loading...
تیم دانشگاه مجازی
مهرزاد احمدی بازدید : 76 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)


وبلاگ "College Startup" در تازه ترین پست خود با حمایت از تئوری "برای تبدیل شدن به یک ثروتمند موفق همیشه نیاز نیست که جوانی را روی انبوهی از کتاب ها گذراند"، این فهرست را طبقه بندی کرده است

یک وبلاگ آمریکایی در فهرستی 15 "ابر ثروتمند" دنیا را که بدون مدرک دانشگاهی هستند طبقه بندی کرده است.

بسیاری از والدین در نصیحت های دلسوزانه خود این تفکر اشتباه را القا می کنند که: "باید دبیرستان را تمام کنی تا بتوانی به دانشگاه بروی تا وقتی که لیسانس گرفتی بتوانی برای خودت یک شغل خوب پیدا کنی."
مهرزاد احمدی بازدید : 60 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

جنگ عظیمی بین دو كشور در گرفته بود. ماه ها از شروع جنگ می گذشت و جنگ كماكان ادامه داشت. سربازان دو طرف خسته شده بودند. فرمانده ی یكی از دو كشور با طرحی اساسی قصد حمله ی بزرگی را به دشمن داشت و آن طرح با چنان دقت و درایتی ریخته شده بود، كه فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان كامل داشت ولی سربازان خسته، دو دل بودند.

فرمانده سربازان خود را جمع كرد و راجع به نقشه ی حمله ی خود، توضیحاتی به آن ها داد. سپس سكه ای از جیب خود درآورد و گفت: " سكه را بالا می اندازم، اگر شیر آمد پیروز می شویم و اگر خط آمد شكست می خوریم. " سپس سكه را به بالا پرتاب كرد. سربازان با دقت، حركت و چرخش سكه را در هوا دنبال كردند تا به زمین رسید. " شیر " آمده بود. فریاد شادی سربازان به هوا برخاست. فردای آن روز، با نیرویی فوق العاده به دشمن حمله كردند و پیروز شدند.
پس از پایان نبرد، معاون فرمانده نزد او آمد و گفت: " قربان، آیا شما واقعا می خواستید سرنوشت كشورمان را به یك سكه واگذار كنید ؟ "

فرمانده لبخندی زد و گفت : " بله " و سكه را به او نشان داد.

هر دو طرف سكه شیر بود.

پس بهتر است ما هم همیشه دو روی سكه ی زندگیمون شیر باشه، چون اون موقع همیشه با دید مثبت به زندگی نگاه می كنیم

مهرزاد احمدی بازدید : 47 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
 آرتور اشی (Arthur Ashe) قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون به خاطر خون آلوده ای که در جریان یک عمل جراحی در سال 1983 دریافت کرد، به بیماری ایدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد.
او از سراسر دنیا نامه هایی از طرفدارانش دریافت کرد. یکی از طرفدارانش نوشته بود:
«چرا خدا تو را برای چنین بیماری دردناکی انتخاب کرد؟‌»

آرتور در پاسخش نوشت:در دنیا، 50 میلیون کودک بازی تنیس را آغاز می کنند. 5 میلیون نفر یاد می گیرند که چگونه تنیس بازی کنند.500 هزار نفر تنیس را در سطح حرفه ای یاد می گیرند.50 هزار نفر پا به مسابقات می گذارند. 5 هزار نفر سرشناس می شوند. 50 نفر به مسابقات ویمبلدون راه پیدا می کنند، چهار نفر به نیمه نهایی می رسند و دو نفر به فینال ... و آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم "خدایا چرا من؟" و امروز هم که از این بیماری رنج می کشم، نیز نمی گویم "خدایا چرا من؟"

مهرزاد احمدی بازدید : 55 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

در روزگار کهن پیرمرد روستازاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه ی همسایگان برای دل داری به خانه اش آمدند و گفتند:"عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرار کرد!"
روستازاده ی پیر در جواب گفت:"از کجا می دانید که این از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام؟"و همسایه ها با تعجب گفتند:"خب معلومه که این بد شانسیه!"

هنوز یک هفته از ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند:"عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه برگشت!"


به ادامه مطلب مراجعه نمایید
مهرزاد احمدی بازدید : 42 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

کودک نجوا کرد:خدایا با من حرف بزن. مرغ دریائی آوازی خواند، کودک نشنید.
سپس کودک فریاد زد:خدایا با من حرف بزن. رعد در آسمان پیچید، اما کودک گوش نکرد.

کودک نگاهی به اطرافش کرد و گفت خدایا بگذار ببینمت. ستاره ای درخشید، اما کودک ندید.
کودک فریاد زد خدایا معجزه ای نشانم بده و یک زندگی متولد شد، اما کودک نفهمید.

کودک با نا امیدی گریست:خدایا با من در ارتباط باش. بگذار بدانم کجائی.
بنابراین خدا پائین آمد و کودک را لمس کرد اما کودک پروانه را کنار زد و رفت...

مهرزاد احمدی بازدید : 59 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
ا میتوانیم
پروفسور علی جوان در سال 1958 زمانی که کارمند آزمایشگاه بل بود، ایده قانون کلی لیزر گازرا مطرح نمود و در 1960 طرح خود را به مرحله باروری رساند. او در سال 1964 برای کارهایی که در زمینه لیزر گازها انجام داده بود مدال استوارت بالنتاین  Stewart Ballintine را از انستیتو فرانکلین دریافت نمود و در سال 1966 مدال بنیاد فنی و جان هرتز و در سال 1975 مدال فردریک آیوز از انجمن اپتیکال و در سال 1993 مدال علمی جهانی آلبرت اینشتین را از انجمن World Cultural دریافت کرد.



