنیای مجازی چنین است اما دستیابی به نتایج واقعی در قبال مردم و اجتماع به زمان بیشتری نیاز دارد.
همچنین هر اقتصادی محصولات محوری خود را دارد و عرصه های مولکولی تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. اگر به گذشته و صنعت راه آهن بازگردیم می بینیم که استفاده از موتور بخار یکی از زیرساختارهای توسعه صنعتی بود و با ظهور موتورهای احتراقی، اتومبیل به محصول اصلی و محوری اقتصاد تبدیل شد. ابررایانه ها و سپس رایانه‌های خانگی و اینترنت که باعث شکل گیری یک شبکه جهانی شد، اهمیت مشابه و یکسانی در عصر اطلاعات داشته‌اند.
فرصت بسیار خوبی برای اقتصاد آتی وجود دارد که محصول محوری آن از دل مراقبتهای بهداشتی بیرون آید، زیرا این بزرگترین بخش اقتصاد است. مطالعه خصوصیات ژنتیک انسان و پیشرفتهای حاصل شده در پژوهشهای سلولی، بستری قوی را برای ظهور محصولات تجاری فراهم می‌آورد. اقتصاد نوین باید علاوه بر بزرگترین بخش خود، به آموزش، داراییهای فکری و سرمایه انسانی نیز توجه کند هر چند که علم ما در این زمینه ها محدود است.
به هر حال، اقتصاد نوین هر چه باشد برگرفته از یک طرح یا شانس نیست. بلکه این نوع اقتصاد باید تکامل یابد و با استفاده از اصول مختلف بخشهای متفاوت خود را به طرق گوناگون به یکدیگر متصل سازد. هر محیطی که چیزی خلق می‌کند آنها را به یکدیگر متصل می‌کند. ما باید انتظار داشته باشیم که برخی از این بخشها به طور همزمان تکامل یابند مانند رشد نسلهای جدید نرم افزاری و انواع ارگانهایی که در آزمایشگاههای مکانیکی تولید می‌شوند.
چنین ترکیباتی چیزی فراتر از برنامه ریزیهای تکاملی نیستند. به همین دلیل، ما باید خودمان را از نقطه ثقل چنین چیزهایی رها سازیم و مانند کوپرنیک آنقدر درباره خورشید مطالعه کنیم تا منظومه شمسی را بیابیم. لذا ما باید سعی کنیم تا به آینده چنین تکاملاتی فکر کنیم و به آنچه که خلق می‌کنیم اجازه دهیم تا تکامل یابند. البته، این فرآیند تکاملی ، توقفی در اقتصاد ایجاد نخواهد کرد.
در بالا گفتیم که ابهام بزرگ بین مواد طبیعی و غیرطبیعی خواهد بود. بسیاری از موانع بین زندگی کربنی و غیرکربنی می‌باشند. متخصصان می پرسند، چگونه می‌توان زندگی را گرمتر ساخت؟ چگونه می‌توان کیفیت کار انسانی را به کامپیوترها وارد کرد؟ در اصل، ما باید بپرسیم: چگونه می‌توانیم تکاملی را قبول کنیم که برخی متخصصان معتقدند باعث توقف ما خواهد شد؟
اقتصاد به واسطه ما متوقف نمی‌شود و ما باید درک کنیم که تکامل آنچه از ما هوشمندتر است، چگونه رخ داده است؟ موجودات به خودی خود پدید نمی‌آیند. آنها در اثر یک جهش و طی شدن مجموعه‌ای از قوانین بوجود می‌آیند. اما اگر آنها زودتر از موعد به تکامل برسند، آیا میتوانند هوشمندتر از ما باشند؟ ما باید فکر کنیم که ممکن است چنین حالتی اتفاق بیفتد. آیا ما قادر هستیم به اندازه آنها خلاق و در حال تکامل باشیم؟
پیشرفتهای علمی در دهه گذشته، در درک این وضعیت کمک زیادی کرده است. مباحث بیشتر باعث می‌شوند تا ما درک بیشتری از جهان پیرامون خود داشته باشیم. ما میتوانیم به کمک فاصله‌ای که میان مولکولها ایجاد کرده‌ایم، اصول محصولات جدید، کسب و کارهای جدید و اقتصادی جدید را ترسیم نماییم.
● پندها
هیچ چیزی فراتر از علوم کاربردی و کاربردهای علوم وجود ندارد – لویی پاستور
من باید بخشی از چیزی باشم که مرتباً تکامل می یابد نه اینکه فقط ایجاد میشود – جودی مک گراث
هر گاه شرکتی، محیطی جدید خلق کرد، دیگر مانند گذشته اش نیست بلکه تکامل یافته است. این اصل یادگیری است
 