امید کردستانی معاون ارشد سایت google


 

به ادامه مطلب مراجعه نمایید
مهرزاد احمدی بازدید : 102 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

بیشتر مردم می ترسند چیزی بخواهند و وقتی عاقبت چیزی می خواهند به اندازه کافی اصرار نمی ورزند .

این خطاست

"اگر می خواهی در زندگی موفق شوی باید مطمئن باشی که حق انتخاب نداری .باید پشتت را به دیوار بچسبانی. اشخاصی که در دست به خطر زدن تردید میکنند و از آن احتراز می جویند زیرا همه امکانات را در اختیار ندارند هرگز به جایی نمیرسند.دلیلش ساده است. وقتی همه درهای خروجی را به روی خودت می بندی و پشتت را به دیوار می چسبانی همه قدرتهای درونت را به تحرک وا می داری."

مهرزاد احمدی بازدید : 45 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
دیل کارنگی معتقد است که شما می توانید در طی دو ماه با توجه کردن به دیگران دوستان بیشتری پیدا کنید تا اینکه در عرض دو سال بخواهید توجه دیگران را به خود جلب کنید.

هر چند دیل در سال 1955 از دنیا رفت اما تحقیقات او در زمینه پیشرفت های فردی همچنان به حیات خود ادامه می دهند. یکی از آثار او با نام: "قوانین دوست یابی و نحوه تاثیر گذاری سریع و آسان بر روی دیگران" برای نخستین بار در سال 1937 به چاپ رسید و تا کنون لقب پدر کتاب های "مهارت های زندگی" را به خود اختصاص داده است.


به ادامه مطلب مراجعه نمایید

مهرزاد احمدی بازدید : 44 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
شناور شدن ،معلق ماندن،خود را در فضای به ظاهر خالی رها کردن و ده ها اصطلاح دیگر همه و همه اشاره به یک اصل کلیدی پیشرفت و موفقیت دارند به نام "جرات ریسک" یا "شهامت خطر پذیری"!
اکنون من از شما سوالی دارم و آن این است که میزان جرات و شهامت شما برای به خطر انداختن بخشی ازآنچه دارید با هدف سرمایه گذاری روی هدفی  والا تر چقدر است؟ خیلی زیاد متوسط  یا خیلی کم !؟ اگر می گویید که شهامت خطر پذیری شما پایین است  و اصلا دوست ندارید از آن چه دارید دست بردارید و در عین حال دوست دارید قله های رفیع تری را هم به طور همزمان فتح کنید باید صادقانه به شما بگویم که احتمال رسیدن شما به این قله ها تقریبا صفر و حتی محال است .اگر جرات ریسک ندارید باید برای مردن آماده شوید چرا که برای حفظ همین چیزها یی که الان در اختیار دارید هم مجبورید به طور دایم خطراتی را بپذیرید و صفر بودن جرات خطر پذیری به معنای از دست دادن تدریجی داشتنی های الان شماست.


به ادامه مطلب مراجعه نمایید
مهرزاد احمدی بازدید : 37 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
یه روز یه دانشمند یه آزمایش جالب انجام داد... اون یه اکواریم شیشه ای ساخت و اونو با یه دیوار شیشه ای دو قسمت کرد.
تو یه قسمت یه ماهی بزرگتر انداخت و در قسمت دیگه یه ماهی کوچیکتر که غذای مورد علاقه ی ماهی بزرگه بود.

ماهی کوچیکه تنها غذای ماهی بزرگه بود و دانشمند به اون غذای دیگه ای نمی داد... او برای خوردن ماهی کوچیکه بارها و بارها به طرفش حمله می کرد، اما هر بار به یه دیوار نامرئی می خورد. همون دیوار شیشه ای که اونو از غذای مورد علاقش جدا می کرد.

بالا خره بعد از مدتی از حمله به ماهی کوچیک منصرف شد. او باور کرده بود که رفتن به اون طرف اکواریوم و خوردن ماهی کوچیکه کار غیر ممکنیه.

دانشمند شیشه ی وسط رو برداشت و راه ماهی بزرگه رو باز کرد اما ماهی بزرگه هرگز به سمت ماهی کوچیکه حمله نکرد. اون هرگز قدم به سمت دیگر اکواریوم نگذاشت.

میدانید چرا؟

اون دیوار شیشه ای دیگه وجود نداشت، اما ماهی بزرگه تو ذهنش یه دیوار شیشه ای ساخته بود. یه دیوار که شکستنش از شکستن هر دیوار واقعی سخت تر بود.

اون دیوار باور خودش بود. باورش به محدودیت. باورش به وجود دیوار. باورش به ناتوانی.

ما هم اگه خوب تو اعتقادات خودمون جستجو کنیم، کلی دیوار شیشه ای پیدا می کنیم که نتیجه ی مشاهدات و تجربیاتمونه و خیلی هاشون هم اون بیرون نیستن و فقط تو ذهن خود ما وجود دارند.

تعداد صفحات : 11

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 109
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 33
  • بازدید امروز : 61
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 61
  • بازدید ماه : 104
  • بازدید سال : 107
  • بازدید کلی : 7,772