نویسنده: آقای آری دی جیوس مترجم: گروه مترجمان
 

مهرزاد احمدی بازدید : 73 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

  RELATIONSHIPS

 

دونا ماریا امسن تو سی دی ارتباط خودش می گه عامل موفقیت هر شخص در نتورک مارکتینگ بستگی به ارتباط اون شخص با اعضای سازمانش داره و خانم دونا ماریا سه نکته خیلی مهم رو می گه که باعث تقویت ارتباط هر شخص با زیر مجموعه هاش می شه که این سه نکته اینه :

مهرزاد احمدی بازدید : 49 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
البته همیشه این طور نیست و ما ادعا نمی کنیم که تمام افراد موفق شکست ناپذیر هستند. اما افراد موفق زیادی هستند که همیشه در حال پیشرفت هستند مانند آقای بیل گیتس رئیس شرکت مایکروسافت و هر روز نسبت به روز گذشته موفق تر هستند و با تمام پچیدگی هایی که در رقابت، بازار و کار وجود دارد همیشه پیشتاز هستند.

 راستی دلیل موفق این افراد چیست؟
افراد موفق همیشه انعطاف پذیر هستند و همیشه خود را با شرایط موجود وفق می دهند. علاوه بر آن افراد موفق برای تمام زندگی خود برنامه دارند؛ این
نکته ای است که باعث شکست ناپذیری آنان می شود. افراد موفق همیشه تمام احتمالات خوب و بد را در نظر می گیرند و برای آنها برنامه ریزی می کنند.
مثلاً اگر رکود اقتصادی به وجود آمد چه کار کنیم، برنامه های مناسب برای رکود اقتصادی را آماده می کنند و در صورت به وجود آمدن رکود اقتصادی خیلی
سریع برنامه خود را اجرا می کنند و در شرایطی که دیگران دارند سود از دست می دهند این افراد دارند سود کسب می کنند. این افراد به تمام جوانب زندگی می نگرند و برای تمام احتمالات برنامه ریزی می کنند مثلاً اگر سیل آمد چه کار کنیم، اگر زلزله آمد چطور، اگر سرمایه خود را از دست دادیم چطور، اگر مشتریهای خود را از دست دادیم چطور، اگر رقیب مان از ما قوی تر شد چه کار کنیم، اگر دچار سانحه شدم و معلولیت جسمانی پیدا کردم چه کار کنم و اگر شرکت آتش گرفت و همه چیز نابود شد چطور. آنها برای تمام احتمالات خوب و بد فکر کرده اند و برای آنها برنامه ریزی کرده اند و هرگاه که در آن موقعیت قرار بگیرند سریع برنامه خود را اجرا می کنند.
ناپلئون بناپارت که به عنوان یک فرمانده جنگی نابغه در تاریخ شناخته شده است قبل از شروع جنگ به تمام پستی ها و بلندی ها نگاه می کرد و تمام جوانب را در نظر می گرفت و برای تمام اتفاقاتی که ممکن است پیش بیاید برنامه ریزی می کرد و در موقع جنگ هر موقع سربازی به پیش ایشان می آمد و می گفت که اکنون در این وضعیت هستیم خیلی سریع دستور می داد که اکنون این کار را بکنید و هر لحظه متناسب با شرایط آن لحظه تصمیم گیری می کرد. روزی وی به یکی از فرماندهان دشمن که اسیر شده بود گفت می دانی دلیل شکست شما چیست دلیلش این است که شما 24 ساعت قبل برای جنگ برنامه ریزی می کنید ولی من 24 ساعت قبل تمام جوانب و احتمالات را در نظر می گیرم ولی در لحظه جنگ بر اساس شرایط موجود تصمیم گیری می کنم. افراد موفق همیشه تمام احتمالات را از قبل در نظر می گیرند و اطلاعات لازم را در مورد آن کسب می کنند و برای آنها برنامه ریزی می کنند ولی همیشه بر اساس شرایط موجود تصمیم گیری می کنند. افراد موفق در مدیریت ارزش، حرفه ای هستند.
مدیریت ارزش یعنی این که شما ارزش های خود را مشخص کنید و همیشه به آنهایی که ارزش بالاتری دارند بیشتر اهمیت دهید و به آنهایی که کمتر ارزش
دارند کمتر بها دهید. باارزش ترین چیز افراد موفق خانواده آنها است، آنها از لحاظ اقتصادی خود را بالا می کشند که خانواده شان در آسایش باشد. آنها تمام تلاش خود را می کنند که بین کار و خانواده تعادل ایجاد کنند. افراد موفق هیچ وقت خانواده را فدای کار نمی کنند و همیشه روزی چند ساعت وقت را برای بودن در کنار افراد خانواده کنار می گذارند. اگر فردی را دیدید که از لحاظ مالی در رفاه است ولی برای خانواده اش وقت نمی گذارد فرد موفقی نیست. افراد موفق اگر لازم باشد همه چیز خود را فدای ارزش های خود می کنند مثلاً اگر قرار باشد بین پول هنگفت و خانواده یکی را انتخاب کنند ،همیشه خانواده را انتخاب می کنند. برای این افراد ،  خانواده باارزش ترین ثروت است و برای اینان ثروت همیشه پول نیست بلکه پول بخشی از ثروت است و چون پول در اولویت دوم قرار دارد حاضرند آنرا فدای اولویت اول یعنی خانواده بکنند و چون خانواده اولین اولویت آنان است حاضر نیستند خانواده را فدای هیچ چیزی کنند.
ارزشهای انسانی جزو اولویت های مهم افراد موفق است و حاضر نیستند به هیچ وجه ارزشهای انسانی را زیرپا بگذارند

مهرزاد احمدی بازدید : 51 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
ه جای داشتن یك برنامه ذهنی، خیال‌ها و آرزوهای مبهم، بهتر است روی اهداف مشخص متمركز شوید.

 مشخص كردن اهداف باعث می‌شود كه بتوانید انتخاب‌های بهتری داشته و به اهداف كوتاه و بلندمدت خود برسید و دستاوردهای خود را بسنجید. در اینجا چند راه مشخص كردن اهداف و شیوه رسیدن به آنها را ارائه می‌كنیم.

 مشخص كردن فضاهای پیشرفت: مهمترین شكل پیشرفت و ترقی شخصی، مشخص كردن رابطه بین جنبه‌های مختلف زندگی و جدا كردن جنبه‌هایی است كه نیاز به تغییر و بهبودی دارند. برای این كار نقشه‌ای در ذهن‌تان طراحی كنید كه توانایی‌ها و ضعف‌ها،ارزش‌ها و آرزوهای شما با توجه به زندگی شخصی، كاری و اجتماعی خود در آن‌فهرست شود.

 آیا ارتباطی بین این جنبه‌ها مشاهده می‌كنید؟ مثلاً آیا دربین ارزش‌های اجتماعی‌تان‌، ملاقات با دوستان را فهرست می‌كنید، در حالی كه دستاوردها و پیشرفت‌هایتان  حول و حوش فعالیت‌های كاری می‌چرخد؟ یا در حالی كه فعالیت فیزیكی به عنوان یكی از علایق شخصیتان  است اما ساعت‌های طولانی را كه سركار می‌گذرانید را به عنوان یكی از توانایی‌های تخصصی‌تان لیست می‌كنید؟

مهرزاد احمدی بازدید : 47 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

اعتماد به نفس پایین یکی از مخرب ترین عادات و قالب های فکری است که کسی می تواند داشته باشد. هرچقدر خودتان و توانایی هایتان را برای رسیدن به اهداف مختلف در زندگیتان پایینتر ببینید، متقاعد کردن دیگران برای خلاف آن سخت تر خواهد بود.

یکی از مهمترین و اصلی ترین ویژگی های یک فرد برای داشتن یک زندگی خوب و شاد این است که خود را بالا ببیند و به توانایی های خود برای رسیدن به بزرگترین دستاوردها ایمان داشته باشد.

هرچقدر بیشتر بتوانید خودتان را فردی ببینید که مهارت ها و ویژگی های لازم برای رسیدن به آرزوها و اهداف زندگی خود را دارد، دیگران هم بیشتر شما را آنطور می بینند. و این می تواند فرصت های زیادی برای خودتان و آینده تان پیش رویتان قرار دهد.

در زیر به چند نکته برای کمک به بالا بردن اعتماد به نفستان اشاره می کنیم:

1. به زمان هایی در گذشته فکر کنید که به خیلی از اهدافتان رسیده بودید. احساسی که آنزمان داشتید را به یاد آورید و همان لذت و رضایت را دوباره تجربه کنید.

2. از منطقه امنتان بیرون بیایید. گاهی اوقات یک کمی که خودتان را هل بدهید باعث می شود آزادی بیشتری احساس کنید و این می تواند کمکتان کند که اعتماد به نفس بیشتری در قسمت هایی که قبلاً نداشتید به دست آورید.

3. خودتان را تحسین کنید. اکثر افراد به اندازه کافی از خودشان تعریف و تمجید نمی کنند. هرچقدر بیشتر خودتان اینکار را بکنید، دیگران هم بیشتر تحسینتان می کنند.

از این سه نکته استفاده کنید  و اجازه بدهید که حس اعتماد به نفس بالاتری را تجربه کنید. بدانید که شایسته تحسین هستید، لایق آن اعتماد به نفسید و موقعیت های عالی همه جا منتظر شماست.

مهرزاد احمدی بازدید : 50 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

سال اول شما در نتورک مارکتینگ

 

فصل اول (1)

جواب رد را به حامی خود بدل کنید نه دشمن خود

صرف نظر از اینکه چه مدت در این صنعت کار می کنیم ، یا اینکه چقدر در آن موفق باشیم ، همیشه این احتمال وجود دارد که با شایع ترین و خطرناک ترین سلاح ، یعنی موشک جواب رد ، موقتا از مسیر خارج شویم که هر لحظه ممکن است به ما اصابت کند و عملا از حرکت ما جلوگیری کند و در نتیجه اشتیاق و هیجان ما که دو اصل ضروری برای موفقیت هستند را نابود کند .

همه ی ما در زندگی با جواب رد روبرو می شویم  اما بدترین حالت ممکن این است که آن را از افراد بسیار نزدیک و مورد علاقه مثل : همسر ، والدین ، دوستان صمیمی و همکاران دریافت کنیم .

ما به این نتیجه رسیده ایم که در این صنعت ، هیچ عاملی مثل جواب رد نمی تواند افراد را شکست دهد . حتی اغلب اوقات قبل از اینکه کار را شروع کنند شکست می خورند ، زیرا این افراد با  سرشان به مردم پیشنهاد می دهند نه با قلبشان .

مسوولیت هر معرف این است که از قبل، افراد جدید را برای موشک جواب رد آماده کند ، به جای این که بعدا به آنها راه درمان وضعیت نامناسب را نشان دهد .

درواقع هر معرف باید به هر فرد متاهل تاکید کند که " تا زمانی که اطلاعات کامل را در اختیار نداری به همسرت چیزی نگو و بهتر اینکه ما را پیش او ببری "

در بازاریابی چندسطحی، به گروه دوستان نزدیک، بازار گرم می گوییم .

 زیرا همانطور که از معنی کلمه ی گرم پیداست و از آن جایی که اکثر دوستان نزدیک و خانواده نمی خواهند شما را از خود برانند کارهایی می کنند که در واقع دلشان نمی خواهد .

اما به شما اطمینان می دهیم که نصف این دسته از افراد که خود را متعهد به حاضر شدن در جلسه ی معرفی در خانه ی شما می دانند ، حاضر نخواهند شد . که این اتفاق ، مخرب ترین حالت جواب رد است زیرا که به شما حس فریب خوردگی دست می دهد . پس به یاد داشته باشید ، هرچند که ممکن است از پشت تلفن با شما خوب برخورد کنند ، با این حال نصف دوستانتان سر جلسه حاضر نخواهند شد .

معمولا دوستان ، بزرگترین دزدان رویاهای ما هستند و زمانی که یک رویا دزدیده شد ،

 به راحتی احیا  نمی شود .

ما بر این باوریم که همه ی ما باید طبق برنامه ی خودمان ، نه برنامه ی دیگران عمل کنیم .

مبارزات خود را به نیروی انگیزه دهنده بدل سازید و بگذارید این نیرو شما را در مواجهه با جواب رد در آغاز کار ، به جلو سوق دهد .

اگر افراد شبکه ی خود را در همان لحظات ابتدایی ، یعنی در پایان جلسه ی معارفه ، با این مقوله آشنا کنید ، اجتناب از این سلاح های خطرناک بسیار ساده می شود .

پیشنهاد می کنیم که این جملا ت را به ترتیب به خاطر بسپارید و به کار برید :

( دوستان ! می دانم که از ارقامی که امروز شنیدید هیجان زده اید ، می دانم که تصمیم دارید نهایت سعی خود را به کار ببرید ،همانطوری که هر کارآفرین مسوولیت پذیری این کار را می کند. ولی بیایید واقع بین باشیم ، اگر درست بگویم و اگر شما بتوانید چنین درآمد ماهیانه ای داشته باشید و ظرف یکی دو سال تقریبا بازنشسته شوید یا حداقل آزادی مالی و شخصی قانع کننده ای به دست بیاورید ، آن وقت باید دچار مرگ مغزی شده باشید که حرف امروز مرا گوش نکنید ! ) 

مهرزاد احمدی بازدید : 61 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

تن به تن آسانی و کاهلی نباید سپرد . کاری باش و از این راه شادی و آسایش فراهم کن . بزرگمهر



با کسی گفتگو کن که رسیدن به خرد و آگاهی اندیشه اوست نه خویشتن خویش . ارد بزرگ



آزادی حقیقی آن نیست که هرچه میل داریم انجام بدهیم ، بلکه آن است که آنچه را که حق داریم بکنیم . ویکتور کوزن



توان خواهی می تواند بر گذشت زمان پیروز شود . فردریش نیچه




مهرزاد احمدی بازدید : 61 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
ریشه آدم های سست بنیاد همانند درختان ریشه در مرداب ، لرزان است . ارد بزرگ



هرگز فرصت گفتن « دوستت دارم » را از دست مده . براون



خردورزان همیشه به راه آزادگان و راستان می روند . بزرگمهر



ادامه مطلب مراجعه نمایید
مهرزاد احمدی بازدید : 66 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
دنیا را نگه‌دارید. می‌خواهم پیاده شوم. آنتونی نیولی



من از عشق بدم می آید ، برای اینکه یک بار عاشق شدم و مادرم را فراموش کردم . مارک تواین



فرزند نانجیب ، آتش عمر پدر است . ارد بزرگ



ادامه مطلب مراجعه نمایید
مهرزاد احمدی بازدید : 43 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

آنکه دم خور آدمی است که بدگویی همواره با او پیوسته است ، خیلی زود اسیر وهم و سیاهی دل می گردد . ارد بزرگ



به دنبال نکات مثبت و نقاط قوت دیگران باشید تا آن ها را پیدا کنید. آن گاه دیگر بیست دقیقه با او باشید یا بیست سال تفاوتی نخواهد داشت زمانی را که در این حال سپری کنید ، با عشق سپری می شود زیرا در تمام طول این مدت شما در جست و جوی همین عشق بودید و همین عشق بود که بدان دست می یافتید . باربارا دی آنجلیس



اگر مردم را به حال خود گذاشتی، تو را به حال خودت خواهند گذاشت. توماس مان



به ادامه مطلب مراجعه نمایید
مهرزاد احمدی بازدید : 42 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

ره آورد گفتگو با نادان دو چیز است : نخست از دست دادن بخشی از عمر و دیگری گرفتار شدن ، به افکار پوچ و بی ارزش . ارد بزرگ



کمال هنر در نهان داشتن هنر است . کینتلین



رمز موفقیت در ثبات قدم نهفته است . بنجامین



به ادامه مطلب مراجعه نمایید
مهرزاد احمدی بازدید : 57 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
در دنیاکسانی موفق می شوند که به انتظار دیگران ننشینند و همه چیز را از حود بخواهند . شیلر



فضیلت انسان در نگهداشتن حدوسط میان افراط و تفریط است . ارسطو



در هنگام توانایی اگر بستانکاری دیگران را ندهی ، بویژه هنگامی که او درمانده باشد ، فر و جایگاه خویش را برای همیشه از دست می دهی . ارد بزرگ



به ادامه مطلب مراجعه نمایید
مهرزاد احمدی بازدید : 58 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
ارزیابی و پژوهش ما بر کار دیگران دو درس در پی دارد : نخست اینکه با دانش او آشنا می شویم و دوم آنکه ما راه های تازه و درست را به او هدیه خواهیم نمود . ارد بزرگ

زندگی هر یک از شما این توانایی و قابلیت را دارد که عالی و فوق العاده باشد . هر یک از شما نیز این توانایی و قابلیت را در خود دارید که از زندگی خود تا سرحد کمال لذت ببرید. کلید این معما در زندگی همراه با عشق و شور زندگی نهفته است . باربارا دی آنجلیس

انسان همچون رودخانه است ، هرچه عمیقتر باشد آرام تر و متواضع تر است . منتسکیو

سربازان تنها نگاهبان مردم امروز کشور خویش نیستند آنها دستاوردهای پیشینیان و سرمایه آیندگان را نیز پاس می دارند . ارد بزرگ

مشکلات خود را بر ماسه ها بنویسید و موفقیت هایتان را بر سنگ مرمر . پرمودا باترا

شجاعت مانندعشق از امید تغذیه می کند. بناپارت

چه بسیار آدمیان نادانی که مهربانی شایستگان را بر نمی تابند آنها در نهایت یا به بردگی تیزدندانان گرفتار آیند و یا چهره زشت تنهایی را آشکارا ببینند . ارد بزرگ

تعصب چشم های بینا را نابینا و گوش های شنوا را ناشنوا می کند . ابوریحان ببِرونی




مهرزاد احمدی بازدید : 49 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

دنیا سراسر زیبائی و کمال است ، و ما کمتر متوجه می شویم. پاسکال



روان رنجور ، در طبیعت سبز دوباره پیوند خواهد زد و به زندگی خویش ادامه خواهد داد . ارد بزرگ



سعی کن آنچه مقدر است ، آرام تحمل کنی . سقراط



به ادامه مطلب مراجعه نمایید
مهرزاد احمدی بازدید : 54 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

عشق همانند مغناطیسی است که ما را به مبدا خود جذب می کند . باربارا دی آنجلیس



برآزندگان چشم در دست پر از بذر خویش دارند و آسمانی که مهربان است صدای غرش باد هرزه گرد آنها را از راه خویش برنمی گرداند . ارد بزرگ



اگر همه آرزوها برآورده می شد ، هیچ آرزوئی برآورده نمی شد. یونسکو




مهرزاد احمدی بازدید : 54 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
راهی جز نرمش و بازی با هستی نیست . ارد بزرگ



دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند . مارکز



عشق یگانه منبع نیرو و قدرت شماست . باربارا دی آنجلیس



به ادامه مطلب مراجعه نمایید
مهرزاد احمدی بازدید : 79 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

موفقیت هایی كه نصیب بشریت شده عمدتا در میان تحمل و شكیبایی بوده است. (شكسپیر)

 

مراقب افکارت باش که گفتار میشود. مراقب گفتارت باش که رفتار میشود. مراقب رفتارت باش که عادت میشود.مراقب عادتت باش که شخصیت میشود ومراقب شخصیتت باش که سرنوشت را میسازد

 

انسانهای کوچک راجع به گذشته انسانهای بزرگ در مورد آینده و انسانهای ضعیف در مورد دیگران صحبت می کنند

 

سرمایه های ماورایی هر دلی ، حرفهایی است که ان دل برای نگفتن دارد.( شریعتی)



ادامه مطلب مراجعه نمایید


مهرزاد احمدی بازدید : 60 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
زمانی از او خواسته شد تا درآزمونی با حظور گروهی از محققان و استادان دانشگاه شرکت کند.
نیت آنها این بود که ثابت کنند،وی فردی بی سواد است.آزمون با سوال
. . . .

ادامه مطلب مراجعه نمایید
مهرزاد احمدی بازدید : 42 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
 
آنتونی رابینز در سال ۱۹۶۱ در خانواده ای نسبتاً فقیر به دنیا آمد. پس از گرفتن دیپلم متوسطه به کارهای گوناگون روی آورد، اما توفیق چندانی نیافت. در سن ۲۲ سالگی در آپارتمان ۴۰ متری محقری، زندگی مجرد فقیرانه ای داشت و به گفته ی خودش، ناچار بود ظرفهای غذای خود را در وان حمام بشوید.

 

 

برای مطالعه کامل زندگی نامه آنتونی رابینز به ادامه مطلب مراجعه نمایید

مهرزاد احمدی بازدید : 48 دوشنبه 17 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

سلام بر تمام دوستان عزیز ، به درخواست دوستان ، من این آموزش را که بسیار هم ساده و البته کاربردی است ، ساختم . دیگر فکر نکنم که نیاز به توضیح داشته باشد ، البته من متوجه این بودم که تمام اعضا ، که در این سایت عضو شدند حتماً ایمیل داشته اند (انشاءالله که ایمیل همگی درست است) ولی ممکن است بعضی افراد به طور شخصی نحوه ساخت ایمیل را یاد نگرفته باشند . با دیدن این آموزش از این به بعد به راحتی قادر به ساخت ایمیل خواهند بود . امیدوارم که از آن بتوانید بهره مند شوید 

حجم: ۱.۲۸ مگابایت

http://www.bournemouthvineyard.com/uploads/images/download.icon.jpg

این آموزش  به خاطر درخواست کاملاً درست و منطقی دوستان بدون ثبت نام هم قابل دریافت است.

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 109
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 7,671